متین محجوب، مدیر مرکز تولیدات هنری امید«سوره امید» با دستی پر به جشنواره تئاتر کودک و نوجوان میرود / از «هیولاکش» تا اجرا برای صلح به یاد کودکان شهید جنگ ۱۲ روزهدر آستانه برگزاری سیاُمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان، هنرمندان و گروههای تئاتر خانه نمایش امید با حضور چشمگیر و آثار متنوع خود، برگ تازهای از شکوفایی تئاتر کودک و نوجوان کشور را رقم زدهاند.
به گزارش روابط عمومی «سوره امید»، متین محجوب مدیر مرکز تولیدات هنری امید درباره حضور نمایشهای کودک و نوجوان در همدان گفت: در آستانه برگزاری سیاُمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان، نمایش «هیولاکُش» به نویسندگی مهدی سیمریز و کارگردانی محمد جهانپا از مشهد، به عنوان نماینده ایران در بخش بینالملل جشنواره انتخاب شده است. این اثر، که با اقتباس از شاهنامه و رویکردی حماسی و خلاقانه برای نوجوانان تهیه شده، احساس وطندوستی و قهرمانی را به مخاطبان منتقل میکند.
وی ادامه داد: همچنین، نمایش «خودِ خودِ خودت باش» به کارگردانی حامد ترابی از همدان، در بخش مسابقه تئاتر کودک حضور دارد. این اثر، که قبلاً با استقبال فراوان مخاطبان روبهرو شده است، با رویکرد قصهگویی و بازی، کودکان را به خودباوری دعوت میکند.
محجوب از دیگر آثار حاضر در جشنواره، به نمایش «هیوا» به نویسندگی و کارگردانی امیر شیخجبلی از اصفهان اشاره کرد و گفت: این اثر، که پیشتر برگزیده جشنواره بینالمللی عروسکی تهران - مبارک شده است، روایتگر مفهوم «قهرمان بودن» با زبان لطیف و خیالانگیز است و در بخش مسابقه کودک حضور دارد.
وی گفت: در کنار آثار صحنهای، نمایش محیطی و پرفورمنس «آخرین لالایی» با موضوع کودکان شهید جنگ تحمیلی۱۲ روزه و کودکان شهید جنگ غزه در بخش مهمان جشنواره اجرا می شود و حالوهوای متفاوتی به فضای هنری همدان میبخشد. این اثر، همراه با ۱۰۰ عروسک آیینی و سنتی ایرانی، احساسیترین بخش از حضور امید در این جشنواره خواهد بود.
مدیر مرکز تولیدات هنری امید در پایان عنوان کرد: در مجموع، خانه تئاتر امید، با چهار اثر متنوع و مؤثر در بخشهای بینالملل، مسابقه کودک و اجرای ویژه، حضوری پُررونق در سیاُمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان دارد حضوری که نویدبخش آیندهای درخشان برای هنر کودک و نوجوان ایران است.
یادداشت آذر مهاجر بر نمایش «دشمن خدا»نحوه پرورش دشمن خداتماشاگر نمایش «دشمن خدا» در جایگاهی قرار میگیرد که بیشباهت به هیئت منصفه نیست و میتواند پس از پایان نمایش نام دشمن خدا یا همان دروغگو را بر اساس قضاوت شخصی، از برشور نمایش جدا کند و در صندوق بیاندازد اما این همه ماجرا نیست!
نمایشی که این شبها در تئاتر هامون روی صحنه است و با استقبال تماشاگران مواجه شده، در دو اپیزود، دو روایت کاملاً ملموس را به تصویر میکشد؛ یکی از فضای مدرسه و دیگری از پادگان. در اپیزود نخست، دو دختربچه با لباس فرم مدرسه روبهروی تماشاگران میایستند و به پرسشهای ناظم ـ که میان تماشاگران نشسته ـ پاسخ میدهند تا مشخص شود انشایی که بیتردید توسط یک بزرگسال نوشته شده، متعلق به کدامیک از آنهاست. در اپیزود دوم نیز سه سرباز باید به پرسشهای فرمانده که او هم در میان تماشاگران قرار دارد جواب دهند تا روشن شود آیا یکیاز آنها واقعاً موجب آسیب دیدن کتف دیگری شده است یا نه.
«دشمن خدا» یک کمدی انتقادی است و در مقام نمایش طنز، موفق عمل میکند. نمایش از ضعف و دستپاچگی شخصیتها در برابر ناظر مدرسه و فرمانده پادگان ـ بهعنوان نمایندگان نهاد قدرت ـ بهره میگیرد و از تماشاگر خنده و گاه قهقهه میگیرد. از سوی دیگر، بهعنوان نمایشی با پایان باز، تماشاگر را به قضاوت فرا میخواند و ابزار آن را نیز در اختیارش قرار میدهد. روی بروشور نمایش، نام و تصویر چهار شخصیت دیده میشود و تماشاگر میتواند با جدا کردن هر گزینه و انداختنش در صندوق، رأی بدهد و پایان نمایش را رقم بزند. اما «دشمن خدا» برخلاف بسیاری آثار تاریخیِ ماندگار همچون «دایره گچی قفقازی» که پرسشهای فلسفیِ دشوار درباره قضاوت مطرح میکنند، با وجود سادگیاش، مسئله مهم داوری را سادهانگارانه رها نمیکند و به بیان صریح نام افراد دروغگو بسنده نمیکند.
این نمایش با خلق دو موقعیت آشنا و استفاده از نمادی شناختهشده، به سراغ ریشهها و چراییها میرود. تماشاگر، چه زن باشد چه مرد، و از هر نسلی که باشد ـ ایکس، زد یا حتی نوجوانان نسل آلفا ـ کافیست در ایران زیسته باشد تا خود یا اطرافیانش را در مواجهه با یکی از این دو موقعیت دیده باشد؛ موقعیتی که انسان را حتی به بهای دروغگویی، وادار به دفاع از خود میکند. همینجاست که تماشاگر موضع خود را تغییر میدهد؛ در حالی که در آغاز در کنار نمایندگان قدرت نشسته، کمکم با شخصیتهای نمایش همراه و همدل میشود.
سیبهای روی صحنه نیز یادآور وسوسهپذیری ذات انساناند و دشواری قضاوت را برجسته میکنند. هنگامی که در پایان نمایش، همه شخصیتها حتی ناظم مدرسه و فرمانده پادگان در برابر تماشاگران ایستاده و به سیبهایشان گاز میزنند، این حقیقت را به یاد میآورند که بشر از آغاز در معرض وسوسه و خطا بوده و همچنان هست. شاید راههایی جز قضاوت برای همزیستی وجود داشته باشد؛ راههایی که در نهادهایی چون مدرسه و پادگان، افراد را به ریاکاری و دروغگویی برای دفاع از خود مجبور نکند و «دشمن خدا» نسازد.
نمایش «دشمن خدا» به کارگردانی مجید عراقی و عمادالدین رجبلو، پس از چند نوبت تمدید، تا هفته نخست آذرماه در تئاتر هامون روی صحنه است.
منبع: خبرآنلاین
نمایش کمدی «دشمن خدا» به کارگردانی مشترک مجید عراقی و عمادالدین رجبلو در آبانماه ۱۴۰۴ تمدید و ۲ اجرایی شد.نمایش «دشمن خدا» در دور چهارم، دو اجرایی شدبه گزارش ایران تئاتر به نقل از مشاور رسانهای پروژه، نمایش کمدی «دشمن خدا» به کارگردانی مشترک مجید عراقی و عمادالدین رجبلو و تهیهکنندگی امیرحسین شفیعی که اجرای خود را از ۲۶ شهریور در سالن تئاتر هامون آغاز کرده است، تا نیمه آبانماه ۱۴۰۴ تمدید شد و در ۲ سانس متفاوت روی صحنه میرود.
«دشمن خدا» به عنوان یکی از آثار برگزیده چهل و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، پاییز سال ۱۴۰۲ یکی از محبوبترین آثار نمایشی کمدی سال بوده است. همچنین این اثر در چهارمین دور اجرای خود به جمع آثار میلیاردی هنرهای نمایشی پیوست.
این نمایش روایت دو جدال در دو محیط کاملا متفاوت اما در موقعیتی مشابه برای کشف یک حقیقت است، و در نهایت باید تصمیم گرفته شود که چه کسی دروغ میگوید.
علی غریب، مجید عراقی، همایون ظفرپور، سیده اسوه صادقی، علیرضا دست افکن، مهرسا فلاحیان و نفس جافری گروه بازیگران این نمایش را تشکیل میدهند.
«دشمن خدا» با حمایت باشگاه تئاتر سوره دور چهارم اجراهای خود را آغاز کرده و از امروز پیشفروش روزهای جدید آن در سایت تیوال در دسترس علاقهمندان است.
عوامل «دشمن خدا» عبارتند از مجری طرح: سعید سیادت، مدیر تولید: محمدحسن درباغی فرد، دستیار برنامهریز: ملیکا ملک محمدی، طراح نور: عمادالدین رجبلو، طراح لباس: مجید عراقی، طراح صحنه: سمیرا سرچاهی، طراح گرافیک: محمد موحدنیا، طراح گریم: الهام سادات موسوی، موسیقی: آنتونیو سانچز، روابط عمومی: فاطمه شوقی، مشاور رسانهای: علی کیهانی، مدیر تبلیغات: علی غریب، دستیاران کارگردان: زهرا سایر، محمد مبین محمدی، محمدحسین میردار، فدرا شعبانی راد، طراح تیزر: مجید عراقی، ساخت تیزر: آرین دباغی، امین حسینی، عکاس: صالح صاحب الداری، ساخت موشن: حامد فرحی، شهریار مکاری.
منبع: ایران تئاتر
علی غریب و مجید عراقی با «دشمن خدا» دوباره به صحنه میآیند.نمایش «دشمن خدا» به کارگردانی مشترک مجید عراقی و عمادالدین رجبلو، از ۲۶ شهریور در تئاتر هامون اجرای دور چهارم خود را آغاز میکند. علی غریب و مجید عراقی که در این سالهای اخیر بهعنوان یک زوج هنری موفق در این نمایش دیده شدند، دوباره به صحنه میآیند.
به گزارش ایران تئاتر، نمایش «دشمن خدا» به نویسندگی عمادالدین رجبلو و کارگردانی مشترک مجید عراقی و عمادالدین رجبلو، از ۲۶ شهریور تا ۳۰ مهر در تئاتر هامون اجرای دور چهارم خود را آغاز میکند. این اثر که پیشتر در تئاتر شهر، هامون و عمارت نوفل لوشاتو اجرا شده بود، اثری از گروهی از هنرمندان جوان و مستقل تئاتر ایران است.
علی غریب، مجید عراقی، همایون ظفرپور، سیده اسوه صادقی، علیرضا دستافکن بازیگران این نمایش هستند. همچنین مهرسا فلاحیان و سروشا سادات فاضلی بازیگران خردسال در دور چهارم نمایش «دشمن خدا» هستند.
یکی از نقاط قوت نمایش، همکاری درخشان علی غریب و مجید عراقی است که تجربههای موفقی در استنداپ و تلویزیون نیز داشتهاند. روایت داستان در دو بستر دبستان و پادگان شکل میگیرد؛ جایی که شخصیتها برای بقا در ساختارهای قدرت، به دروغ پناه میبرند. نمایش با نگاهی واقعگرایانه، به بحران اخلاق و فرسایش اعتماد اجتماعی میپردازد.
«دشمن خدا» با بازی دو کودک در نقشی محوری، چالش بزرگی را به دوش میکشد که گروه اجرایی با مهارت از پس آن برآمده است. سادگی اجرا، تمرکز بر بازیگری و ترکیب طنز تلخ و موقعیتهای تراژیک، آن را به تجربهای تأملبرانگیز بدل کرده است.
این نمایش در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در پنج بخش نامزد شد و در چهار بخش از جمله بهترین بازیگری مرد، نویسندگی و بازیگر کودک موفق به دریافت دیپلم افتخار شد.
این اثر با تهیهکنندگی امیرحسین شفیعی روی صحنه میرود. همچنین سعید سیادت بهعنوان مجری طرح و محمد حسن درباغی فرد بهعنوان مدیر تولید در این پروژه حضور دارند.
طراح نور: عمادالدین رجبلو، طراح لباس: مجید عراقی، طراح صحنه: سمیرا سرچاهی، طراح گرافیک: محمد موحدنیا، طراح گریم: الهام سادات موسوی، موسیقی: آنتونیو سانچز، ساخت تیزر: آرین دباغی، موسیقی تیزر: پورنیک کاوش، ساخت موشن: حامد فرهی، شهریار مکاری، دستیاران کارگردان: زهرا سایر، محمدمبین محمدی، فدرا شعبانیراد دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این اثر نمایشی به سایت تیوال مراجعه کنند.
منبع: ایران تئاتر
نگاهی به «دشمن خدا» به بهانه اجرای مجدد در تماشاخانه هامونکلیشهها همیشه هم بد نیستنددر نمایشنامه «دشمن خدا» با الگوی متداولی رو به رو نیستیم و نمایشنامه از بعد روایی به الگوهای کلاسیک و خطی پایبند نیست و در فضایی کاملا غیرخطی به سر میبرد و دو روایت مجزا که در نقطه خاصی به هم نمیرسند و در تلاش است که مضمونش را بر روی دو جهان زیستی متفاوت به رو به روی چشم مخاطبان بکشاند.
به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نمایش «دشمن خدا» به نویسندگی «عمادالدین رجبلو» و کارگردانی «مجید عراقی» و تهیه کنندگی «علی غریب» که اجرای مجدد خود را از تاریخ ۲۶ فروردین ماه در تماشاخانه هامون آغاز کرده، به مثل مشهور «دروغگو دشمن خداست» میپردازد ، اما با نگاهی نو و تازه. این نمایش در دور سوم اجراهای خود در تماشاخانه هامون به سر میبرد در حالی که پیش از آن در دو دور قبلی اجراهایش در عمارت نوفل لوشاتو و مجموعه تئاترشهر به روی صحنه رفته بود و با اقبال مخاطبان به همراه بود. اثری کمدی که به موضوعی کهنه و عمیق با شیوه روایی نو و جدید مینگرد. اثری که مبنا و پایهاش پرداختن به واژه «دروغ» است و در تلاش است که در حین بیان دیدگاهش در این باره به اهمیت شیوههای تربیتی نیز اشاره داشته باشد. این که موضوع «دروغگوی» همچون ضربالمثل «خشت اول گر نهد معمار کج ، تا ثریا میرود دیوار کج» است که معمار در این نمایش همان تربیت آموز و آن مکان تربیتی است. مکانی مهم از حیث آموزش و پرورش در رشد و نمو هر انسان به نام «مدرسه»؛ که شاید پیش از یادگیری علوم مختلف باید موارد اخلاقی پیش نیاز به ما تدریس میشد تا برای هر مسئله کوچک و بزرگی به «دروغ» پناه نبریم.
در نمایشنامه «دشمن خدا» با الگوی متداولی رو به رو نیستیم و نمایشنامه از بعد روایی به الگوهای کلاسیک و خطی پایبند نیست و در فضایی کاملا غیرخطی به سر میبرد و دو روایت مجزا که در نقطه خاصی به هم نمیرسند و در تلاش است که مضمونش را بر روی دو جهان زیستی متفاوت به رو به روی چشم مخاطبان بکشاند.
در کارگردانی وجود خلاقیتهایی سبب می شود که مخاطب تا انتها بر روی صندلیهای سالن نمایش تاب بیاورد. طراحی صدا، نور و میزانسن چیزی است که برای مخاطب عام و خاص جای تامل و فکر کردن را باز میکند و این همان چیزی است که در این روزهای تئاتر کشور کمتر می بینیم و گاه حتی نمیبینیم!
بازیگران نونهال نمایش با بیان شیوا و درک درست از نقش بر روی صحنه ظاهر شدند و عواطف مخاطب را درگیر کردند؛ در اینکه هدایت و رساندن بازیگر کودک و کم سن و سال به نقش بسیار سخت و دشوار است شکی نیست اما «مجید عراقی» از این بابت موفق ظاهر شده است. دو بازیگری که تنها به وسیله صدایشان با جهان عینی شده بر روی صحنه ارتباط میگیرند بسیار خوب و موفق در سیر اجرای نمایش جای خود را پیدا کردهاند و هماهنگی آنها نیز شایسته تقدیر است.
«دشمن خدا» در پی بیان حرفهای روشنفکری نیست و نمی خواهد بزرگتر از قامت نمایش صحبت کند و حرف ساده اما عمیقش را تلاش میکند که با پوسته کمیک به مخاطبش منتقل کند. با توجه به استقبال از این نمایش مشخص است که یک نمایش موفق در انتقال پیامش بوده است.
«دشمن خدا» را باید در تماشاخانه هامون دید و کمی بیشتر فکر کرد که چقدر مهم است که در مدرسه فرزندانمان در گام اول باید اخلاق را فرا بگیرند و سپس به یادگیری علوم مختلف بپردازند.
منبع: مجوعه رسانهای صبا
گفتوگو با زهرا انصاریفرد؛ بازیگر نمایش «نامه اداری»زهرا انصاریفرد: مخاطب امروز آگاه است و کمدی سیاه را خوب میفهمد به گزارش سینماخانه؛ زهرا انصاریفرد در نمایش «نامه اداری» نقش «هلنا (نلی)» رئیس هیئتمدیره سازمان را بازی میکند؛ شخصیتی شیطان، جذاب و تأثیرگذار که در دل یک متن سنگین و پادآرمانشهری، رنگ و تنوعی تازه به نمایش میبخشد. او گفتوگو با سینماخانه از […]
زهرا انصاریفرد: مخاطب امروز آگاه است و کمدی سیاه را خوب میفهمد
به گزارش سینماخانه؛ زهرا انصاریفرد در نمایش «نامه اداری» نقش «هلنا (نلی)» رئیس هیئتمدیره سازمان را بازی میکند؛ شخصیتی شیطان، جذاب و تأثیرگذار که در دل یک متن سنگین و پادآرمانشهری، رنگ و تنوعی تازه به نمایش میبخشد. او گفتوگو با سینماخانه از روند انتخاب نقش، نگاهش به شخصیت هلنا و تجربه همکاری با گروه میگوید.
چگونه برای نقشتان در «نامه اداری» انتخاب شدید؟
شاید با توجه به کاراکتر و شناختی که آریو راقبکیانی از من داشت این انتخاب صورت گرفت و از ایشان برای این اعتماد ممنونم. من نقش هلنا (نلی)، رئیس هیئتمدیره سازمان را بازی میکنم؛ نقشی که شیطنتها و جذابیتهای خاص خودش را دارد. از آنجا که متن هاول از نظر محتوایی سنگین است، وجود شخصیتی مثل نلی با تنوع و جذابیتش میتواند به مخاطب کمک کند نمایش را بهتر درک کند.
اولین برداشتتان از شخصیت هلنا چه بود؟
چون برای مخاطب احترام زیادی قائلم، هلنا را شخصیتی جذاب و متفاوت دیدم. او بیشتر وقتش را در سازمان میگذراند تا اینکه کار مفیدی انجام دهد؛ اما از نگاه نویسنده، نقش مؤثر و هدفمندی دارد.
چالشبرانگیزترین جنبه این شخصیت برای شما چه بود؟
جذابیت نقش برای مخاطب مهمترین مسئله برای من بود و تلاش کردم این ویژگی را در بازی حفظ کنم.
برای آماده شدن نقش چه تمرین یا پژوهشی انجام دادید؟
از آنجا که متن نمایش ایرانی نبود، باید درباره رفتارها و اکتهای بازیگران خارجی اطلاعات جمع میکردم. با مطالعه و رعایت اصل مشاهده، تمریناتم را شروع کردم.
تعامل شما با دیگر بازیگران برای واقعیتر شدن فضای سازمانی نمایش چگونه است؟
با پذیرش نقش و ارتباط برقرار کردن با آن و همچنین تمرینهای مداوم با دوستان هنرمندم و راهنماییهای کارگردان، این تعامل شکل گرفت. مهم این است که هر بازیگر بتواند نقش را «زندگی» کند.
تمهای «کمدی سیاه» و «پادآرمانشهری» را چطور در بازیتان منعکس کردید؟
کمدی سیاه در کلیت نمایش نمود دارد و نتیجه یک کار گروهی است. هلنا نیز بخشی از این گروه و فضای کلی اثر است.
به نظرتان زبان جدید «تایدپه» نماد چیست؟
این زبان نمادی از یک کار بیهوده است که در نهایت هم مشخص میشود نتیجهای ندارد. میتواند نشاندهنده تلاش بیثمر برخی اعضای جامعه یا سازمان برای رسیدن به قدرت از طریق روشهای غیرمعمول باشد؛ تلاشهایی که معمولاً به شکست میانجامند.
آیا نمایش نقدی بر بوروکراسی واقعی دارد؟
بله، همینطور است. مخاطب امروز آگاه است و میتواند تحلیل کند. متن، کارگردانی، میزانسن و بازی گروه بهگونهای است که این نقد بهخوبی منتقل میشود. با توجه به پیامها و کامنتهای مخاطبان، خوشحالیم که در این مسیر موفق بودهایم.
در تمرینها لحظه یا دیالوگی بود که بار عاطفی زیادی برایتان داشته باشد؟
تقریباً در تمام لحظات تمرین از نظر عاطفی متأثر بودم، چون هر صحنه ویژگیهای خاص خودش را دارد.
چطور با دکور و فضای صحنه ارتباط برقرار کردید؟
وقتی بازیگر نقش خود را ببیند، بشناسد و بپذیرد، ارتباط با فضا برایش طبیعی میشود. وقتی نقش برای بازیگر باورپذیر باشد، برای مخاطب هم باورپذیر خواهد شد.
چه چیزی از این تجربه برایتان ماندگار خواهد بود؟
استقبال و رضایت مخاطبان؛ هم از کلیت نمایش و هم از باورپذیری و زیبایی نقش هلنا (نلی).
تماشاگر بعد از دیدن نمایش چه چیزی با خود میبرد؟ استقبال چگونه بود؟
به نظرم مخاطب با فکر و تأمل سالن را ترک میکند. وقتی واقعیت از دل هنر به تصویر کشیده میشود، قلب مخاطب را جذب میکند. استقبال بسیار خوب بوده و امیدوارم بیشتر هم بشود. مهم این است که مخاطب با توجه به هزینه و زمانی که صرف کرده، راضی و خوشحال باشد. از شما سپاسگزارم بابت خدمترسانی و توجهتان به هنر و هنرمندان.
منبع: سینما خانه
نمایش «صحرا مرد» با اقتباسی از رمان «ماتی خان» از نیمه دوم آذر ماه در تماشاخانه مهر حوزه هنری روی صحنه میرود.ورود «صحرا مرد» به تماشاخانه مهربه گزارش روابط عمومی باشگاه تئاتر سوره، نمایش «صحرا مرد» به نویسندگی مشترک شهروز ایری و اصغرگروسی، کارگردانی شهروز ایری و با همکاری حوزه هنری استان گلستان و باشگاه تئاتر سوره، با اقتباسی از رمان «ماتی خان» اثر عبدالرحمن اونق، از نیمه دوم آذر ماه در تهران روی صحنه میرود.
این اثر، روایتگر مقاومت و شجاعت ترکمنها در برابر ظلم و استبداد دولت رضاخان است و بازنمایی از فرهنگ ترکمنها را در روی صحنه روایت میکند.
محمدرضا مولودی، روح الله مجللی، عسل لطیف، مهدی افتخاریفر، مهرشاد مهرپویان، متین خوزینی، گونشخوجه، الناز نفسپور، روحالله (راحی) سایری، باران صالحی، مارال کرد، ابوالفضل پاکنیا، هادیه چپرلی بازیگران اصلی این نمایش و سمیه آذری، فاطیما جهانتیغ، شادی شهریاری، سارینا امینی امجد، مبینا پورقاز گروه بازیگران فرم «صحرا مرد» را تشکیل میدهند.
«صحرا مرد» پیش از این در استان گلستان با استقبال گسترده مخاطبان روی صحنه رفت و قرار است از نیمه آذر ماه در تهران، صحنه تماشاخانه مهر حوزه هنری را در اختیار داشته باشد.
عوامل این نمایش عبارتند از:
دستیار کارگردان: سمیه آذری، منشی صحنه: سمیه آذری، فریبا شاهحسینی، طراح نور و صحنه: شهروز ایری، موسیقی: حاج محمد ایری، ساخت موسیقی: فریدون رومی، اجرای نور: محمد نقابی، طراح لباس و اجرا: سمیه آذری، ساخت دکور: محمد نقابی، کمال جعفر، طراح گریم و اجرا: داوود رحیمی، دستیار گریم: حسن غزنوی، هماهنگی و روابط عمومی: فرشید کلته، طراحی پوستر: استدیو آوات.
پیش فروش بلیتهای نمایش «صحرا مرد» از چهارشنبه ۱۲ آذر ماه در سایت تیوال در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد.
آغاز نمایشی جدید از امیرحسین سرخیانطرحی از «کلیله و دمنه» کهن در قالب نمایشی مدرنامیرحسین سرخیان، تهیهکننده و مجریطرح تئاتر، پس از تولید سه اثر موفق در سال گذشته، اینبار تجربهای تازه را در قالب «دیجیتالتئاتر» آغاز کرده است. سرخیان که سال گذشته نمایشهای «ژوزف»، «سفید و آرام» و «سرنخ» را روی صحنه برده بود و مجموع فروش این آثار به بیش از ۳۵۰۰ بلیت رسیده است، اکنون از تولید نمایشی تازه خبر میدهد.
بر اساس اطلاعات منتشرشده، برخی از آثار پیشین او در بخش «فجر پلاس» حضور داشتهاند و یکی از بازیگران این پروژهها نیز برای ایفای نقش میخائیل بولگاکف در نمایش «ژوزف» عنوان «بهترین بازیگر مرد» را دریافت کرده است.
سرخیان که پیشتر نیز چند جایزه بینالمللی برای کارگردانی فیلم کوتاه کسب کرده، در پروژه جدید خود به سراغ روایتی متفاوت رفته است؛ اثری که بر پایه طرحی از «کلیله و دمنه» کهن نوشته شده و قرار است به یکی از مدرنترین اجراهای روز تبدیل شود. این نمایش در حال حاضر با رویکردی تازه و ساختاری ویژه در مرحله آمادهسازی قرار دارد.
به گفته گروه تولید، عوامل این پروژه از میان برگزیدگان و همکاران نمایشهای قبلی انتخاب شدهاند. نام اثر، فهرست کامل عوامل و زمان اجرای آن در اطلاع رسانیهای بعدی اعلام خواهد شد.
پرفورمنس «شدن» در کانادا اجرا میشوداثر چندرسانهای بهزاد غلامی در تورنتو روی صحنه میرود.
به گزارش روابط عمومی پروژه، اجرای چندرسانهای «شدن» به کارگردانی و طراحی بهزاد غلامی، هنرمند باسابقه دنس معاصر و تئاتر تجربی، تجربهای میانرشتهای از تن و تصویر را پیش روی مخاطبان قرار میدهد؛ روایتی که پیوند میان نیروهای سازندهی انسان و میل بیپایانِ بودن را به چالش میکشد.
بنا بر این گزارش، بهزاد غلامی هنرمند ایرانی ساکن کانادا، دانشآموختهی بازیگری مبتنی بر بدن، دنس معاصر و بوتو است. او بیش از دو دهه در حوزههای مایم، دنس تئاتر، دنس معاصر، بوتو و تئاتر تجربی فعالیت کرده و علاوه بر اجراهای متعدد داخلی و بینالمللی، مجموعهای از ویدیوآرتها، چیدمانهای بدنمحور و چهار فیلم تجربی را در کارنامه دارد. غلامی طی چهار سال اخیر فعالیتهای حرفهای خود را در کانادا ادامه میدهد.
در خلاصهی اجرایی این اثر آمده است: شدن جستوجوییست میان تن و تصویر، میان نیرو و میلِ بودن؛ تلاشی برای یافتن “خود” در میان نیروهایی که پیوسته ما را میسازند، یا چرخشی که شاید در آن محو شویم.
لیلا بخشی، نازنین فرهمند، رها یعقوبی، مهرزاد وحدت، شمیم ضبیحی و ویان زمانی به عنوان اجراگر در این اثر حضور دارند. بهزاد غلامی علاوه بر کارگردانی در مقام اجراگر نیز روی صحنه حضور دارد.
طراحی پوستر این اثر بر عهده مهدی طالقانی و طراحی صدا و موسیقی بر عهده حمیدرضا حسینی است.
پرفورمنس «شدن» از ۱۲ تا ۱۶ آذرماه در سالن Glendon Theatre برگزار میشود.
پویا فراهانی از نقش خود در «نامه اداری» گفت«جورج نماد چرخدندههای یک سیستم ترسناک است»
به گزارش سینماخانه؛ پویا فراهانی بازیگر نمایش «نامه اداری» از چالشهای ایفای نقش کارمندی مطیع، خشک و قانونمدار میگوید؛ شخصیتی که در جهان «جورج نماد چرخدندههای یک سیستم ترسناک است»
به گزارش سینماخانه؛ پویا فراهانی بازیگر نمایش «نامه اداری» از چالشهای ایفای نقش کارمندی مطیع، خشک و قانونمدار میگوید؛ شخصیتی که در جهان پادآرمانشهری نمایش، بخش جداییناپذیر از ساختاری سرد و بیروح است. پویا فراهانی در گفتوگو با سینماخانه از مسیر ورودش به تئاتر، تجربه بازی در «نامه اداری» و دغدغههایش نسبت به وضعیت امروز تئاتر میگوید.
خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید.
پویا فراهانی هستم، متولد ۱۳۷۰. از سال ۹۷ وارد عرصه تئاتر شدم. «نامه اداری» دوازدهمین تجربه من روی صحنه است. در زمینه تصویر نیز فعالیتهایی داشتهام و افتخار همکاری و شاگردی عزیزانی چون سعید آقاخانی و شهرام شاهحسینی را تجربه کردهام.
چطور برای نقشتان در «نامه اداری» انتخاب شدید و از جورج چه میدانیم؟
با معرفی دوستم، علی ایزدی سفیددشتی به کارگردان وارد پروژه شدم. در ابتدا نقش جورج در متن اصلی بسیار کمرنگتر بود و بیشتر به شکل یک صدا حضور داشت، اما کارگردان تغییراتی ایجاد کردند که به نسخه کنونی رسید. جورج نماد چرخدندههای یک سیستم بسته و خشک است؛ قانونمداری افراطی، بلهقربانگویی بیچونوچرا و هدفگرایی افراطی او را به شخصیتی ترسناک بدل میکند.
اولین برداشتتان از شخصیت جورج چه بود؟
در نگاه اول، جورج ساده و پیشپاافتاده به نظر میرسید؛ اما به مرور که به عمق شخصیتش رسیدم، پیچیدگیهای او آشکار شد.
بزرگترین چالش نقش چه بود؟
اینکه جورج را هم باورپذیر نشان دهم و هم ماشینیبودنش را حفظ کنم؛ بدون آنکه به اغراق برسد. همچنین دنیای یک کارمند خشک و مقرراتی ۱۸۰ درجه با جهان هنری من متفاوت بود و این فاصله کار را سختتر میکرد.
برای نقشآفرینی پژوهش یا تمرین خاصی داشتید؟
برای درک بهتر ساختار قدرت و جابهجاییهای مدیریتی دوباره «مزرعه حیوانات» جورج اورول را خواندم. با هدایت کارگردان، فیلمهای وس اندرسون را دیدم که به جهان ذهنی ایشان نزدیک بود. از خانم سارینا شاد، طراح حرکت، نیز تشکر میکنم که کیفیت بازیها را به شکل چشمگیری بالا بردند.
سختترین بخش نقش اما حضور در دل دکور بود؛ جایی که کمترین امکان حرکت داشتم، اما تجربهای جذاب و متفاوت بود.
تعامل شما با بازیگران دیگر چگونه شکل گرفت؟
همدلی و رفاقت پشتصحنه روی صحنه نیز کاملاً دیده میشود. هرکس جایگاهش را میداند و تمام انرژی خود را برای بهتر شدن کار میگذارد؛ درست مانند یک شرکت موفق که تمام کارکنانش راندمان بالایی دارند.
بازتاب «کمدی سیاه» و «پادآرمانشهری» در بازی شما چگونه است؟
فیزیک و میمیک جورج بار کمدی نقش را شکل میدهدبهجز صحنه آخر با پیلار. تلاش کردم بلاهت او را کمیک نشان دهم. از سوی دیگر، تلاش بینتیجه جورج برای حفظ سیستم، همان تلاش نافرجام یک جامعه پادآرمانشهری است.
زبان «تایدپه» نماد چیست؟
نماد قوانینی است که ناآگاهانه یا حتی عامدانه و یکشبه وضع میشوند و نهتنها وضع را بهتر نمیکنند، بلکه موانعی تازه میآفرینند.
آیا نمایش نقدی بر بوروکراسی واقعی است؟
کاملاً. بوروکراسیای که بسیاری از ما با آن درگیر بودهایم. دور باطل تکرارشونده در نمایش آنقدر واضح است که مخاطب بدون سختی مفهوم را درک میکند.
لحظه یا دیالوگی که بیشترین بار عاطفی را برایتان داشت؟
اخراج ماریا—با وجود همه تلاشهایش و مواجهه او با یکطرفه بودن علاقهاش به آقای گراس بسیار دردناک بود. همچنین صحنه مرگ پیلار که به دست من انجام میشود همیشه تأثیرگذار بود.
تعامل شما با دکور و طراحی صحنه چگونه بود؟
جورج در دل دکور زندگی میکند؛ فضایی بسیار محدود که حتی امکان تکانخوردن معمولی هم به من نمیداد و من این چالش شیرین را پذیرفتم. طراحی مینیمال صحنه هم فضای خشک اداره را کاملاً منتقل میکند.
از این تجربه چه چیزی برایتان یادگاری میماند؟
همکاری با گروهی حرفهای، بیحاشیه و همدل، در سالنی عالی؛ و خاطراتی که هیچوقت فراموش نمیکنم. بازیگر بیش از این چه میخواهد؟
تماشاگر قرار است پس از تماشای نمایش چه برداشتی داشته باشد؟
بهگمانم باید بفهمد بسیاری از چیزهایی که فکر میکنیم مهماند، در حقیقت پوچاند نه به شکل منفی، بلکه رهاکننده. باید یاد بگیریم سخت نگیریم؛ بعضی مسائل از کنترل ما خارج است. البته این با تسلیم شدن فرق دارد و مرز ظریفی میان این دو وجود دارد.
استقبال مخاطبان چطور بوده است؟
متأسفانه تا این لحظه که ۹ شب از اجرا گذشته استقبال آنطور که باید خوب نبوده. تئاتر جدی این روزها مخاطب کمتری دارد؛ مردم درگیر مشکلات روزمرهاند. اما دوستانی که نمایش را دیدهاند آن را بسیار دوست داشتهاند و امیدوارم مخاطبان بیشتری بیایند.
ما در این شرایط سخت تمام توان خود را میگذاریم و واقعاً لایق اندکی حمایت هستیم تا چراغ تئاتر روشن بماند.
امیدواریم صرف حضور چهرهها ملاک دیدهشدن یک کار نباشد. نفس تماشاگر بزرگترین انگیزه ماست. به امید روزهای روشنتر.
یادداشت فریال آذری، منتقد مهمان، برای نمایش «تا هیچ چیز عوض نشود»نمایش، نمونهای از آیینگرایی در تئاتر معاصر استنمایش «تا هیچ چیز عوض نشود» به نویسندگی و کارگردانی نیما آقاخانی، در تالار انتظامی خانه هنرمندان ایران روی صحنه است.
نمایش «تا هیچ چیز عوض نشود» برداشتی روشن از فیلم «کشتن گوزن مقدس» لانتیموس است که با زبان روایی سرد و استعاری، اخلاق، عدالت و سرنوشت را در قالب تریلری روان شناختی و سورئالیستی میکاود. گفتوگوها در این اثر بیلحن و مکانیکی هستند و تلاشی است برای بهرهبردن از فن فاصلهگذاری برشتی در قالب مدرن تا تماشاگر از همذاتپنداری عاطفی بازداشته شود. این جدایی عمدی، ارتباط شهودی را از مخاطب میگیرد. نبود توضیح دربارهی رخدادها هرچند باعث سردرگمی میشود، اما در پی آن است که هر موقعیت را به صورت تمثیلی و در حکم نشانهای ارایه کند.
نمایش «تا هیچ چیز عوض نشود» مستقیما با اسطورهی ایفیژنی و آیین قربانی در پیوند است؛ جایی که شخصیتها ناگزیرند قانونی فراانسانی را بپذیرند. پدر جراح، شخصیتی آمیخته از قدرت و ناتوانی است؛ او فروپاشی مردانه را بیفریاد اما با لرزشهای پیاپی نشان میدهد. مادر در این نمایش تصویری از قربانیبودن محض است؛ تنها و در تلاشی بیوقفه برای رهایی از مرگ، نمادی از قربانیان اسطورهای. مارتین نیز به عنوان سرچشمهی اضطراب، ترکیبی از سادگی کودکانه و تهدید بیوقفه است؛ گاهی کودکتر از سن خود و گاهی پیرتر از عمرش به نظر میرسد. اگرچه بنای نمایش برقرارکردن فضایی یکدست از آغاز تا پایان است، اما در زیرمتن آن وحشت جریان دارد. این اثر پلی میان یونان کهن و بحران اخلاقی انسان امروز است و مخاطب آگاه را به خوانش چندلایه دعوت میکند. سخنرانیهای طولانی شاید تلاشی از سوی نویسنده برای بازآفرینی تجربهی مشاهدهی ناب باشد، هرچند چندان موفق از کار درنمیآید.
نمایش «تا هیچ چیز عوض نشود» نمونهای از آیینگرایی در تئاتر معاصر است؛ بهجای پاسخدادن، پرسشهای اخلاقی را از خلال اسطوره پیش میکشد. تماشاگر به میدان داوری فراخوانده میشود اما ابزار داوری از او گرفته میشود تا تماشای اثر بدل به تجربهای اضطرابی و فلسفی گردد. نویسنده میکوشد نگاه را از چرایی به چگونگی مواجهه و بحران اخلاقی منتقل کند؛ و همین، نمایش را از رئالیسم روان شناختی دور کرده و به قلمرو تمثیل محض میبرد. در ژرفساخت اثر، سخن از انجماد عاطفه در برابر تقدیر است و پرسشی که طرح میشود این است که در لحظهای که هر انتخابی به از دستدادن میانجامد، اخلاق آیا همچنان معنا و کارکرد خود را حفظ میکند؟
نمایش «تا هیچ چیز عوض نشود» با تاکید بر بدن بازیگر، روانپریشی را به شکل نمادین و فیزیکی بازآفرینی میکند. طراحی صحنهی مینیمال، فضا را به شکل بیمارستان ـ معبد میسازد و حذف عناصر پزشکی نسبت به فیلم، روایت را به سوی آیین ناب قربانیکردن میبرد. این نمایش روایتی از ایفیژنی است: در آن مارتین در جایگاه آرتمیس، پدر در حکم گوزن مقدسی است که به اشتباه کشته شده و خانه به مثابهی معبد قربانی است؛ جایی که آگاممنون فرزند خود را قربانی میکند و این کنش نقض پیمانی بنیادی است. قربانیکردن در اینجا آیینی برای جبران و بازگرداندن نظم جهان است. چون گوزن در اسطوره نماد پاکی و حرمت مقدس است، شکستن این حرمت، سازوکار انتقام آیینی را فعال میکند. حضور تقدیرگرایی در متن باعث میشود گریزی از آن ممکن نباشد و نمایش، بازخوانی مدرن ایفیژنی تلقی شود.
نکتهی مهم در این اثر تفاوت جنسیت قربانی است. در اسطوره، آگاممنون دختر خود را قربانی میکند، اما در این نمایش، پسر کوچک قربانی میشود. این تغییر میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد: نخست، برهمزدن انتظار بینامتنی؛ زیرا اگر قربانی دختر بزرگ بود، تماشاگر آشنا با تراژدی یونان، روند داستان را زود حدس میزد. قربانیکردن پسر کوچک، لایهای از پیشبینیناپذیری میآفریند. دوم آنکه محور از «زن ـ آیین» به «خانواده ـ آیین» منتقل میشود؛ قربانی نه براساس جنسیت، بلکه بنا بر جایگاه عاطفی و پویش قدرت در خانواده انتخاب میشود.
از سوی دیگر، گزینش باب به عنوان فرزند خردسال، تراژدی را تشدید میکند؛ زیرا کودک کمترین سهم در تقصیر و بیشترین وابستگی عاطفی را دارد. مرگ او حس بیعدالتی آیینی را تقویت میکند و تماشاگر را به واکنشی اخلاقی سریعتر وامیدارد.
منبع: theater.ir
فعالیتهای پردیس شهرزاد / از حمید حامی تا کماکانهمزمان با رونمایی از لوگو جدید مجموعه شهرزاد با عنوان پردیس تئاتر و موسیقی، برنامههای جدید این مجموعه معرفی شد.به گزارش صبا: به نقل از روابط عمومی،پردیس تئاتر شهرزاد اولین و بزرگترین پردیس تئاتر خصوصی کشور، با برخورداری از ۷ سالن نمایشی مجهز وسالنهای ۴ تا ۷ در مجموعه به هم پیوسته بوتیک هنر ایران ، همواره یکی از قطبهای مهم اجرای آثار نمایشی و موسیقی کشور به شمار میرفته است.
اکنون با فراهمسازی زیرساختهای لازم برای اجرای برنامههای موسیقایی، این مجموعه گام تازهای در مسیر گسترش فعالیتهای فرهنگی و هنری خود برداشته و از این پس با نام «پردیس تئاتر موسیقی شهرزاد» فعالیت خواهد کرد.
در ماههای اخیر، این مجموعه میزبان اجراهای موفقی همچون کنسرت حمید حامی، گروه موسیقی سنگار، حیدو هدایتی و کنسرتنمایشهای پرمخاطبی نظیر الف لیلة و لیلة و ایرج زهره منوچهر بوده است؛ آثاری که با استقبال گستردهی مخاطبان، رکوردهای فروش قابلتوجهی را به ثبت رساندهاند.
کنسرت گروه کماکان در شهرزاد
در جدیدترین فعالیت این مجموعه گروه موسیقی کماکان
که یک گروه موسیقی تلفیقی ایرانی است به سرپرستی مهدی ساکی روزهای پنجم،ششم و هفتم آذرماه میزبان مخاطبان خواهد بود.
این گروه که با هدف تجربهای نو در ترکیب موسیقی معاصر با موسیقی جنوب ایران شکل گرفته با الهام از اشعار مولانا و ترکیب آنها با موسیقی فولکلور جنوب ایران، مسیری موفق را طی کرده است.
گروه موسیقی سنگار و شبِ بوشهر
شب موسیقیِ بوشهر در تهران هم عنوان برنامه ای بود که توسط گروه سنگار برگزار شد. کنسرت سنگار شب موسیقی بوشهر به خوانندگی مهدی زنده پی در روزهای ۲۵ و ۲۶ مهر ماه در سالن ۱ پردیس تئاتر شهرزاد تهران برگزار شد. در این کنسرت که در سبک موسیقی تلفیقی اجرا می شود تنظیم و نوازندگی گیتار بر عهده محسن برزگر بود. همچنین نوازنده کلارینت سهند اسدی، گیتار بیس فرهاد کاوه، نوازنده گیتار رضا جوکاری و نوازنده درامز فرزان فولادی است.
پرفورمنس کوچه با احسان دریادل
احسان دریادل با پرفورمنس «کوچه» در پردیس تئاتر و موسیقی شهرزاد روی صحنه میرود. این خواننده که مسیری پرفراز و نشیب را در فعالیت های هنری اش تجربه کرده، این روزها در پردیس تئاتر و موسیقی شهرزاد روی صحنه است.
«کوچه» مهم ترین و معروف ترین قطعه این خواننده است که باعث معرفی احسان دریادل به موسیقی ایران شد تا او پدیده این سالهای موسیقی باشد.
کنسرت آنپلاگد حمید حامی
کنسرتهای «حامی» همیشه جذاب است. موسیقی و خواننده اصیل و حرفه ای، نوازندگی درخشان و مخاطب هم پا.
این کنسرت ۴و۵مهرماه با استقبال تماشاگران روی صحنه رفت.
در ماههای اخیر، این مجموعه میزبان اجراهای موفقی همچون کنسرت حمید حامی، گروه موسیقی سنگار، حیدو هدایتی و کنسرتنمایشهای پرمخاطبی نظیر الف لیلة و لیلة و ایرج زهره منوچهر بوده است؛ آثاری که با استقبال گستردهی مخاطبان، رکوردهای فروش قابلتوجهی را به ثبت رساندهاند.
پردیس تئاتر موسیقی شهرزاد با این رویکرد تازه، در آیندهای نزدیک میزبان کنسرتها و کنسرتنمایشهای بیشتری خواهد بود تا همچنان بهعنوان یکی از پویاترین مراکز فرهنگی و هنری کشور، نقشی مؤثر در اعتلای هنر نمایش و موسیقی ایفا کند.
گفتوگو با مهرو ذبیحی، بازیگر نمایش «نامه اداری»«قدرت نه گفتن را از تئاتر آموختم»به گزارش سینماخانه؛ مهرو ذبیحی، بازیگر نقش «خانم لیر» در نمایش «نامه اداری»، از تجربه همکاریاش با آریو راقبکیانی، چالشهای نقش معلم زبان ساختگی «تایدپه» و پیامهای پادآرمانشهری اثر میگوید؛ تجربهای که برای او به تمرینی در ایستادگی، تفکر و نهگفتن تبدیل شده است.
چگونه برای نقشتان در «نامه اداری» انتخاب شدید؟ درباره نقشی که ایفا کردید توضیح دهید.
من و آقای آریو راقبکیانی دو همکاری مشترک پیش از این نمایش داشتیم: نمایشنامهخوانی «مهین» و نمایشنامهخوانی «تماس» که نویسندگی آن بر عهده آقای راقبکیانی بود و من کارگردانیاش را انجام دادم. از این مسیر با طرز فکر، جهانبینی و سبک کاری ایشان آشنا شده بودم و آثارشان را دوست داشتم.
وقتی متن نمایشنامه (اثر واسلاو هاول) را خواندم، شخصیت خانم لیر برایم یک معلم زبان ساختگی بود؛ انسانی که برای حفظ جایگاه شغلیاش ناگزیر است این زبان را آموزش دهد و گسترش دهد؛ زبانی که خود او نیز آن را پذیرفته و به آن ایمان دارد. بنابراین همه تلاشش این است که آموزشی کامل، دقیق و بینقص ارائه کند.
چالشبرانگیزترین جنبه شخصیت برای شما چه بود؟
خانم لیر جهانش را از طریق زبان میسازد. او «پدر دانایی» است؛ عقل کل، مؤمن به زبان اختراعی خودش و مُصرّ بر نظم. هماهنگ کردن ریتم گفتار و بازی، مدیریت تعمدیبودن هر حرکت و همزمان نمایش آشفتگی درونی او از چالشهای اصلی من بود.
برای آماده شدن نقش، تمرین یا پژوهش خاصی انجام دادید؟
بله. ابتدا درباره واسلاو هاول و زندگی و دیدگاههایش مطالعه کردم. سپس نمونههای واقعی برای چنین شخصیتی را جستوجو کردم و از آنها کلاژی ذهنی ساختم.
در این مسیر، کشف و شهود شخصیام نیز شکل گرفت و آقای راقبکیانی کمک زیادی در دقیقتر شدن این نگاه داشتند.
از طرفی، من سابقاً مدرس زبان انگلیسی بودهام (البته معلم مهربانی بودم !) و این تجربه در ساخت نقش بسیار کمکم کرد. در نهایت، خانم لیر شخصیتی است که «هر ثانیه» همراه من بود.
چگونه با دیگر بازیگران تعامل میکنید تا داینامیک سازمان اداری واقعیتر شود؟
ما در گروه به هم خوب گوش میدهیم و هر ایدهای که به واقعیتر شدن روابط سازمانی کمک کند را مطرح و اتود میکنیم. این همدلی و تبادل نظر میان تمام اعضای گروه وجود دارد.
کارگردان نمایش را «کمدی سیاه» و «پادآرمانشهری» توصیف کرده است. شما چگونه این تمها را در بازیتان منعکس کردهاید؟
پادآرمانشهر جایی است که ظاهراً خوب و آرمانی است، اما در واقع کنترل، نابرابری و فقدان آزادی در آن موج میزند. پیام نمایش نیز باید در قالب طنزی تلخ منتقل میشد.
من تلاش کردم در نقش خانم لیر، بهعنوان سازنده و معلم زبان تایدپه، ترکیبی از کنترل، نظم، آشفتگی درونی، اکتهای دقیق، لحن خاص، و مهربانی تصنعی را اجرا کنم.
رضایت اغراقشده او از پاسخهای درست شاگردانش و تکرارها در پایان نمایش، کمدی سیاه اثر را کاملتر میکند.
به نظر شما «تایدپه» نماد چیست؟
«تایدپه» نماد ورود یک پدیده یا رویکرد جدید به سازمان یا جامعه است؛ چیزی که افراد بدون تفکر و تقریباً کورکورانه میپذیرند و توان مخالفت با آن را ندارند.
آیا این نمایش نقدی بر بوروکراسی واقعی است؟
بله، کاملاً. حتی پوستر نمایش هم نماد همین بوروکراسی است.
ترکیب اکتها، دکور، گریم، میزانسن و نوع بیان دیالوگها با هدایت آقای راقبکیانی بهخوبی چهره بروکراسی و فرمانبرداری کورکورانه را ارائه میکند.
در تمرینات، لحظه یا دیالوگی بود که بار عاطفی زیادی برایتان داشته باشد؟
خانم لیر انسانی کاملاً فرمانبردار سیستم است و عاطفه برایش معنا ندارد.
اما جایی که با وجود تمام تلاشش، از تنها شاگرد باقیمانده نیز ناامید میشود و در پایان ناچار میشود خودش هم معلم باشد و هم شاگرد، و حتی در یادگیری زبان جدید شکست میخورد، برایم از لحظات عاطفی و مهم نمایش بود.
تعامل شما با دکور و فضا چگونه است؟
فضای سالن انتظامی، دکور ساده و مکانیکی با رنگهای متضاد، ناخودآگاه حس خشکی و رسمیبودن محیط اداری را منتقل میکند. این فضا با اکتها و گفتار ویژه هر بازیگر همراه میشود و نقشها باورپذیرتر میشوند.
از این تجربه نمایشی چه چیزی برایتان به یادگار میماند؟
اولین یادگاری، همکاری با آقای راقبکیانی و این گروه دوستداشتنی است. از همه اعضای گروه آموختهام و دوستشان دارم.
دومین یادگاری، قدرت نهگفتن و بازیچه نشدن است؛ اینکه بتوانم مقابل چیزی که به آن ایمان ندارم بایستم و ابتدا فکر کنم و بعد بپذیرم یا نپذیرم. و این را هم یاد گرفتم که آنچه من به آن باور دارم، لزوماً باور دیگران نیست.
مخاطب پس از دیدن نمایش چه باید با خود به خانه ببرد؟ استقبال چگونه بود؟
تمام تلاش گروه این بود که تماشاگر پیام نمایش را دریافت کند: قدرت «نه گفتن»، توانایی مخالفت با جریانهای غلط، و بازیچه نشدن در زندگی. خوشبختانه استقبال و بازخوردهایی که دریافت کردیم نشان داد که مخاطب این پیام را گرفته و این یعنی رسالتمان را درست انجام دادهایم.
«نا گه آن»؛ جدیدترین اثر مرتضی کوهی بعد از تجربه موفق «پس از»نمایش «نا گه آن» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی کوهی که پیشتر کارگردانی نمایش «پس از» را بر عهده داشته است از هفدهم آذر در عمارت هما روی صحنه میرود.
به گزارش روابطعمومی گروه، نمایش «ناگه آن» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی کوهی که پیشتر کارگردانی موفقی را با نمایش «پس از» بر عهده داشته است، از ساعت۱۹:۰۰، روز دوشنبه، ۱۷ آذر ماه ۱۴۰۴، در سالن شماره۱ عمارت هما روی صحنه میرود.
در این اثر، که بهزاد جاودان فرد به عنوان مجری طرح در آن ایفای نقش میکند، میتوان به حضور عواملی همچون؛ دستیار کارگردان: سارا غنی، مدیر صحنه: آیدا عارفی، منشی صحنه: معصومه کوهزادی، مشاور کارگردان: سینا محمودی، طراح صدا و موسیقی: رضا قاسمی، طراح صحنه: مرتضی کوهی، طراح گرافیک و تیزر: محمدصادق زرجویان، عکس: ارشیا ثقفی (کت استودیو)، موشگرافیک: امیرحسین ستودهنسب، ویدئو مپ: محدثه عبدلپور و مدیر روابط عمومی و تبلیغات: امیر پارسائیان مهر اشاره کرد.
نمایش «پس از» اثر قبلی این کارگردان، ضمن کسب افتخارات و جوایزی در جشنواره «هم آغاز»، در چهلوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، در بخشهای؛ بهترین اثر نمایشی، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد، نامزد دریافت جایزه شد.
در خلاصهی نمایش «نا گه آن» آمده؛
گاهی میشه آدمها جاشون با هم عوض بشه
نمایش «ناتنی؛ تاریخ جنون» روی صحنه میرودنمایش «ناتنی؛ تاریخ جنون» به کارگردانی سجاد یاری، نویسندگی سجاد یاری و مهرناز نوروزی و تهیهکنندگی هلن چیذری در سالن قشقائی مجموعه تئاترشهر اجرا میشود.
به گزارش روابط عمومی این گروه، نمایش «ناتنی؛ تاریخ جنون» از ۱۲ آذر تا ۱ دی ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۰۰ در سالن قشقائی تئاترشهر روی صحنه میرود.
این اثر نمایشی تصویری هجوآمیز و هولناک از خانوادهای ارائه میدهد که در جدال پنهان بر سر میراث، مرزهای انسانی خود را از دست دادهاند. «ناتنی؛ تاریخ جنون» روایت خانوادهای است که به بهانهٔ مراسمی خانوادگی دور هم جمع میشوند؛ میهمانیای که در ابتدا با گفتوگوهای معمولی آغاز میشود، اما بهتدریج روابط رنگ دیگری میگیرد. سوءظنها، شوخیهای عجیب و اشارههای ناتمام، فضای جمع را به میدان جدالی نامرئی بدل میکند.
این نمایش در دل یک بعدازظهر ظاهراً معمولی، پرده از رازهایی برمیدارد که میتواند همهچیز را متلاشی کند و مرز میان واقعیت و جنون را در هم بیامیزد.
در این نمایش صبا مختاری، متین مختومی، پریا مددی، ریحان روشن، میترا عادلی، حسام آزادگان، ملیکا حکمی، اشکان محمدیان، عارف محمدی و هلن چیذری به ترتیب ورود به صحنه به ایفای نقش میپردازند.
دیگر عوامل نمایش عبارتاند از:
طراح پوستر و گرافیک: حمیده تیموری، دستیار کارگردان: رادمهر عزیزی، موسیقی: بابک میرزاخانی، طراح صحنه: فرزاد معافی، طراح نور: پدرام رضوانی، مشاور نور و صحنه: اتابک اسدی، مجری گریم: زهرا سوادکوهی، مجری صحنه: علیکرم شیخیپور، طراحی و اجرا آکساسوآر: زهرا نصراله، طراح لباس: آیسن آق آتابای، منشی صحنه: مبینا صادق، تبلیغات و روابط عمومی: محمدجواد قادری، دستیاران گروه کارگردانی: مریم سیدین، زهرا سوادکوهی، دستیاران صحنه: مبینا صفا، سبحان محمد اکبری، مجری طرح: تئاتر شاخه زرین
پوستر نمایش «طاعون» رونمایی شدپوستر نمایش «طاعون»، به نویسندگی و کارگردانی رهام مخدومی و تهیهکنندگی محمدرضا شریفینیا با طراحی فرهاد توکلی رونمایی شد.
به گزارش مشاور رسانه نمایش «طاعون»، به نویسندگی و کارگردانی رهام مخدومی و تهیهکنندگی محمدرضا شریفینیا، با الهام از رمان «طاعون» و نمایشنامه «حکومت نظامی» اثر آلبر کامو از ۲۳ آذر تا ۲۹ دی، ساعت ۱۹ در تالار حافظ اجرا خواهد شد.
محمدرضا میرحسینی، اشکان هورسان، گیتا بهادری، علیرضا مدنی، مریم ورزی، مجتبی علیزاده، مهدی افشاریان، حسن دستمراد مزینانی، صادق کاوانلویی، یگانه ملکمحمدی، سامی خلیلی، حامد مظفری، فریبا چگینی، درنا همتی، ال میرا آبرون، ارغوان صنعتی، فائزه خزائی، علی عباسیان، یوسف محمودی، نسترن خاموشی، روحالله تورانی، مریم رستمآبادی، سپیده فصیحی، محسن بهرامی، پردیس باغبانی، الهام یوسفزاده، امیرحسین فرهنگمهر، اردلان مهرخواه، رضا جیلانی، نیما محمدی ارشد، مهسا تقیزاده، علی کوهساری، نیما هاشمی، امیررضا میرشکاری، آرزو شریفی، کیانا جلیلیانفرد، محمد پاکنهاد، علیرضا فرماسپی، کیانا احمدی، امیرعباس کریم، پارمین مخدومی و سیامک ادیب به عنوان بازیگر در این اثر نمایشی با رهام مخدومی همکاری میکنند.
در خلاصه نمایش آمده است:
یک شهر آرام با یک تهدید بزرگ روبهرو میشود و مقامات در تلاشند تا نظم را برگردانند. اما ناگهان، موجودی به نام «طاعون» مسلط شده و قوانین بسیار سختگیرانهای را اجرا میکند.
از دیگر عوامل نمایش «طاعون» میتوان از:
طراح گریم: حجت بابایی، طراح صحنه: منا رمضانی، آهنگساز: نیما اورکی، طراح لباس: مهرناز عباسی، طراح حرکات: نرگس طاهردل، طراح پوستر و بروشور: فرهاد توکلی، طراحی و ساخت تیزر: عبد نیکسیرت، محمود هدایتی و علیرضا عالیپور، سرپرست گروه کارگردانی و مجری طرح: حسن دستمراد مزینانی، برنامهریز: یگانه ملکمحمدی، منشی صحنه: ایلیا پوررستمی، دستیاران کارگردان: محمد علمیزاده، میلاد ایمانی کلوری، گروه کارگردانی: هدا ورعی، شکیبا سعیدمطلق، مدیر روابط عمومی: ناصر ارباب، عکاس: رضا جاویدی، مدیر صحنه: محسن بهرامی، ساخت دکور: حامد رمضانی، دستیاران دکور: پرهام اریانی، علی افشار، ناصر نصرتی، سرمایهگذار: داود علمیزاده نام برد.
علاقهمندان برای کسب اطلاعات بیشتر و خرید یا رزرو بلیت میتوانند به سایت تیوال مراجعه نمایند.
در قالب جشنواره تئاتر شهرنشست «شهر، آئین و اسطوره» برگزار میشودبه گزارش روابط عمومی هفتمین جشنواره تئاتر «شهر»، دومین نشست از سلسله نشستهای این دوره از جشنواره با عنوان «شهر، آئین و اسطوره» برگزار میشود.
این نشست با حضور ژاله آموزگار، قطبالدین صادقی، بهزاد آقاجمالی، کیانوش معتقدی و مهرک علی صابونچی روز شنبه ۸ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۰ در تماشاخانه ایرانشهر، سالن استاد ناظرزاده کرمانی برگزار خواهد شد.
حضور در این برنامه رایگان است و علاقهمندان میتوانند از طریق سایت تیوال برای شرکت در نشست ثبتنام کنند.
هفتمین جشنواره تئاتر «شهر» به دبیری امین اشرفی، آذر و دی ۱۴۰۴ در تهران برگزار خواهد شد.
پیام تسلیت مدیر تماشاخانه سنگلج برای درگذشت هادی مرزبانپریسا مقتدی مدیر تماشاخانه سنگلج برای تسلیت درگذشت استاد هادی مرزبان یادداشت کوتاهی نوشته و از سوگواری تماشاخانه سنگلج در این فقدان گفت.
به گزارش روابط عمومی تماشاخانه سنگلج، در متن این پیام آمده است:
استاد هادی مرزبان که وجودش سرشار از زندگی بود و زندگیش سرشار از عشق به تئاتر؛ سالیان سال با نمایش ایرانی زلف گرهزده بودند و هربار که اثری به روی صحنه میبردند به وجاهت آن میافزودند.
تماشاخانه سنگلج بنا داشت تا برای چندمین بار میزبان اثر جدیدی از ایشان باشد که ناگاه دیده فرو بستند و گرد غم بر دلمان نشاندند.
امروز دوم آذرماه ۱۴۰۴ نمایش ایرانی و تماشاخانه سنگلج سوگوار این مرد بزرگ است.
این غم بزرگ را به سرکار خانم فرزانه کابلی همسر، سرکار خانم هستی مرزبان دختر ایشان و خانواده تئاتر تسلیت عرض می نماییم.
یادشان مانا
پریسا مقتدی
"مدیر تماشاخانه سنگلج"
پیام تسلیت بنیاد اکبر رادی به مناسبت درگذشت هنرمند فقید، هادی مرزبانبنیاد اکبر رادی (مؤسسهی فرهنگی هنری استاد اکبر رادی) در پی درگذشت عضو هیئت مدیرهی خود، استاد هادی مرزبان، متن پیام تسلیتی را منتشر کرد.
به گزارش روابط عمومی بنیاد اکبر رادی، متن این پیام به شرح ذیل است:
زنده نام هادی مرزبان، کارگردان برجستهی تئاتر و عضو هیئت مدیرهی بنیاد اکبر رادی بیش از چهار دهه با کوششهای بیوفقهی خویش برای اجرای نمایشنامههای ایرانی و به خصوص دَه اثرِ استاد اکبر رادی نشان داد میتوان همگام با تلاطمات اجتماعی در صحنههای تئاتر، با زبان جامعه سخن گفت و از راههای صعبالعبور گذشت و به کُنه اندیشهی نمایشنامهی ایرانی دست یافت. فِقدان این هنرمند، یار دیرین و دلبستهی اکبر رادی و این بنیاد، ما را به اندوهی عمیق فرو برد. بنیاد اکبر رادی آسمانی شدن و جاودانگی هادی مرزبان را به فرزانه کابلی، هستی مرزبان (همسر و فرزند گرامیاش) و نیز جامعهی تئاتر تسلیت میگوید و برای ایشان صبوری آرزو میکند.
همیشه نامش زنده، جایش سبز و یادش گرامی.
روابط عمومی بنیاد اکبر رادی
۱۴۰۴/۹/۲
یادداشت سهیلا انصاری، برای نمایش «تا هیچ چیز عوض نشود»بازآفرینی، نه اقتباس؛ وقتی تئاتر از سینما عبور میکندبه گزارش سینماخانه؛ نمایش «تا هیچ چیز عوض نشود» به نویسندگی و کارگردانی نیما آقاخانی، از نمونههای قابلتوجه در روند تلفیق میان تئاتر آکادمیک و تئاتر تجربی است؛ اثری که ضمن حفظ پیوند با منبع اقتباس خود فیلم «کشتن گوزن مقدس» ساخته یورگوس لانتیموس ــ توانسته است به بیانی مستقل، بومی و شخصی دست یابد. آقاخانی، که خود نقش مارتین را ایفا میکند، با اتکا به زبان بدن، فرم و میزانسن، جهانی میآفریند که در آن روایت به تدریج از منطق گفتار فاصله میگیرد و به قلمرو بیان فیزیکی وارد میشود.
نمایش از همان آغاز، با حرکات یوگا و تمرکز بر بدن بهعنوان ابزاری شناختی، مخاطب را به فضایی میکشاند که در آن مرز میان جسم و ذهن، واقعیت و رویا، بهتدریج فرو میپاشد. این انتخاب، نه صرفاً یک حرکت زیباییشناختی، بلکه بیانیهای درباره ماهیت جهان اثر است؛ جهانی که در آن، گفتوگوها کاهش مییابند و حرکت، فریاد و ریتم جایگزین زبان گفتاری میشود. بدینسان، فرم بهعنوان زبان دوم اثر عمل میکند و به ابزاری برای بازنمایی تروما و خشونت بدل میگردد.
طراحی صحنه مینیمال نمایش شامل شاخهگل، کتاب، میز، صندلی، نیمکت و ویدئوپروژکتوری که تصاویری از خانه و کهکشان را بازتاب میدهد ــ در خدمت فضاسازی مفهومی اثر است. این عناصر بهمنزلهی نشانههایی از خلأ، میل و نظارت عمل میکنند. علاقهی استیو به نجوم و تلسکوپ، که به وسواس دید زدن بدل میشود، استعارهای از میل به سلطه و کنترل پدرانه است؛ در مقابل، باب (پسر) با پیراهنی منقوش به اسکلت، تصویر مرگ و فروپاشی را تداعی میکند، و آنا مورفی (مادر) با سکوت سرد و انفعال خویش، بازتابی از زیست زنانه در ساختاری مردسالار است.
ارجاعات اسطورهای به روایت تروا، قربانیکردن و تقدیر، لایهای فلسفی و تراژیک به اثر میافزاید. نمایش از این رهگذر، خشونت را نه حادثهای فردی بلکه چرخهای تکرارشونده در تاریخ انسان معرفی میکند؛ قربانیانی که همچون قهرمانان تراژدی یونان، در دام تقدیر گرفتارند و گریز از آن ممکن نیست.
کارگردان در بخشهایی از اثر، از زبان اصلی فیلم و ویدئوهای تصویری بهره میگیرد تا پیوند میان جهان سینما و تئاتر را حفظ کرده و نوعی فاصلهگذاری آگاهانه ایجاد کند. این دوزبانگی، مخاطب را از توهم واقعیت خارج و او را به سطح بازآفرینی هنری بازمیگرداند. چنین رویکردی، یادآور نظریهی «فاصلهگذاری برشتی» است که در آن تماشاگر به تماشاگرِ فعال و اندیشمند تبدیل میشود.
طراحی صحنه و میزانسنها در برخی لحظات، یادآور زیباییشناسی مینیمالیستی لارس فونتریه، بهویژه در فیلم «داگویل» است؛ بهویژه در استفاده از فضاهای خالی، نشانهگذاریهای صحنه و تأکید بر حضور فیزیکی بازیگران. جزئیاتی نظیر تکرار کنش روزمرهی پاککردن عینک با پاچهی شلوار، در ساختار نمایشی اثر به نمادی از تکرار، وسواس و روزمرگیِ بیجان بدل میشود.
در لایهای دیگر، نمایش به کاوش در مفهوم «تروما» میپردازد؛ تروماهای خانوادگی، روانی و جمعی که از سطح ذهن به بدن منتقل میشوند. جملاتی نظیر «پیکر تو محراب من است» یا صحنههایی که به رشد بدن و جنسیت اشاره دارند، تلاشی هستند برای بیان بحران مالکیت بر بدن در ساختارهای قدرتمحور. تلفن همراه نیز که در اغلب صحنهها برای ثبت تصویر یا برقراری تماس استفاده میشود، به نشانهای از وسواس مستندسازی و گسست انسان مدرن از زیست واقعی خود تبدیل میگردد.
در پایان، فروپاشی خانواده به نقطه اوج میرسد؛ مرگی تدریجی که در جمله «دوباره میتوانیم بچهدار شویم» به شکلی هولناک تثبیت میشود. این جمله نه نوید بازسازی، بلکه بازتولید چرخه خشونت است.
بیتردید نقطه قوت اصلی نمایش، درخشش بازیگران آن است. اجرای فیزیکی دقیق، هماهنگی حرکات گروهی، و انتقال بار عاطفی اثر از طریق بدن و سکوت، نشان از تمرینهای منظم و هدایت کارگردان دارد. بازیگران در بازنمایی رنج، تروما و خشونت درونی، از مرز بازیگری صرف عبور میکنند و به بدنهایی متفکر و معناگر بدل میشوند.
در مجموع، «تا هیچ چیز عوض نشود» تجربهای جسورانه در ترکیب زبان بدن، روایت غیرخطی و نقد اجتماعی است. اثر، هرچند در برخی بخشها دچار نوسان ریتم و گسست پیوستگی روایی میشود، اما در نهایت با تکیه بر طراحی بصری هوشمندانه و بازیهای تأثیرگذار، موفق میشود ذهن مخاطب را تا پایان درگیر کند. حذف رورانس در پایان، انتخابی آگاهانه است تا تماشاگر در وضعیت تعلیق و اضطراب باقی بماند؛ گویی نمایش، پس از خاموشی چراغها نیز ادامه دارد.