در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نوید خدام عباسی درباره نمایش به کفشات نگاه کن: در عمق فلسفه‌ی وجودی، جایی که سارتر از «انتخاب‌های محکوم» سخن می‌گوید
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 03:28:59
در عمق فلسفه‌ی وجودی، جایی که سارتر از «انتخاب‌های محکوم» سخن می‌گوید و کامو از «سیزیفوس» خندان، کفش نه تنها پوششی برای قدم‌هاست، بلکه آینه‌ای است برای روحِ سرگردانِ انسان. آن جفت‌های کهنه و نو، پاره و صیقلی، نه فقط ردِ پاهای ما بر خاکِ این جهانِ موقت‌اند، بلکه نقشه‌ای از انتخاب‌های گم‌شده، هویت‌های دزدیده‌شده، و آرزوهایی که در گرد و غبارِ روزمرگی دفن شده‌اند. و اکنون، – آن پناهگاهِ صمیمیِ هنرِ زنده – نمایشِ «به کفشات نگاه کن»، نوشته‌ی منوچهر اکبرلو و کارگردانیِ حمیدرضا ملاحسینی، ما را به این رقصِ فلسفی فرا می‌خواند: رقصی بی‌کلام، که در سکوتِ حرکت و نوایِ موسیقی، رازِ تاریکیِ درون را زمزمه می‌کند.
تصور کنید: سهِ مردِ گمنام در ناکجاآبادِ وجود، روبه‌رو با سی جفتِ کفشِ مرموز. هر جفت، دری به جهانی ناشناخته می‌گشاید؛ از نقشِ قربانیِ تسلیم‌شده تا قهرمانِ سرکشِ طغیان‌گر. بدونِ یک کلمه، بازیگرانِ این اثر – با جسمانی که چون قلمِ موِ نقاشانِ رنسانس، هر عضله را به شعری از درد و شادی بدل می‌کنند – ما را به سفری می‌برند که مرزِ میانِ «منِ» و «دیگری» را محو می‌سازد. اینجا، حرکتِ بداهه‌وارِ ملاحسینی، چونِ موجِ هگلیِ دیالکتیک، تضادِ سیاهیِ انسانی را به وحدتِ نورانیِ همدلی می‌رساند. کفش‌ها، این نمادهایِ فروتنِ فلسفه‌یِ پدیدارشناسیِ مرلو-پونتی، ما را وادار می‌کنند تا به «بدنِ» خود بنگرم: بدنی که نه تنها قدم می‌زند، بلکه خاطره می‌بافد، زخم می‌کشد، و در نهایت، پرواز می‌کند.
این نمایش، بیش از یک روایتِ تمثیلی، تأملی است برِ «زیباییِ درِ زشتی». در جهانی که ناامیدی چونِ سایه‌ایِ بلند برِ روابطِ انسانی افتاده، «به کفشات نگاه کن» فریادِ می‌زند: رهایی، نه درِ انکارِ تاریکی، که درِ پذیرشِ آن نهفته است. هرِ تعویضِ کفش، هرِ ژستِ لرزانِ بازیگران، یادآوریِ این است که هویتِ ما، چونِ لایه‌هایِ پیازِ هراکلیتوس، دائماً درِ حالِِ شدن است – و در این شدن، شادی پنهانِ ارتباطِ انسانی منتظرِ ماست. موسیقیِ مینیمالِ اثر، چونِ زمزمه‌ایِِ ... دیدن ادامه ›› بودایی، سکوتِ درون را به سمفونیِِ هم‌زبانی بدل می‌کند؛ و صحنه‌ای ساده، با نورپردازیِ استادانه، جهانی را می‌آفریند که در آن، هر تماشاگر خود را بازمی‌یابد.
اگر فلسفه، دعوتی است به «نگاهِِ عمیق‌تر»، پس این نمایش برنده جوایز ملی و بین‌المللی، پلی است به سوی آن عمقِ فراموش‌شده. جایی که دیوارها خود لبخند می‌زنند، این اثر بی‌کلام برایِِ بزرگسالان بازآفرینی‌شده، نه تنها سرگرمی، که تحول است: تحول از تماشاگرِ منفعل به همسفر رقص وجود. بروید، بلیت بخرید، بنشینید، وِ اجازه دهید کفش‌های خودتان سخن بگویند. در پایان نمایش، وقتی چراغ‌ها خاموش می‌شوند، خواهید فهمید: زندگی، با تمام زشتی‌هایش، چقدر زیباست – و این زیبایی، از یک نگاهِ ساده به کفش‌هایتان آغاز می‌شود.