"گرم، صمیمی، شیرین و به اندازه"
آقای شعبانپور و خانم خلیق با اکت و بیان و میمیک شون تماشاگر رو به رغم فاصله چند متری تا صحنه و همچنین فضای فانتزی کار، به روی صحنه میکشونن؛ گویی که در حال تماشای آدمهای آشنامون در یک دورهمی هستیم؛ چسبیده به هم روی کاناپه یا روبروی هم با فنجان چای در دست و فراری از هیاهوی بیرون از دیوارهای خانه یا سالن نمایش.
کارگردانی و متن هم از قاعده "به اندازگی" مستثنی نیست؛ اگر در حین تغییر دکور یک یا چند تماشاچی از صندلی بلند میشدند و به عوامل برای جابجایی میزها و آکساسوار کمک میکردند من یکی تعجب نمیکردم! ریتم و تمپوی خوب و بالانس کردن لحظات داستان با اکت و موزیک هم از دیگر نکات قابل توجه بود به نحوی که نمایش کاملا روان و بدون ذره ای احساس خستگی تا انتها پیش میره.
کمدی موقعیت خوبی در جریان بود و شوخیهای کلامی به درستی "چاشنی" کار میشدن. در نتیجه نمایش در لحظات متعددی خنده میگیره و در نهایت حرف جدی خودش رو هم باز "به اندازه" و البته اثرگذار میزنه. کی میدونه تغییر انتخابهای ما در گذشته منجر به چه سرنوشت هایی میشد؟ زندگی از منظری با همین غیرقابل پیشبینی بودن و خلق لحظات و مسیرهای متنوع معنا پیدا میکنه. چه بسا زندگی امروز ما با همه سختیها و مصائبش، یکی از احتمالات روشن از بی نهایت احتمال انتخابی ما باشه. به نظر اگر گزاره دیگری جای گزاره "زندگی همینه دیگه" رو میگرفت "زندگی دیگر زندگی نبود".
خسته نباشید به همه عوامل.
اجرای جمع و جور و اندازه و زیبا، با بازی، کارگردانی و تهیه چند خانم هنرمند توانا.