از نظر بصری و زیباییشناسی، تمام عناصر جایی که باید قرار داشتند . میزانسنها، رنگها و نقاشیهای انتزاعی ساعت و چهره ایدههای خلاقانهای بودند. بحران هویت و حافظه در شخصیتها کاملاً مشهود بود و میتوانست برای مخاطب تأملبرانگیز باشد. جملات تکراری و به ظاهر پوچ و بیمعنی،ولی در واقع حاوی هزاران معنا و مفهوم ...(پارادوکسی جذاب )
در صحنههای آخر نمایش، انگار نمایش در جایی به پایان میرسد که شروع شده بود. این الهامگرفتن آقای هدی از نمایشنامه «در انتظار گودو» به نظرم واقعاً بجا و در انتقال مفهوم تأثیرگذار بود.
آقای فرشید هدی با بهکارگیری چنین نمایشنامهای باید تهور خاصی داشته باشد، چون کار ابزورد اصلاً عامپسند نیست و بسیار سخت است که مخاطب عام را همراه داستان نگه داشت
و در اخر دست مریزاد و خسته نباشید میگم به تمام بازیگران و عوامل
درخشان باشید