نمایش بازیهای شبانه با وجود تلاش قابلتقدیر گروه بازیگران، در سطح متن و اجرا با چالشهای جدی روبهروست. مهمترین ضعف اثر، فقدان انسجام روایی است؛ نمایشنامه نه در روایت داستانی خود پیوستگی دارد و نه در پرداخت شخصیتها موفق عمل میکند. هر سه کاراکتر اصلی در حد طرح باقی میمانند و تماشاگر در طول اجرا هیچ شناخت عمیقی از آنها به دست نمیآورد.
دیالوگها اغلب سنگین و در عین حال کلیشهای هستند، و از اینرو ارتباط عاطفی و فکری با مخاطب برقرار نمیشود. استفاده از تکنیک شکستن دیوار چهارم که میتوانست به تقویت اثرگذاری بیانجامد، در اینجا بهصورت سطحی و غیرضروری اجرا شده و تأثیر معکوس بر جای گذاشته است.
در بخش بازیگری، شبنم مقدم با حضور مؤثر خود توانسته بخشی از ضعف متن را جبران کند. اما انتخاب برخی بازیگران، بهویژه خانم فرجاد، با نوع نقش همخوانی ندارد. بازی ایشان هرچند حرفهای است، اما با لحن و فضای درونی کاراکتر فاصله دارد که بخشی از آن به ضعف هدایت کارگردان بازمیگردد.
در مجموع، بازیهای شبانه نمایشی است با ایدهای سنگین و دغدغهمند که به دلیل زمان اجرای محدود، ضعف در ساختار نمایشنامه و هدایت ناهماهنگ بازیها، نتوانسته به ظرفیت بالقوهاش دست یابد.
نمایش مرد روی کاناپه از آن دست آثار تئاتریست که مفهوم تعویق، انتظار و سکون را با دقت و ظرافتی چشمگیر دراماتیزه میکند.
بازیهای روان و باورپذیر بازیگران، انسجام گروهی و حضور قدرتمندشان بر صحنه، یکی از نقاط قوت اصلی این اجراست.
طراحی صحنه در عین سادگی، کاربردی و هوشمندانه است و بهخوبی در خدمت فضاسازی نمایش قرار گرفته. نورپردازی و موسیقی(حتی با اینکه کاملا محدود و کم بود) نیز بهدرستی در خدمت روایتاند و به خلق اتمسفری لطیف و ملموس کمک کردهاند.
نمایشنامه ساختاری منسجم دارد و بهدور از هیجانهای کاذب، در دل ریتمی کند اما هدفمند، شخصیتها و مضامینش را آشکار میسازد. این ریتم آهسته، نهتنها خستهکننده نیست، بلکه در هماهنگی کامل با درونمایه اثر و مقصود کارگردان است؛ و شاید دقیقاً همین کندیست که مخاطب را وامیدارد بیشتر تأمل کند، بیشتر گوش دهد، و بیشتر احساس.
در مجموع، مرد روی کاناپه تجربهایست صمیمی، فکرشده و شریف که تماشایش را به علاقهمندان تئاتر معاصر صمیمانه پیشنهاد میکنم.