در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | تلاش برای کشف دوباره زندگی
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 23:07:46
نمایش سیلانس | تلاش برای کشف دوباره زندگی | عکس

بر‌اثرِ گرمای بیش‌از‌حدِ هوا؛ یخچال‌ها و کوه‌های عظیم قطبی آب شده و با پیشروی دریاها و اقیانوس‌ها تقریباً تمام خشکی‌های جهان زیر آب فرو رفته‌اند. تحتِ‌تأثیر نفوذ آب؛ آدم‌ها کم‌کم دارند لاک و پولک در‌می‌آورند و به موجودات دریایی بی‌صدا بدل می‌شوند. آدم‌ها برای نجات زندگی خود از این سرنوشت، به خشکی‌های بلندتر پناه می‌برند...
مسلم خراسانی؛ کارگردان نمایش «سیلانس» در یادداشتی کوتاه درباره این اثر نوشت: «تم موردِتوجه در‌این‌نمایشنامه، سکوت و مرگ بوده که در فرم نمایش هم بازتاب پیدا می‌کند. در‌این‌اثر مرز بین گونه‌های مختلف ادبی از‌جمله نمایشنامه، رمان، داستان و شعر شکسته می‌شود. بخشی‌از این اتفاق در شیوه روایت و بخشی در مشخصه‌های زبانی نمایشنامه نمود پیدا کرده است. البته برای این شیوه روایی و بیانی خاص؛ دلایل محکم محتوایی وجود دارد که به‌صورتِ مستقیم و غیر‌مستقیم در نمایشنامه و اجرا، به آنها اشاره خواهد شد». امیر‌عباس توفیقی، حامد جعفری‌کیا، ‌علی شادکام، ‌غزل نعیمی، المیرا بکر، مهسا آذر‌شیب، نسیم ایمانی، محمد‌مهدی تیموری، نامی نبیل‌زاده و‌ محمد شاهی‌پور بازیگران این اثر نمایشی هستند که تا اول تیرماه ۹۷ هرشب به‌جز شنبه‌ها ساعت ۲۱ به‌مدتِ ۱۱۵دقیقه در تئاتر باران؛ میزبان علاقه‌مندان است.
از عوامل اجرایی کار می‌توان به طراح نور: مصطفی اسفندیاری، طراح گریم: آزاده مالمیر، طراح گرافیک: نگار پور‌ناصح، طراح لباس: ترانه ذوالفقاریان، دوخت لباس: مرجان جوادی و نسیم ایمانی، عکاس: کوروش برزی و علی روهینا، مشاور رسانه‌ای: سهیلا انصاری و منشی صحنه: مهسا آذرشیب اشاره کرد.

مسلم خراسانی؛ فارغ‌التحصیل ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر دانشکده سینما و تئاتر است. فعالیت تخصصی‌اش در تئاتر به زمان تحصیلش در دانشکده فنی بر‌می‌گردد؛ جایی که به‌گفته خودش؛ سه اصل مهمِ مطالعه‌، مشاهده و تمرین عملی تئاتر را هم‌زمان آغاز کرد.
وی گفت: «فعالیتم با محوریت بازیگری شروع شد اما به‌دلیلِ ارتباط تنگاتنگی که بین بازیگری با متن نمایشی و مباحث تحلیلی،اجرایی وجود دارد، کارگردانی نمایش هم به مطالعات و فعالیت‌های عملی من وارد شد».
این هنرمند جوان افزود: «پیش‌از آغاز کارهای تئاتری، فعالیت من درعرصه ادبیات و به‌ویژه شعر و داستان کوتاه بود؛ از‌این‌رو، تجربه و مطالعات قابل ملاحظه من در‌خصوصِ عناصر داستانی و شعری و همچنین تجربه عملی من در سرودن شعر و نوشتن داستان‌های کوتاه، نقطه آغازی برای شناخت و توجه به متون نمایشی و نمایشنامه‌نویسی شد. در‌ادامه، با در‌نظر‌گرفتن نقاط اشتراک و فصل مشترک این سه شاخه تئاتری یعنی نمایشنامه(نویسی) – بازیگر(ی) – کارگردان(ی)؛ بدون داشتن تعصب خاصی نسبت‌به یکی‌از‌آنها، فعالیتم را در این شاخه‌های مرتبط ادامه دادم».
مسلم خراسانی با اشاره‌ به‌اینکه علی‌رغم خط جداکننده‌ای که اغلب موارد بین مباحث نظری و عملی در‌نظر گرفته می‌شود، همواره توجه و کشش خاصی به متون نظری و تئوری‌های انتقادی داشته‌ که الزاماً معطوف به مفاهیم خشک و محدود و محصور به کاغذ و کتاب نیست؛ بلکه مطرح‌ساختن تفکری‌ست که با عمل‌، زندگی و تجربه انسانی آمیختگی و تنیدگی دارد؛ گفت: «چرا‌‌که برای من به‌عنوانِ یک منتقد اجتماعی یا هنرمند، اندیشه‌کردن، عینِ عمل‌کردن است. از‌جمله نظریه‌های انتقادی که در دانشگاه به مطالعه آن علاقه بسیاری نشان دادم، نشانه‌شناسی و شاخه‌های مطالعاتی مرتبط و متأثر‌از‌آن همچون زبان‌شناسی و نظریه‌های متأخرتری همچون تحلیل گفتمان بوده». وی گفت که از برایندهای مهم تحصیلات آکادمیکم می‌توانم به مقاله «مکان، دایره‌های شخصی و الکتریسیته روانی» و همچنین رساله «بوطیقای ریتم‌: بررسی هم‌زمانی عناصر و ساختار ریتم در کارگردانی نمایش» اشاره کنم. نویسنده، طراح و کارگردان نمایش «سیلانس» گفت: «از تجربه‌های اجرایی اخیرم هم می‌توانم به ترجمه و کارگردانی نمایش داستان باغ وحش؛ طراحی و کارگردانی نمایش سنگفرش‌های خیابان ولیعصر؛ نویسندگی، کارگردانی و طراحی نمایش دال اشاره کنم».
در ادامه، گفتگو با این کارگردان خواهد آمد.

چقدر طول کشید تا از تمرین‌ها به اجرا برسید؟
گروه ما تمریناتش را از دی‌ماه سال پیش آغاز کرد. به‌دلیلِ حجم بالای کار و سنگین‌بودن نمایشنامه و با در‌نظر‌گرفتن تمرینات بعد‌از تعطیلات نوروز؛ در‌مجموع تمرینات چهارماه ادامه داشتند.
 
چرا این اسم را برای نمایش انتخاب کردید‌؟
ترجیح من این هست که کشف دلایل چرایی انتخاب‌های این‌چنین را به‌عهده مخاطبان بگذارم اما باید بگویم نشانه‌شناسی و تحلیل گفتمان همواره این ایده را برای من مطرح کرده که عنوان یک اثر می‌تواند یکی‌از مهم‌ترین آستانه‌ها برای ورود به اثر و آغاز تحلیل باشد. در‌موردِ عنوان «سیلانس» هم نیاز هست که تماشاگر از بدوِ مواجهه با اسم؛ کار پرسش‌ها و کنکاش خودش را آغاز کند و در‌ادامه، با تماشای نمایش این پرسش را پی بگیرد. در‌این‌نمایش، مفهومی متفاوت و غیر‌مرسوم از سکوت را مدِ‌نظر قرار دادم که بیشتر جنبه فلسفی دارد؛ به‌همین‌خاطر، در عنوان نمایشنامه از عنوانی غیر‌آشنا بهره بردم. در‌عینِ‌حال، برجستگی مفهوم زبان در‌این‌نمایشنامه هست که با انتخاب لفظ فرانسوی «سکوت» (سیلانس) به‌گونه‌ای ضمنی نوعی تأکید بر زبان هم صورت می‌پذیرد. همچنین، در نمایشنامه کاراکتری فرانسوی حضور دارد؛ داستان‌هایی که از او روایت می‌شود، ارتباط قابلِ‌تأملی با مفهوم سکوتی دارد که مدِ‌نظرم هست.

انتخاب بازیگرها بر چه اساسی بوده‌؟
فارغ از ایده‌آل‌های شخصی؛ سعی می‌کنم بازیگرها تا‌حدِ‌امکان هماهنگی‌های تنانی و روانی مطلوبی با کاراکترهای خودشان داشته و متن و نقشی را که ارائه می‌کنند، دوست داشته باشند. در‌عینِ‌حال، به تمرین و تلاش برای رسیدن به نقش نیز قائل هستم و اعتقاد دارم که می‌شود با ممارست و تمرین، فاصله‌هایی که با نقش وجود دارد را پر کرد.

این کار، با نمایش‌های قبلی که به‌رویِ صحنه بردید، چه تفاوت‌هایی دارد‌؟
نکته قابلِ‌توجهی که می‌توانم در‌موردِ این اجرا به‌ آن اشاره کنم، توجه خاص من به مفهوم زمان‌، مکان و نگاه هستی‌‌شناسانه‌ای‌ست که به انسان دارم. در‌این‌نمایش، علاوه‌بر برجسته‌شدن مفهوم بیناذهنیت جمعی و آمیختگی فرد در زمان و مکان با تأسی از پدیدارشناسی؛ این مفاهیم را به‌گونه‌ای بصری در حرکت و فرم بازیگران و پرداخت موقعیت‌ها نیز به‌تصویر در‌آورده‌ام. زمان، زبان، مکان و انسان؛ چهار مفهوم منسجم، در‌هم‌تنیده و کلیدی هستند که در‌این‌اثر خودنمایی می‌کنند.

فضاسازی در بستر متن بیشتر موردِ‌توجه شما قرار گرفت یا تأثیرگذاری فضای کلی اثر و قالبی که برای آن تعریف شده است؟
در نمایشنامه، یک فضای سیال روایی وجود دارد اما به‌دلیلِ تم کار؛ اتمسفر روانی خاصی بر آن حکمفرماست. من همواره سعی‌ام این بوده که تصاویر و فضاسازی‌ها ریشه در بافت خود متن داشته باشند. در «سیلانس» هم همین فکر را دنبال می‌کنم. در‌عینِ‌حال، به‌دلیلِ تم و حال‌و‌هوای خاص نمایشنامه، سبک و سیاقی خاص نیز برای بازی بازیگران و فضا‌سازی در‌نظر گرفته شده که مکمل تصاویری‌ست که از دل نمایشنامه بر‌می‌آید.

دلیل و دغدغه آنکه نمایشنامه را برای اجرای نمایش انتخاب کرده‌اید، چیست؟
مواجهه با سکوت، تنهایی و مرگ؛ در بطن موضوع مهاجرت برای کشف دوباره زندگی.

چرا ارتباط بین مردم و تئاتر ضعیف است؟
این انتظار که تئاتر مورد استقبال عمومی و طیف وسیعی از مخاطبان قرار بگیرد، یک ایده‌آل است. فارغ‌از مسائلی مثل تبلیغات، حضور چهره‌ها و برجسته‌کردن مسائل و دغدغه‌های جمعی در آثار؛ فکر می‌کنم که این ارتباط‌، چند بُعد مهم و اساسی دارد که باید تک‌تک آنها در تقویت جذب مخاطب عموم نقش داشته باشند. هنرمندان و منتقدها که سرمایه‌داران و سالن‌های تئاتر نیز به آنها اضافه می‌شوند و قطب مهم دیگر که خود تماشاگر است. خواست و احساس نیاز تماشاگر برای بهبود این رابطه نقش کلیدی دارد. از نگاه من، کمی سخت و غیر‌ممکن است که بخواهیم فضایی یکدست و هماهنگ و همسو ایجاد کنیم؛ نه‌اینکه نشدنی باشد ولی بسیار‌سخت است. نقش‌ها و عملکرد این چند عامل می‌تو‌اند در‌این‌راستا موردِ‌توجه قرار بگیرد.

راهکار پیشنهادی شما برای بهبود اوضاع هنر و تئاتر چیست؟
نمی‌توانم تنها یک راهکار صرف ارائه دهم ولی فکر می‌کنم برای بهبود هر پدیده‌ای، شناخت حقیقی امکانات و ابزار‌های موجود، تعیین دور‌نما و افق‌های تازه و برنامه‌ریزی نقش بسزایی دارد. پیاده‌کردن این عناصر در فضاهای آموزشی مثل مدارس و مهد‌ها یا اختصاص‌دادن مدارسی خاص به گونه‌های مختلف هنری در سنین پائین اگر به‌صورتِ جدی انجام شود شاید بتواند کمک کند که به‌مرور و در دورنمایی بلند‌مدت، هنر و تئاتر و زیبایی‌شناسی، تنها پناهگاهی برای گریز از زندگی نباشد؛ بلکه بخش مهمی از جهان و جهان‌بینی افراد به‌شمار آید.

پیش‌بینی شما در‌موردِ استقبال از نمایش چطور است؟
اجرای ما با مناسبت فرهنگی رمضان و رویداد جام جهانی هم‌زمان شده؛ با‌این‌حال، گروه ما انگیزه بسیار‌بالایی دارد تا از این هم‌زمانی به‌عنوانِ یک چالش بزرگ برای جذب مخاطب استفاده کند.

آیا «تئاتر» ابزاری برای فرهنگ‌سازی‌ست و اگر بله؛ خود شما در‌این‌زمینه اقداماتی داشته‌اید؟
نیچه در استعاره‌ای که از فرهنگ آلمان زمان خودش ارائه می‌دهد، فرهنگ آن‌دوره آلمان را تشبیه به خامه و تزئینات روی کیک می‌کند. او معتقد بود که فرهنگ در‌آن‌دوره جنبه ظاهری و تزئینی داشت و بیشتر برای ظاهر‌سازی به‌کار می‌رفت. این استعاره شاید در‌موردِ هر فضای فرهنگی و به‌طورِ‌خاص تئاتر ما هم مصداق داشته باشد. اگر تئاتر و هنرمند، نگرشی صرفاً سطحی و تزئینی به فرهنگ داشته باشند، تأثیرشان موقتی و زودگذر خواهد بود اما اگر برنامه‌ریزی و استمرار در آن لحاظ شود؛ بله، تئاتر می‌تواند که در اصلاح، دگرگونی و ساخت فرهنگ هم تأثیرات قابلِ‌تأملی داشته باشد.

تئاتر چه ضرورتی برای جامعه دارد و جامعه بدون تئاتر چگونه است؟
استعاره‌ای آشنا از هنر نمایش وجود دارد و آن، آئینه طبیعت‌بودن است. همان‌طور‌که در برابر آینه، فرد می‌تواند تصوری عینی از سر‌و‌شکل خودش پیدا کند، به پیرایش و اصلاح خودش بپردازد و حتی فکر کند؛ تئاتر هم می‌تواند چنین نقشی را پیدا کند. باید توجه کنیم که آئینه تئاتر همواره به یک شکل خاص نمود پیدا نمی‌کند؛ گاهی همچون آئینه‌های تخت، تصویری کم‌و‌بیش منطبق با واقعیت ارائه می‌دهد و گاهی همچون آئینه‌های محدب و معقر، تصویری از‌فرم‌افتاده می‌تاباند. آئینه شکسته، تصویری متلاشی را منعکس می‌کند. مرداب‌ها تصویری محو و کدر، آئینه جادوگران، تصاویری خیالی و در انعکاس چشم‌های دیگری؛ تصویر دیگرگون. بااین‌همه، در تمام این موارد، نوعی دیدن‌، مواجهه شدن و بازیافتن خود در دیگری مشترک است که از نگاه من، یکی‌از هستی‌شناسانه‌ترین دلایل و ضرورت‌های وجود تئاتر است؛ لزوم یافتن خود در مواجهه با دیگری.

به‌نظرِ شما خصایص اصلی یک هنرمند تئاتر چیست و برای رسیدن به ویژگی‌های مطلوبی که نظر تماشاگران را جلب کند، باید چه مواردی را در‌نظر گرفت؟
پرسش‌گری در‌کنارِ پژوهش و تجربه. برای خودم این یک ایده‌آل شخصی‌ست که در‌کنارِ مطالعه، تجربه عملی داشته باشم و در‌عینِ‌حال بتوانم از تماشای تجربه آثار دیگران هم بهره‌مند شوم. همیشه تا‌حدِ‌امکان سعی می‌کنم بین این سه عنصر، تعادل و هماهنگی ایجاد کنم.

به‌نظرِ شما یک نقد صحیح و سازنده در تئاتر چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟
نقد؛ گفتمانی‌ست که این امکان را فراهم می‌کند تا جهان‌های تازه یا کهنه‌ای پیشِ‌روی ما باز شود یا حتی می‌تواند جهان‌هایی را به‌رویِ ما ببندد. نقد؛ شاید مخرب، ویرانگر‌، بی‌رحمانه یا ساختار‌شکنانه توصیف شود؛ اما فارغ‌از تمام این صفت‌ها که به دانش و جهان‌بینی منتقد ارتباط پیدا می‌کند، بغض‌ها و ناداوری‌ها نیز جزئی از گفتمان نقد به‌شمار می‌آیند. در تمام این موارد، ابراز آزاد عقیده و پرسش‌گری مشترک است؛ خواه باب میل ما باشد یا نباشد. ایجاد شناخت، ایجاد باور و متقاعد‌کردن، از کارکردها و دستاوردهای هر گفتمانی‌ست‌. در‌این‌راستا، نقد باید در‌ابتدا بتو‌اند با نشانه‌هایی که از‌خود اثر ارائه می‌دهد، جهان اثر را کشف کند و در‌ادامه؛ موافقت‌ها، مخالفت‌ها، ایرادات و پرسش‌های خودش را مطرح کند؛ حتی اگه برای این‌کار مجبور به ویرانگری باشد.

از دیدگاه شما، چه مسائل و موضوعاتی در جامعه امروز می‌تواند در‌قالبِ هنر تئاتر به‌رویِ صحنه رود که از نگاه نویسندگان، کارگردانان و تهیه‌کنندگان مغفول مانده است؟
با‌توجه‌به‌اینکه در یک جامعه، افراد با نگرش‌ها، ایدئولوژی، طرز تفکر، انتخاب‌ها و زیست متفاوت وجود دارند؛ به‌همین‌نسبت، طیف موضوعات و دغدغه‌ها نیز گسترده و متفاوت می‌شود. اینکه پاره‌ای آثار با این‌ پیش‌فرض آغاز می‌کنند که می‌خواهند تماشاگر برای لحظه‌ای دغدغه‌ها و درد‌هایش را فراموش کند و خستگی  و ملالی را که از مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و روان‌شناختی دارد را رفع کنند، قابلِ‌تأمل و تحسین‌بر‌انگیز است اما من معتقدم برای حل‌کردن و دگرگون‌کردن چیزی؛ بهترین راه، مواجهه بی‌نقاب و بی‌واسطه با آن است. از‌منظرِ من؛ نمایش، محل فرار نیست. نیچه معتقد است فردی که بخواهد با حقیقت مواجه شود، اگر جهان زیر‌و‌رو شود، این‌کار را انجام خواهد داد. من خواهان این هستم که چنین موضوعات و مسائلی موردِتوجه قرار گیرند. هر‌چند این موضوعات غیر‌متعارف، کوچک و به‌ظاهر پیشِ‌پا‌افتاده باشند.

تصور می‌کنید اهمیت پرداختن به زندگی و اتفاق‌هایی که پیرامون انسان‌ها رخ می‌دهد، از‌سویِ نویسندگان و کارگردان‌ها در آثار خود چیست؟
در هنر نمایش این پتانسیل بالقوه وجود دارد که جهان‌های ممکن، غیر‌ممکن و محتمل و متنوعی به‌رویِ صحنه بیاید. از‌منظرِ پدیدارشناسی؛ تئاتر پدیده‌ای‌ست که در بطن زندگی اتفاق می‌افتد و از آن جدا نیست. هر تغییر، اتفاق و رویداد کوچکی در نمایش، جزئی از زندگی و تغییری در زندگی به‌شمار می‌آید؛ هر‌چند در بین سالن‌های دربسته و کم‌نور تئاتر رخ داده باشد. زندگی تئاتر در‌جهتِ فراموش‌کردن زندگی بیرون نیست؛ در‌‌راستا و ادامه و جزئی از زندگی و اتفاق‌های پیرامون ماست. فکر می‌کنم که هر رویدادی که زندگی را دوباره جلوی چشمان ما پدیدار‌، حاضر و ارزشمند کند، می‌تواند موضوع کار نویسنده یا کارگردان قرار گیرد؛ حتی اگر روزمره یا پیرامونی باشد.

حرف ناگفته‌ای اگر دارید در‌خصوصِ نمایش...
من همواره به‌عنوانِ هنرمند به‌گونه‌ای مستقیم یا غیر‌مستقیم اندیشه‌هایی را در آثارم برجسته می‌کنم. در جریان شکل‌گیری اثر هنری؛ به‌ویژه در پروسه تولید و در‌ارتباط و تعامل با عوامل اجرایی، همواره مناسباتی حاکم می‌شود که می‌تو‌اند در پاره‌ای شرایط، هنرمند را به‌سمتی سوق دهد که در‌واقعیت، محتوایی را که در اثرش دست به نقد و پرسش‌گری پیرامون آن زده؛ نقض کند، نادیده بگیرد یا زیر پا بگذارد. امیدوارم با تمام این شرایط، خودم بتوانم قائل به حقیقت و صداقتی باشم که در نمایشم جست‌وجو و تصویرش می‌کنم.


منبع: روزنامه سراسری سایه

درباره نمایش سیلانس
۲۴ خرداد ۱۳۹۷