در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | «قدرت نه‌ گفتن را از تئاتر آموختم»
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 07:50:56
نمایش نامه اداری | «قدرت نه‌ گفتن را از تئاتر آموختم» | عکس

به گزارش سینماخانه؛ مهرو ذبیحی، بازیگر نقش «خانم لیر» در نمایش «نامه اداری»، از تجربه همکاری‌اش با آریو راقب‌کیانی، چالش‌های نقش معلم زبان ساختگی «تایدپه» و پیام‌های پادآرمان‌شهری اثر می‌گوید؛ تجربه‌ای که برای او به تمرینی در ایستادگی، تفکر و نه‌گفتن تبدیل شده است.

چگونه برای نقش‌تان در «نامه اداری» انتخاب شدید؟ درباره نقشی که ایفا کردید توضیح دهید.

من و آقای آریو راقب‌کیانی دو همکاری مشترک پیش از این نمایش داشتیم: نمایشنامه‌خوانی «مهین» و نمایشنامه‌خوانی «تماس» که نویسندگی آن بر عهده آقای راقب‌کیانی بود و من کارگردانی‌اش را انجام دادم. از این مسیر با طرز فکر، جهان‌بینی و سبک کاری ایشان آشنا شده بودم و آثارشان را دوست داشتم.

وقتی متن نمایشنامه (اثر واسلاو هاول) را خواندم، شخصیت خانم لیر برایم یک معلم زبان ساختگی بود؛ انسانی که برای حفظ جایگاه شغلی‌اش ناگزیر است این زبان را آموزش دهد و گسترش دهد؛ زبانی که خود او نیز آن را پذیرفته و به آن ایمان دارد. بنابراین همه تلاشش این است که آموزشی کامل، دقیق و بی‌نقص ارائه کند.

چالش‌برانگیزترین جنبه شخصیت برای شما چه بود؟

خانم لیر جهانش را از طریق زبان می‌سازد. او «پدر دانایی» است؛ عقل کل، مؤمن به زبان اختراعی خودش و مُصرّ بر نظم. هماهنگ کردن ریتم گفتار و بازی، مدیریت تعمدی‌بودن هر حرکت و هم‌زمان نمایش آشفتگی درونی او از چالش‌های اصلی من بود.

برای آماده شدن نقش، تمرین یا پژوهش خاصی انجام دادید؟

بله. ابتدا درباره واسلاو هاول و زندگی و دیدگاه‌هایش مطالعه کردم. سپس نمونه‌های واقعی برای چنین شخصیتی را جست‌وجو کردم و از آن‌ها کلاژی ذهنی ساختم.

در این مسیر، کشف و شهود شخصی‌ام نیز شکل گرفت و آقای راقب‌کیانی کمک زیادی در دقیق‌تر شدن این نگاه داشتند.

از طرفی، من سابقاً مدرس زبان انگلیسی بوده‌ام (البته معلم مهربانی بودم !) و این تجربه در ساخت نقش بسیار کمکم کرد. در نهایت، خانم لیر شخصیتی است که «هر ثانیه» همراه من بود.

چگونه با دیگر بازیگران تعامل می‌کنید تا داینامیک سازمان اداری واقعی‌تر شود؟

ما در گروه به هم خوب گوش می‌دهیم و هر ایده‌ای که به واقعی‌تر شدن روابط سازمانی کمک کند را مطرح و اتود می‌کنیم. این همدلی و تبادل نظر میان تمام اعضای گروه وجود دارد.

کارگردان نمایش را «کمدی سیاه» و «پادآرمان‌شهری» توصیف کرده است. شما چگونه این تم‌ها را در بازی‌تان منعکس کرده‌اید؟

پادآرمان‌شهر جایی است که ظاهراً خوب و آرمانی است، اما در واقع کنترل، نابرابری و فقدان آزادی در آن موج می‌زند. پیام نمایش نیز باید در قالب طنزی تلخ منتقل می‌شد.

من تلاش کردم در نقش خانم لیر، به‌عنوان سازنده و معلم زبان تایدپه، ترکیبی از کنترل، نظم، آشفتگی درونی، اکت‌های دقیق، لحن خاص، و مهربانی تصنعی را اجرا کنم.

رضایت اغراق‌شده او از پاسخ‌های درست شاگردانش و تکرارها در پایان نمایش، کمدی سیاه اثر را کامل‌تر می‌کند.

به نظر شما «تایدپه» نماد چیست؟

«تایدپه» نماد ورود یک پدیده یا رویکرد جدید به سازمان یا جامعه است؛ چیزی که افراد بدون تفکر و تقریباً کورکورانه می‌پذیرند و توان مخالفت با آن را ندارند.

آیا این نمایش نقدی بر بوروکراسی واقعی است؟

بله، کاملاً. حتی پوستر نمایش هم نماد همین بوروکراسی است.

ترکیب اکت‌ها، دکور، گریم، میزانسن و نوع بیان دیالوگ‌ها با هدایت آقای راقب‌کیانی به‌خوبی چهره بروکراسی و فرمان‌برداری کورکورانه را ارائه می‌کند.

در تمرینات، لحظه یا دیالوگی بود که بار عاطفی زیادی برایتان داشته باشد؟

خانم لیر انسانی کاملاً فرمان‌بردار سیستم است و عاطفه برایش معنا ندارد.

اما جایی که با وجود تمام تلاشش، از تنها شاگرد باقی‌مانده نیز ناامید می‌شود و در پایان ناچار می‌شود خودش هم معلم باشد و هم شاگرد، و حتی در یادگیری زبان جدید شکست می‌خورد، برایم از لحظات عاطفی و مهم نمایش بود.

تعامل شما با دکور و فضا چگونه است؟

فضای سالن انتظامی، دکور ساده و مکانیکی با رنگ‌های متضاد، ناخودآگاه حس خشکی و رسمی‌بودن محیط اداری را منتقل می‌کند. این فضا با اکت‌ها و گفتار ویژه هر بازیگر همراه می‌شود و نقش‌ها باورپذیرتر می‌شوند.

از این تجربه نمایشی چه چیزی برایتان به یادگار می‌ماند؟

اولین یادگاری، همکاری با آقای راقب‌کیانی و این گروه دوست‌داشتنی است. از همه اعضای گروه آموخته‌ام و دوست‌شان دارم.

دومین یادگاری، قدرت نه‌گفتن و بازیچه نشدن است؛ اینکه بتوانم مقابل چیزی که به آن ایمان ندارم بایستم و ابتدا فکر کنم و بعد بپذیرم یا نپذیرم. و این را هم یاد گرفتم که آنچه من به آن باور دارم، لزوماً باور دیگران نیست.

مخاطب پس از دیدن نمایش چه باید با خود به خانه ببرد؟ استقبال چگونه بود؟

 تمام تلاش گروه این بود که تماشاگر پیام نمایش را دریافت کند: قدرت «نه گفتن»، توانایی مخالفت با جریان‌های غلط، و بازیچه نشدن در زندگی. خوشبختانه استقبال و بازخوردهایی که دریافت کردیم نشان داد که مخاطب این پیام را گرفته و این یعنی رسالت‌مان را درست انجام داده‌ایم.

درباره نمایش نامه اداری
۰۵ آذر ۱۴۰۴