راز شکست فاتحان از آن دست نمایش هائیست که مانند یک گیاه در حال رشد، مرحله به مرحله و از نقطه ی صفر آغاز و در انتهای آن به اوج پختگی در روایت داستان و بیان اندیشه ی درون آن می رسد. نمایشنامه متعلق به یکی از هنرمندان عصر طلائی تئاتر ایران، اکبر یادگاری است. عصری که نمایش های روی صحنه، یکی بهتر از دیگری و با حضور غول های بازیگری ایران بود. اقتباس های طلائی از نمایشنامه های کلاسیک و اجراهایی که به واسطه ی قدرت آن طیف وسیعی از تماشاگران را راهی سالن های محدود تئاتر آن زمان می کرد. این پشتوانه ی غنی و ارادت به ادبیات کلاسیک و آمیختن آن با رویدادها و دغدغه های روز، به خوبی در اثر نویسنده پیداست. بازی بازیگران به نسبت توانسته تا عمق لایه های زیرین اثر رسوخ کند و مفاهیم را از این عمق تاریک بیرون کشیده و مخاطب را با خودش روبرو کند. طراحی صحنه و استفاده از نور برای من جذاب بود. برای این اجرا . با توجه به جنس آن، بیشتر می پسندیدم که تغییر صحنه ها و رفت و آمد نور پیوسته و بدون انقطاع و بدون رفت آمد عوامل صحنه انجام می شد تا پیوستگی روایت بیشتر در جان و ذهن مخاطب بنشیند اما حتما شرایط متن این اجازه را به کارگردان نداده است.
در مجموع من شاهد یک اجرای خوب و جاندار از این گروه اجرائی بودم.
در پایان آرزو می کنم شرایط به گونه ای رقم بخورد که تئاتر و تماشای آن سهم مهمی در سبد معیشت مردم پیدا کند تا این ارتباط دو طرفه بین هنرمندان و مردم بیشتر از پیش برقرار و عادت به اندیشیدن و لحظاتی برای خود و خرد خود وقت گذاشتن در مردم ما بیدار شود.
امید که سالن های تئاتر جائی برای سوزن انداختن نداشته باشند...