در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | ناخودآگاه مخوف روی صحنه
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 19:05:28
نمایش مادر مخوف | ناخودآگاه مخوف روی صحنه | عکس

نمایش «مادر مخوف» به کارگردانی عرفان آیتی، که این‌شب‌ها در سالن استاد فرشچیان روی صحنه رفته، اثری است روان‌کاوانه که مرزهای تئاتر و روان‌شناسی را درمی‌نوردد.

به گزارش اصفهان زیبا؛ نمایش «مادر مخوف» به کارگردانی عرفان آیتی، که این‌شب‌ها در سالن استاد فرشچیان روی صحنه رفته، اثری است روان‌کاوانه که مرزهای تئاتر و روان‌شناسی را درمی‌نوردد. این نمایش با طراحی صحنه متمرکز و نورپردازی نمادین، مخاطب را به عمق ناخودآگاه جمعی می‌برد. بازی گروهی قدرتمند بازیگران از جمله کاوه توکلی و مهدی چاوشی، با حرکات فیزیکی حساب‌شده، بدن را به زبانی برای بیان معنا تبدیل می‌کند.

به گفته محمود وکیلی، کارشناس روانشناسی بالینی، این اثر آیینه‌ای از اضطراب‌های انسان مدرن است و هر شخصیت نمودی از یک وضعیت روانی است. «مادر مخوف» تئاتری است که نه فقط با دیالوگ، که با سکوت، نور و حرکت، پرسش‌های بنیادین وجودی را پیش روی مخاطب می‌نهد. تئاتر «مادر مخوف» این‌شب‌ها در سالن استاد فرشچیان در حال اجراست. کارگردان این نمایش عرفان آیتی است و کاری از گروه تئاتر «کاوش» است. ‌


طراحی صحنه متمرکز؛ نوری که روایت می‌کند

در نخستین نگاه، طراحی صحنه، مخاطب را به تمرکز وامی‌دارد. صحنه با تصمیم کارگردان تنها از زاویه مرکزی قابل تماشا بود تا نگاه تماشاگر از محور اصلی روایت منحرف نشود. نور در این نمایش بخشی از روایت است؛ بازیگر در لحظه‌ای خاموش می‌شود تا نور، جای او را در روایت بگیرد. موسیقی نیز، در هماهنگی دقیق با ضرباهنگ ذهنی نمایش، از سطح شنیداری به سطح حسی ارتقا پیدا کرده است. همه چیز، در خدمت متن است؛ متنی که خود، خوانشی‌ از نمایشنامه‌‌ «خرس‌های قطبی» نشأت گرفته، اما در بازخوانی آیتی، به اثری روان‌کاوانه تبدیل شده است.


بازی گروهی یکدست؛ بدن‌هایی که معنا می‌سازند

بازی‌ها در «مادر مخوف» یکدست و آگاهانه‌اند. گروه بازیگران، متشکل از کاوه توکلی، مهدی‌چاوشی‌، امین ‌اکبرپور، ثنا ‌درخشنده، ارشاد ‌لک، لیلا‌ سخی‌زاده و آناهیتا قدرتی‌پور، با ‌فیزیکی قوی و تمرکز بالا، مرز میان بدن و معنا را از میان برداشته‌اند. فرم‌های تکرارشونده، راه‌ رفتن‌های هماهنگ و ایستایی‌ها‌ی حساب‌شده، یادآور تلاش گروه‌هایی است که فرم را نه برای زیبایی، بلکه برای اندیشه
به کار می‌گیرند.


«مادر مخوف» آیینه ناخودآگاه جمعی

این نمایش همچنان که یک تئاتر تماشایی است، اما بیشترکارگاه‌ تجسمی‌ از کیس‌های روان‌شناسی است. به همین دلیل گفت‌وگویی با محمود وکیلی مشاور و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی ‌که تماشاگر این نمایش بود به گفت‌و‌گو نشستیم‌.

محمود وکیلی در نخستین جمله‌اش گفت: «مادر مخوف از نگاه یک متخصص ذهن، اثری کم‌نظیر است.» به گفته‌ او، «این نمایش بیش از آنکه بر مؤلفه‌های تئاتری تکیه کند، بر بازنمایی ناخودآگاه جمعی متمرکز است. هر شخصیت، نمود یک وضعیت روانی است؛ از دختر جوانی که در سه زمان مختلف زندگی‌اش تصویر می‌شود، از خودآگاهی تا مرگ تا پدر خاموشی که تنها در انتهای نمایش، با جمله‌ای به زبان بیگانه، مرز میان سکوت و حضور را می‌شکند.»

وی تأکید داشت که فرم در نمایش، نقش زبان ناخودآگاه را بازی می‌کند؛ بدن‌ها حرف می‌زنند، اما زبان خاموش است.

او نمایش را آیینه‌ای از «اضطراب‌های بنیادین انسان مدرن» می‌دانست؛ انسانی که در پی یافتن معنا، ناچار به ویران کردن ریشه‌های خود می‌شود. از نگاه او، روایت سه‌زمانی دختر، بازتابی از روند فروپاشی درونی فرد در تقابل با نهاد خانواده است.

مادر، برادر، پدر و معشوق، هر یک قطعه‌ای از ذهن شکافته او هستند که در این اثر، مادر نه فقط شخصیتی بیرونی، بلکه استعاره‌ای از «ضمیر اخلاقی» و ترس از داوری است. مادر سالم‌ترین شخصیت نمایش بود که در زیست با این خانواده خود نیز دچار فشارهای روانی شده بود. پدر که انتقال‌دهنده ژن بیمار به دخترش بود، دختری که به شکلی نمادین پا روی پدر گذاشت تا ژن خفته را خاموش کند، اما پدر باز او را بازی می‌دهد.

برادری که با زیستن‌ در کنار پدر و مشاهده جسدش پس از خودکشی دچار اختلال شده بود و نامزدی که از بیماری دو شخصیتی رنج می‌برد، همین نگاه باعث شده بود که او نمایش را از جنبه‌ روان‌تحلیلی، بیش از جنبه‌ نمایشی آن ارزش‌گذاری کند.

اضطراب‌های انسان مدرن روی صحنه


بااین‌حال، همین تمرکز بر روان، در بستری کاملاً نمایشی شکل گرفته است. میزانسن‌های دقیق، زمان‌بندی بی‌نقص و هماهنگی بازیگران با طراحی نور، نشان می‌دهد که آیتی به‌خوبی می‌داند چگونه می‌توان اندیشه را به تصویر بدل کرد. اگرچه «مادر مخوف» نمایشی برای مخاطب خاص است، اما تماشاگر عادی نیز نمی‌تواند در برابر قدرت بصری و فضاسازی اثر بی‌تفاوت بماند.


تئاتر روان‌کاوانه؛ وقتی صحنه جایگاه تحلیل ذهن می‌شود

این کارشناس به نکته‌ای فلسفی نیز اشاره می‌کند: «در نمایش، شخصیت جان (نامزد کی) یک معلم فلسفه بود و رگه‌هایی فلسفی در نمایش وجود داشت. کمااینکه در قرون گذشته روان‌شناسی زیرمجموعه فلسفه به حساب می‌آمد.»

از این زاویه، تئاتر نه تنها از دل روان‌شناسی، که از دل فلسفه‌‌ نیز بیرون می‌آید. نمایش او در سطحی عمیق، به همان پرسشی می‌پردازد که روان‌کاوی، اگزیستانسیالیسم و هنر مدرن درگیر آن‌اند: «اگر معنا بیرون از ما نباشد، آیا می‌توان آن را در درون خویش بازیافت؟» پاسخ او، نه در دیالوگ، بلکه در فرم بدن بازیگران داده می‌شد. همان حرکت‌های تکرارشونده، همان خاموشی‌های آگاهانه و همان نوری که بر چهره‌ها می‌لغزد و ناپدید می‌شود.

طراحی صحنه‌ مرکزی که همه را در یک خط دید مشترک قرار می‌دهد. استعاره‌ای از همان وحدت در نگاه است. هیچ زاویه پنهانی وجود ندارد، اما هرچیزی در نیم‌نور دیده می‌شود. این انتخاب هوشمندانه، مخاطب را در موقعیت «ناظر درمانی» قرار می‌دهد؛ گویی همه در حال مشاهده یک روان‌درمانی جمعی‌اند که بدن‌ها، جای واژه‌ها را گرفته‌اند.

در میانه‌ اجرا، صحنه‌ای هست که در آن خانواده در پس‌زمینه، دور میز نشسته‌اند و بازیگر نوجوانی (کی) خاطره‌ای را بازآفرینی می‌کند. این هم‌زمانیِ سکون و حرکت، از زیباترین لحظه‌های اجراست؛ جایی که زمان متوقف می‌شود تا ذهن تماشاگر، در چند لایه معنایی حرکت کند. همین لحظات است که تئاتر را از روان‌کاوی جدا می‌کند؛ چون تئاتر هنوز به شهود و تصویر باور دارد، نه فقط به تحلیل.


روایتی دایره‌وار

«مادر مخوف» اگرچه از متن «خرس‌های قطبی» آغاز می‌شود، اما در نهایت به متنی کاملاً مستقل بدل می‌شود. کارگردان، با استفاده از ساختار غیرخطی، اجازه می‌دهد که هر تماشاگر، مسیر خود را در روایت بیابد. سه زمان متفاوت زندگی دختر، نه بر اساس تقدم و تأخر، بلکه بر اساس شدت احساس و آگاهی درهم‌تنیده‌اند. در نتیجه، روایت نه پیش می‌رود و نه عقب؛ بلکه دایره‌وار تکرار می‌شود، درست مانند حافظه انسانی.

از نگاه نگارنده، ارزش اصلی نمایش در همین هم‌زمانی دو وجه است: تعهد به اصول نمایشی و جرأت ورود به لایه‌های روان‌شناختی و فلسفی. آیتی نشان می‌دهد که می‌توان بدون حذف فرم، به معنا رسید و بدون شعار دادن، ذهن مخاطب را به چالش کشید.

«مادر مخوف» تلاشی است برای بازگرداندن تئاتر به مأمن اندیشه. نمایشی که از مرز روایت می‌گذرد و وارد قلمرو ناخودآگاه می‌شود، بی‌آنکه از زبان تئاتر فاصله بگیرد. گفت‌وگو با کارشناس روان‌شناسی بالینی، هرچند بر جنبه‌ ذهنی و درون‌نگر اثر تأکید داشت، اما در نهایت نمی‌تواند از حقیقت نمایشی آن چشم بپوشد: این اثر، نه روان‌درمانی روی صحنه، بلکه تئاتری است درباره‌ی روانِ انسان. «مادر مخوف» ما را به یاد این حقیقت می‌اندازد که تئاتر، وقتی جدی گرفته شود، هنوز می‌تواند آینه‌ تاریک‌ترین گوشه‌های ذهن باشد؛ جایی که نور، فقط از مرکز صحنه می‌تابد.

منبع: اصفهان زیبا

درباره نمایش مادر مخوف
۱۱ آبان ۱۴۰۴