در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حامد هنرپرورتمیز درباره فیلم صددام: نقد فیلم «صدام» – پژواکی بی‌پاسخ در اتاق‌های خنده‌ساز فراموش‌شده «صدا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:29:51
نقد فیلم «صدام» – پژواکی بی‌پاسخ در اتاق‌های خنده‌ساز فراموش‌شده
«صدام» نه صدای خنده است و نه فریاد تراژدی؛ بیشتر شبیه پچ‌پچی است در تاریکی، که گاه با نیش‌خندی می‌لرزد و گاه با بغضی فروخورده گم می‌شود. پدرام پورکریمی در این تجربه تازه‌اش، به‌جای نشستن بر دوش متن، به تکیه بر بازیگران و لحظه‌های خلق‌الساعه دل سپرده و همین است که اثرش گاه درخشان است و گاه بی‌رمق.
رضا عطاران، این ستاره‌ی خسته‌ی کمدی ایران، در «صدام» دیگر آن راوی شوخ‌طبع سال‌های دور نیست. این‌جا او بیشتر حضور دارد تا بازی. تکه‌پرانی‌هایش بوی بداهه‌گویی می‌دهد، نه از دل فیلمنامه که از تجربه‌ی سال‌ها روی صحنه است. بازی‌اش متوسط است؛ نه می‌درخشد، نه فرومی‌پاشد. گویی نقش را زیسته، نه بازی کرده. شاید همین کافی باشد برای مخاطبی که دل به نوستالژیِ طنازی‌هایش بسته است.
اما آن‌که واقعاً می‌درخشد، پریناز ایزدیار است؛ با نگاهی جسورانه به کمدی. این اولین بار است که او در چنین قالبی ظاهر می‌شود و اتفاقاً خوب از پس آن بر آمده. ایزدیار با ظرافتی مثال‌زدنی بین تیپ‌سازی و شخصیت‌پردازی بندبازی می‌کند. گاه با یک نگاه، یک سکوت، یک تیکه‌کلام، لحظه‌ای خلق می‌کند که فیلمنامه نداشته، اما اجرا زاییده است. کمدی‌اش نه در دیالوگ، که در رفتار و رفتارشناسی است؛ و این برای کسی که سابقه‌اش بیشتر درام بوده، یک گام بلند محسوب می‌شود.
جمشیدی فر هم مثل همیشه، مطمئن، درست، و بی‌حاشیه ظاهر می‌شود. او بلد است در پستوی بازی‌اش طنینی بسازد که بلند نمی‌خنداند، اما طنین دارد. نگاهش، میزانسن‌اش، و حتی کم‌حرفی‌اش، انگار امضایی‌ست بر کناره‌ی هر فیلمی که بازی می‌کند.
با این حال، اگر بخواهیم به فیلمنامه بپردازیم، صدای «صدام» به ... دیدن ادامه ›› پچ‌پچ‌های خاموش تبدیل می‌شود. متنی که نه معماری درستی دارد، نه موقعیت کمیک خلق می‌کند. شوخی‌های جنسی، تکراری، بی‌مزه و کلیشه‌ای، به جای آنکه خنده بیاورند، خستگی می‌آورند. نویسنده فراموش کرده که کمدی فقط خنده نیست، بلکه هوش است، ریسک است، و گاه حتی گریه.
فیلم بیشتر به تراژدی‌ای در لباس کمدی شبیه است؛ جایی که بازیگران می‌کوشند با در لحظه زیستن، کمبود متن را پر کنند. انگار «صدام» بیشتر اتکاست تا اثر سینمایی. این‌جا خنده‌ها از دل موقعیت نمی‌آیند، بلکه از جنس بازیگرمحوراند. و این یعنی فیلمنامه غایب است، هرچند صحنه‌ها پر سر و صدا باشند.
در نهایت، «صدام» پژواکی‌ست از سینمایی که می‌خواهد بخنداند اما دلش گرفته است. فیلمی که شخصیت‌هایش زنده‌اند اما قصه‌شان نیست. و شاید مهم‌ترین پرسش این باشد:
وقتی کمدی بی‌دلیل می‌خنداند، و تراژدی بی‌هویت می‌گرید، صدا از کجاست و گوش کجاست؟

مانا باشید
ارادتمند هنرپرورتمیز🖋
ممنون از یادداشت . اما متاسفانه فیلم خیلی مخرب و بد آموزی داره به وضوح تبلیغ مواد مخدر و نعشگی و پر از سکانس های تهوع آور ( لگد و مشت زدن های اون خانمه ، سکانس قطع انگشت ، سکانس های زشت دو نفره عطاران و خانم ایزدیار وووو ... ))) همچنان معتقدم ایده فیلم خوبه شبیه بودن یکنفر به دیکتاتور و ساخت موقعیت طنز و کمدی ؛؛؛ اما متاسفانه این ایده در حد صفر باقی میمونه و هیچ فیلنامه ایی قصه ایی رخ نمیده و بسیار بسیار بد یک لحظه تصور کنید تمام سکانس های عباس جمشیدی و رفیق ش رو از تو فیلم در بیاد چی میشه هیچ !!! .... شما مقایسه کنید موقعیت کمدی فیلم مارمولک رو با این فیلم اینجا میفهمیمم صد دام میتونست خوب باشه اما ابتذاله
۱۰ خرداد
حامد هنرپرورتمیز (honarparvar.tamiz)
mohsen miladi
ممنون از یادداشت . اما متاسفانه فیلم خیلی مخرب و بد آموزی داره به وضوح تبلیغ مواد مخدر و نعشگی و پر از سکانس های تهوع آور ( لگد و مشت زدن های اون خانمه ، سکانس قطع انگشت ، سکانس های زشت ...
درسته..... این اثر ضعف شدید در فیلمنامه نویسی داره.... در حد یک طرح خوب باقی موند ، خلق نشد....
۱۷ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید