در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نوید خدام عباسی
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 00:18:23
 

نوید خدام عباسی
متولد ۱۳۶۷
۲۰ سال در حرفه ی بازیگری فعالیت دارم.
۵ سال در تهران فعالیت دارم و با چند تئاتر به روی صحنه رفتم،
تئاتر جنگ چهره ی زنانه ندارد، ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۱ در عمارت نوفل لوشاتو
نمایشنامه خوانی، کاغذ های سفید و خط های اضافه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ در تماشاخانه ی حیایی
تئاتر سریالی انسانی مرد (شتک) ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۲ عمارت نوفل لوشاتو
نمایشنامه خوانی باغ آلبالو ۸ دی ماه ۱۴۰۲ در عمارت ارغوان
تئاتر لوندر ۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۲ در عمارت ارغوان
و تئاتر شورش ذهن ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در عمارت نوفل لوشاتو
و کارگردان «راز شکست فاتحان» تئاتری در سبک پست دراما و زیر بنای ابزورد سورئال هستش، و در عمارت نوفل لوشاتو به روی صحنه میره
.
چند فیلم کوتاه و فیلم بلند و سریال هم ایفای نقش داشتم،
فیلم سینمایی: کد ۱۳۳... کارگردان: امید برزگر
سریال: مرهم... کارگردان: محمدرضا آهنج
فیلم کوتاه: کوالا... کارگردان: ابوالفضل اخوان
فیلم کوتاه: سکوت... کارگردان: نوید خدام عباسی
فیلم کوتاه: جنون گاوی... کارگردان : امیر علی نوری

.
در شهرستان سمنان هم در چندین کار تئاتر ایفای نقش داشتم که مهمترین آنها رو خدمتتون نام میبرم:
تئاتر مجلس قربانی سنمار
تئاتر شیش و بش
تئاتر غریبه
تئاتر شهر فرنگ قصه ها
تئاتر ماجرای ناپدید شدن شهرزاد شادمان
تئاتر برجا و دردسرها
تئاتر خاله سوسکه
تئاتر پل
تئاتر اگر شبی از شب های تهران مسافری
و چندین تئاتر و نمایش دیگر....
و همچنین ایفای نقش در تله تئاتر ایستگاه برای پخش شبکه ی چهار صدا و سیما

 ۳۰ شهریور ۱۳۶۷
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود و خسته نباشید میگم به گروه «لطفا تحت هر شرایطی»
این کامنت صرفا نظر شخصی بنده هست و تئاتر منوط به سلیقه است،
در عمق این نمایش ابزورد، که چونان آئینه ای شکسته بر چهره ی قوانین تحمیلی جامعه میتابد، میتوان ردپای فلسفه ی پوچ گرایی کامو را جست، آنجا که انسان در برابر بی معنایی قوانین روزمره، همچون سیزیف بر تپه ی تکرار، می کوشد تا معنایی بسازد که از پیش فروپاشیده است،
«لطفا تحت هر شرایطی» نه تنها کمدی موقعیت است، بلکه نقدی وجودی بر خورده بورژوازی مدرن خانواده ای که در محله ای با هنجار های غریب، خود را در چرخه ی تناقضات طبقاتی می یابد، یادآور چیزیست که سارتر آنرا {بد نیتی} می نامد. و انکار آزادی در پناه قوانین ساختگی.
کارگردان با ظرافتی یونسکووار، پوچی را به طنز بدل می کند تا مخاطب نه تنها بخندد، بلکه در سکوت پس از خنده، بر مرز های آزادی خویش تامل کند،
این اثر دعوتی است به باز اندیشی شرایط تحمیلی زندگی، جایی که هر شرایطی میتواند پلی به رهایی باشد، اگر جرات زیر سوال بردنش را داشته باشیم،
در انتها پیشنهادی برای بعضی از مخاطبین دارم، تئاتر یک ضرورت است، چیزی شبیه به نان، پس بعد از دیدن تئاتر باید فکر کنیم، و به اون هایی که ... دیدن ادامه ›› به تئاتر نمیان بخندیم و بگیم چه چیز مهمی رو از دست دادن، و اگر پرسیدند چه چیز مهمی؟ بگیم خیلی مهم، خیلی خیلی مهم، و این حرف رو زمانی بزنید که به حرف های شما فکر کنند
نرگس کیومرثی (narges.qmarci)
مرسییی از نگاه دقیقتون
تاتر یک ضرورت است

جناب خدام عباسی ممنونم که نگاه هنرمندانه و نقادانه و تیزبین خودتون رو مهمان چشمان ما کردید
😍🙌
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در عمق فلسفه‌ی وجودی، جایی که سارتر از «انتخاب‌های محکوم» سخن می‌گوید و کامو از «سیزیفوس» خندان، کفش نه تنها پوششی برای قدم‌هاست، بلکه آینه‌ای است برای روحِ سرگردانِ انسان. آن جفت‌های کهنه و نو، پاره و صیقلی، نه فقط ردِ پاهای ما بر خاکِ این جهانِ موقت‌اند، بلکه نقشه‌ای از انتخاب‌های گم‌شده، هویت‌های دزدیده‌شده، و آرزوهایی که در گرد و غبارِ روزمرگی دفن شده‌اند. و اکنون، – آن پناهگاهِ صمیمیِ هنرِ زنده – نمایشِ «به کفشات نگاه کن»، نوشته‌ی منوچهر اکبرلو و کارگردانیِ حمیدرضا ملاحسینی، ما را به این رقصِ فلسفی فرا می‌خواند: رقصی بی‌کلام، که در سکوتِ حرکت و نوایِ موسیقی، رازِ تاریکیِ درون را زمزمه می‌کند.
تصور کنید: سهِ مردِ گمنام در ناکجاآبادِ وجود، روبه‌رو با سی جفتِ کفشِ مرموز. هر جفت، دری به جهانی ناشناخته می‌گشاید؛ از نقشِ قربانیِ تسلیم‌شده تا قهرمانِ سرکشِ طغیان‌گر. بدونِ یک کلمه، بازیگرانِ این اثر – با جسمانی که چون قلمِ موِ نقاشانِ رنسانس، هر عضله را به شعری از درد و شادی بدل می‌کنند – ما را به سفری می‌برند که مرزِ میانِ «منِ» و «دیگری» را محو می‌سازد. اینجا، حرکتِ بداهه‌وارِ ملاحسینی، چونِ موجِ هگلیِ دیالکتیک، تضادِ سیاهیِ انسانی را به وحدتِ نورانیِ همدلی می‌رساند. کفش‌ها، این نمادهایِ فروتنِ فلسفه‌یِ پدیدارشناسیِ مرلو-پونتی، ما را وادار می‌کنند تا به «بدنِ» خود بنگرم: بدنی که نه تنها قدم می‌زند، بلکه خاطره می‌بافد، زخم می‌کشد، و در نهایت، پرواز می‌کند.
این نمایش، بیش از یک روایتِ تمثیلی، تأملی است برِ «زیباییِ درِ زشتی». در جهانی که ناامیدی چونِ سایه‌ایِ بلند برِ روابطِ انسانی افتاده، «به کفشات نگاه کن» فریادِ می‌زند: رهایی، نه درِ انکارِ تاریکی، که درِ پذیرشِ آن نهفته است. هرِ تعویضِ کفش، هرِ ژستِ لرزانِ بازیگران، یادآوریِ این است که هویتِ ما، چونِ لایه‌هایِ پیازِ هراکلیتوس، دائماً درِ حالِِ شدن است – و در این شدن، شادی پنهانِ ارتباطِ انسانی منتظرِ ماست. موسیقیِ مینیمالِ اثر، چونِ زمزمه‌ایِِ ... دیدن ادامه ›› بودایی، سکوتِ درون را به سمفونیِِ هم‌زبانی بدل می‌کند؛ و صحنه‌ای ساده، با نورپردازیِ استادانه، جهانی را می‌آفریند که در آن، هر تماشاگر خود را بازمی‌یابد.
اگر فلسفه، دعوتی است به «نگاهِِ عمیق‌تر»، پس این نمایش برنده جوایز ملی و بین‌المللی، پلی است به سوی آن عمقِ فراموش‌شده. جایی که دیوارها خود لبخند می‌زنند، این اثر بی‌کلام برایِِ بزرگسالان بازآفرینی‌شده، نه تنها سرگرمی، که تحول است: تحول از تماشاگرِ منفعل به همسفر رقص وجود. بروید، بلیت بخرید، بنشینید، وِ اجازه دهید کفش‌های خودتان سخن بگویند. در پایان نمایش، وقتی چراغ‌ها خاموش می‌شوند، خواهید فهمید: زندگی، با تمام زشتی‌هایش، چقدر زیباست – و این زیبایی، از یک نگاهِ ساده به کفش‌هایتان آغاز می‌شود.
«زنبورهای کارگر» اثری است که در مرز باریک میان واقعیت و خیال، پرسش‌های بنیادین وجودی را به چالش می‌کشد. این نمایش با جسارتی ستودنی، تماشاگر را به درون پیچیدگی‌های روان آدمی پرتاب می‌کند؛ جایی که معنای زندگی نه در پاسخ‌های قطعی، بلکه در پرسش‌های بی‌پایان شکل می‌گیرد. از منظر فلسفی، نمایش به زیبایی مفهوم اگزیستانسیال «جست‌وجوی معنا» را به تصویر می‌کشد، گویی هر شخصیت زنبوری است که در کندوی هستی، بی‌وقفه در تکاپوست تا هدفی ورای چرخه‌ی تکراری حیات بیابد. این اثر به لایه‌های عمیق ناخودآگاه جمعی نفوذ می‌کند و با نمایش تضادهای درونی شخصیت‌ها، ما را با سایه‌های خودمان روبه‌رو می‌سازد. بازیگران با اجرایی بی‌نقص، چنان روحی به نقش‌ها می‌دمند که تماشاگر نه تنها با آن‌ها همزادپنداری می‌کند، بلکه گویی خود جزئی از این زنبورهای خستگی‌ناپذیر می‌شود؛ بخشی از همان پازل ناتمام زندگی که در تکاپوی معنا، میان خنده و اشک معلق است. این همذات‌پنداری عمیق، ما را به بخشی از وجود خودمان پیوند می‌زند، گویی روی صحنه، خودِ ما هستیم که می‌جنگیم، می‌خندیم و در نهایت، خود را بازمی‌یابیم. «زنبورهای کارگر» نه تنها یک نمایش، بلکه تجربه‌ای است که روح تماشاگر را به پرواز درمی‌آورد و او را با پرسش‌هایی بزرگ‌تر از خود، تنها می‌گذارد.
در کل خسته نباشید میگم به این گروه درجه یک که دغدغه مند و سربلند بودند♥️🎭✨

انوشه زاهدی و محمد فروزنده این را خواندند
علیرضا نجف این را دوست دارد
علیرضا نجف (alirezayenajafi)
ممنون از حضورتون 🙌🏽
۲۰ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خسته نباشید میگم به بازیگر این نمایش خانوم طراوت طیبی، واقعا کار سخت و دشواری هستش که مخاطب در یک تئاتر تک پرسوناز همراه بشه تا انتها و خسته نشه، باید صادقانه بگم این کار تماما درک شده لز جانب بازیگر این کار بود، هر لحظه و هر دیالوگ مفهوم حس درونی رو می رسوند به منه مخاطب، کارگردانی به نظرم میتونست خیلی بهتر باشه، چه از لحاظ سبک کار چه از لحاظ چیدمانی که میشد حتی بصری به مخاطب فضای بیشتر و چیدمان بهتری داد، در کل بسیار لذت برم و خسته نباشید
باعث افتخار بود حضورتان. سپاس
۱۸ خرداد
خریدار
طراوت طیبی (taravattayeby)
ممنونم از حضورتون🌸
۲۰ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و عرض خسته نباشید خدمت گروه دوست داشتنی سیئر،
یه کار یک دست و خوش ریتم، بازی های درست و میزانسن های قافلگیر کننده،
خسته نباشید به کارگردان کار آقای فردوسی عزیز،💎⭐
باید صادقانه بگم خوش درخشیدین، و ای کاش کار شما بیشتر دیده بشه و نتیجه ی زحماتتون رو ببینید،
یه خسته نباشید هم خدمت نویسنده ی این اثر آقای بهمنی که دیالوگ های ماندگار و تاثیر گذاری رو خلق کردن و واقعا دستمریزاد،
و اما بازیگران خفن و درجه یک سیئر واقعا خسته نباشید، دستمریزاد، امیدوارم روزی در جایگاهی که آرزوی قلبی شما هست ببینمتون و لذت ببرم چون واقعا لایق بهترینا هستین💎⭐
بهترییییین
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

09351316655