در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | H.M.kiani2 درباره نمایش سَنتِز: // چرا؟!! چون خدا گفته؟! 😠😠😠😠// سرنوشت: هر چه کردیم علیرضا اخوا
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 17:37:14
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش سَنتِز i
// چرا؟!!
چون خدا گفته؟! 😠😠😠😠//
سرنوشت: هر چه کردیم علیرضا اخوان را به حرف بکشیم نَشد.. چون می خواهم نقد خانم امامی و هرچه زودتر خانم ... دیدن ادامه ›› ثانی را بخوانم و به خاطر همان حِسِ فضولی و اینکه نمی خواهم نظر ۲ منتقد صاحب قلم روی نوشته ام موثر باشند متن زیر تقدیم می شود 👇
.......
مقدمه
چون بزرگ شده خانواده ای مذهبی بودم همیشه این جملات در گوشم بود از کودکی، جملاتی مثل: چرا نداره؟! دستوره... خدا گفته! خدا ساخت! خدا نساخت! تقدیر!
و از ۲۰ سال قبل پژوهشگر حوزه تاریخ ادیان و تاریخ اسلام شدم منظور به اینکه اولین گام برای آگاهی تحصیل است..
.......
ورود به نمایش👇
رختشخورخانه ای می بینیم با حضور نادر فلاح( پدر) با لباس خدماتی بیمارستان و دختری با روپوش مدرسه...
در اجرای قبلی سنتز هم یک میزی که در بیمارستان ها دارو یا غذای بیمار را در بخش های بستری توزیع می کنند وجود داشت.
در اینجا پدر قصد قربانی کردن را دارد و دختر ناراحت است اما تسلیم همچون اسماعیل در برابر ابراهیم ( اسحاق به روایت مسیحیان )
تحلیل شخصی ام در مورد این چند صحنه 👆
دختر دوم نقش همون قوچ را برای ابراهیم دارد و دختر مرد نیست، پدر معانی ((کلاه خود)) و دارو را نمی فهمد، مرد باز هم فکر می کند شاید ضربه های دختر اول ( دخترش) روی میز هنگام قربانی کردن دختر دوم باز هم وقفه ای است و قرار است چیزی آورده شود حتی مکث می کند ببینید آیا چیزی آورده می شود با نه...، وقتی رفتار دختر عاصی و یاغی را می بیند گویا معانی دارو و ((کلاه خود)) را می فهمد و مطمئن می شود که دختر دوم باید قربانی شود.
ساندویچ های نان ( احتمالاً پنیر )یادآور، اغذیه های کودکان دهه ۵۰ و ۶۰ بود و شاید هم دهه ۷۰...
.......
تحلیل کلی نمایش 👇
الان نگاه کلی تری به نمایش می اندازم و به مقدمه بر می گردم و موخده ای نیز می گویم: بیراه نیست اگر پرسیدن و پرسش گری و چرا گفتن را عامل پیشرفت بشر بدانیم، سیب در سر نیوتن خورد و پرسید چرا؟ و چرایی که به مطالعه و پژوهش منجر شد و نهایت به کشفیات بشری رسید.. اولین گام پژوهش کردن داشتن سواد است... اگر بخواهم تمثیلی عینی از این نمایش بدهم خودم هستم، سواد آموختم، توانستم به خاطر دانشجو بودن به کتابخانه های معتبر و منابع دسترسی پیدا کنم و بگویم: چرا؟ و در مقابل خدا گفته های خانواده ام بگویم: کدام خدا؟ خدای یهود؟ خدای مسیح؟ خدای اسلام؟ خدای اسلام و شیعه اثنا عشری به روایت کدامین کتاب و تاریخ و فقیه شیعه؟
............
با توجه به موخره فوق 👆 ادامه تحلیل 👇
با توجه به اینکه دانش آموختن هنوز در جامعه گذشته و حتی کنون در بعضی شهرهای کوچک ایران برای پدران تبعاتی مثل مستقل شدن، پُر رو شدن، بی دین شدن فرزندان شان است پس تحصیل گزینه مناسبی نیست و اینبار با نظارت استصوابی " خضروار" بچه ای کشته شود بهتر است تا بزرگ شود وبال گردن شود.. اما پدر قصّه ما بهرحال پدر است و بچه اش را دوست دارد برایش سخت است کشتن دخترش، پس از کشته نشدن دخترش خوشحال می شود و بعد از درک معانی دارو و ((کلاه خود)) مصمم به کشتن گناهکار ( دختر دوم) می شود..
داروهای مختلف به ۲ منظور آرام کردن پدر بعد از کشتن و آرام کردن فرزند در هنگام جان دادن و درد کمتر کشیدن فرزند است ((کلاه خودها)) برای پدر است که یادش بیاندازد تو یک سربازی و نه پدر و ماموری و معذور و چی بالاتر از این که مامور یک امر مقدس باشی؟
دختر دوم برایش فرستاده شد تا گناهکاران که همانا امثال دختران عاصی و یاغی و کسانی که می پرسند چرا؟ را به سزای اعمالش برساند و درس عبرتی هم برای دختر خودش شود...

چرا؟ در اینجا فقط یک پرسش ساده نیست، چون جواب ساده که خدا خواسته جوابی ساده تر است، اما موردی دیگر نیز به ذهنم آمده، و آن شغل پدر است! گویی دختر بارها به پدر گفته: ما چرا اینجاییم؟ و پدر گفته: تقدیر ماست! خدا خواسته! و حالا به تحریک دخترانی مثل دختر دوم، دختر اول که این سرنوست و تقدیر را قبول ندارد به مدرسه رفته و اینجا دیگر باید به سزای عملش برسد... اما دختر خوبی است فریب شیطان ( دختر دوم ) را خورده و از جانب الهویت عفو می شود!
گویا قربانی کردن بیشتر از عقوبت در این نمایش معنامند است اما شاید اینجا معنی قربانی کردن برای صحّت ایمان پدر نباشد... اینجا عقوبت پدر است پدری که باید فرزندش را برای بخشیده شدن خودش در کوتاهی تربیت دخترش قربانی کند.
.......
تحلیل نمادها 👇
با توضیحات فوق به تحلیل نمادها می پردازم....
پوست حیوان حلال گوشت به عنوان محل عبادت و تسبیح که نماد مذهبی بودن و مطیع بودن است، اصرار به پوشاندن مو به زیر مقنعه و نیز پوشاندن دست تا مُچ نماد "حداقل حجاب" فقهاست که به عنوان " سترِ صلاتی " پوشانیدنش واجب است.
آب دادن و آوردن رو به قبله ( البته فرضی) بود جزو الزامات " ذبح شرعی " که با توجه به لباسهای امروزی شان نماد کنونیت اسلام است.
سه ماشین لباسشویی که در اولی پارچه خونی است، نمادی از رویه تکرار پذیر و تاریخی قربانی کردن ( تِز )، دومی: انداختن سجاده و به عبارتی جایگاه مقدس قربانی و لوازم که توسط دختر به ماشین لباسشویی انداخته می شود و معنی نافرمانی می دهد ( آنتی تِز) و سومی نماد برآیند دو ماشین اول و دوم که چیزی درش انداخته نمی شود و نماد سنتز است...
هر ۳ روشن می شوند و هر ۳ می چرخند، نمادی از چرخه تکرار پذیری است و البته که تِز روشن می شود و بعد آنتی تِز روشن می شود و در نهایت سنتز... که اگر دومی که خالی بود چیزی درونش ریخته نمی شد ( سجاده ) لاجرم سومی هم روشن نمیشد، سنتزی که اتفاقاً چیزهایی درونش دیده میشد و در اینجا دستگاه تولید ۲ سنتز بود... دختر دوم که رفت و قاعدتاً تعلّقی به آنجا نداشت و سنتز دختر اول که از قتل پدر پشیمان بود و گریه هم کرد و تعلّق هم داشت اما شجاعت رهایی را از آن دخمه نداشت که چرخه بازتولید تز و آنتی تز و سنتز را یادآوری می کرد، نمی دانم چرا یاد فیلم " عهد کاملاً جدید ۲۰۱۵ " می افتادم؟ جایی که خدا مردی بود که زن و بچه داشت و دخترش از راه ماشین لباسشویی از سلطه پدر فرار کرد و بروی زمین فرود آمد افتادم..
بگذریم!
پدر بازمی گردد! (باز تولید سنتز دختراول)، سنتزی که دختر هنوز نیاز به تکیه گاه دارد و جرات و مستقل شدن را نداشته و یا هنوز در فعل کشتن پدر با خود کنار نیامده و نمی داند کار درستی انجام داده یا نه ؟! حال شغل پدر و محل کسب پدر را تصاحب کرده و این بار پدر گویا مظاهر مُدرن ( پیتزا) و یا حتی تحصیل دختر را تا مقطعی پذیرفته اما چهره و رفتارش شبیه گذشته است و گویا از این موضوع ناراحت است و برای بازپس گیری داشته هایش مادی و جایگاهش ( پدر مستبد بودن) برگشته، در ذهنم طالبان قبل از حمله آمریکا ۲۰۰۱ آمد که همه چیز را از جمله مجسمات بودا را نابود می کردند با اینکه از پیشرفته ترین سلاح های جنگی غربی ( در این نمایش ماشین لباسشویی) استفاده می کردند و بار دوم ۲ سال و نیم پیش روی کارآمدند این بار با سخنگو و وزارت خانه و این بار قول دادند به جایی از جمله سفارتخانه ها حمله نکنند یعنی حق حاکمیت نوین کشورهای کافر مثل ایران شیعه را بپذیرند و تا مقطع قبل دبیرستان، سواد خواندن و نوشتن را برای دختران بپذیرند تا توسط همان نیروی کافر غربی و شیعه سرنگون نشوند! اما طالبان اگر در سوئد هم باشد همان طالبان است شاید پیتزا هم بخورد اما باز طالبان، طالبان است.
......
بعضی از مطالعاتم آگاهانه است و برای آشنایی بیشتر می توانید به منابع زیر 👇 مراجعه کنید.
اول: ذبح اسحاق توسط ابراهیم در تورات..
⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️
" توضیح، تصحیح، پوزش "
با عرض پوزش به اشتباه نوشته بودم ذبح اسحاق در تورات نیامده و در عهد جدید آمده که بدین وسیله پوزش می خواهم.. قبل از سال ۸۸ خوانده بودم و با موصوع دیگری به اشتباه گرفتم... یکی از دوستان غیر تیوالی لینک تورات اش را برایم فرستاد.

عذر خواهی ام را پذیرا باشید...
🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️
🙏🙏🙏🙏🙏🙏

⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️
سوم: ذبح اسماعیل توسط ابراهیم در اسلام و فرستاده شدن گوسفند توسط خدا
چهارم: ذبح ایفیگنیا ( دختر) توسط آگاممنون و فرستاده شدن آهو توسط آرتیمیس...
پنجم: نذر عبدالله ( پدر پیامبر اسلام ) توسط عبدالمناف و ماجرای ۱۰ قرعه کشی و نهایت ماجرای ۱۰۰ شتر به عنوان دیه یک انسان کامل در اسلام...
ششم: فیلم سولاریس اثر آندری تارکوفسکی،
هفتم: فیلم عهدکاملاً جدید اثر ژان کو ون دورمل..
هشتم: فیلم آخرالزمان اثر مل گیبسون
نهم: رسم قبایل آشور در قربانی کردن انسان ها به دلایل مختلف از کتاب کارل بروندر برگرفته از سایت رادیوزمانه ۶ فروردین ۹۳
دهم:
بقیه مطالب برخواسته از زیست تجربه ام بصورت ناخودآگاه و البته و صد البته مواجهه با " سنتز " اخوان است...
......
پی نوشت ( آنتی سرنوشت) : دلیل بیمارستان بودن را اینجا نفهمیدم یعنی یا شاید هم واقعاً رختشورخانه بیمارستان نیست.
حتی المقدور با سنتز قبلی مقایسه نکردم..
طولانی نوشتم به خاطر دوستان و البته جناب مسعود زارع عزیز که شاید در فهمش کمک کند و البته حتماً نظرات دوستان دیگر را نیز بخوانید، نگاههای جالب و خواندنی دارند.
اصراری بر درستی اش ندارم و وجود خطای احتمالی را می پذیرم...
.......
سخن آخر 👇
سنتز قبلی را بیشتر دوست داشتم چون در چهره پسر گفتن چرا؟ را دیدم و در چهره پدر 😠😠😠 " چون خدا گفته را دیدم...
در اینجا دور بودم، فقط می دیدیم و در سنتز قبلی حضور داشتم. در اینجا صرفاً یک بیننده بودم...
آقای کیانی عزیز درود بر شما. خیلی منتظر بودم تا نقد شما رو در مورد این نمایش بخونم و با اشتیاق تمامش رو خوندم. بسیار جامع و زیبا نوشتید و خیلی به من در فهم بیشتر کمک کردید. سپاسگزارم که وقتتون رو گذاشتید.
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
محمدمهدی ابدی
بیشتر نمایش و نمادهاش رو درست متوجه نشدی شیخ. حال و حوصله توضیح دادن نمادها رو ندارم ولی داستان رو با ترکیب ادیپ زنانه فروید و مذهب باید تحلیل کرد.
سیدها شیخ نمی شوند شیخ..
بعداً ازت می پرسم...
۲۵ فروردین
H.M.kiani2
سیدها شیخ نمی شوند شیخ.. بعداً ازت می پرسم...
عزیزی آقا. بارها آموختم ازت
۲۵ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید