در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیارش درباره فیلم پیر پسر: پیر پسر؛ ضحاکی حقیر یا رستمی بازنده؟ (قسمت اول) نقد فیلم «پیرپسر»
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:00:38
پیر پسر؛ ضحاکی حقیر یا رستمی بازنده؟ (قسمت اول)

نقد فیلم «پیرپسر»
ساخته اکتای براهنی


فیلم «پیر پسر» نگاه بسیار ظریفی به اسطوره ها دارد. با الهام از اسطوره‌های کهن شاهنامه، به ویژه داستان‌های رستم و سهراب و ضحاک، روایتی مدرن از فروپاشی روابط انسانی تحت سایه شکاکیت فلسفی ارائه می‌دهد. در مطلبی دیگر نقدی از نگاه اسطوره ضحاک برای فیلم ارائه شده است (*). اینبار سعی می شود از فیلم پیر پسر با نگاهی نمادین به اسطوره رستم و سهراب، مفاهیمی چون یقین ویرانگر و فلج اراده، در قالب «شکاکیت فلسفی» بازسازی شود. در این نقد، با تمرکز ... دیدن ادامه ›› بر شکاکیت به عنوان محور تحلیل، به بررسی تطبیقی شخصیت‌های فیلم با اسطوره‌های شاهنامه می‌پردازیم و نشان می‌دهیم که چگونه بی‌اعتمادی به شناخت، سرنوشت تراژیک شخصیت‌ها را رقم می زند. از مرداسِ فروافتاده در چاه تا هجیرِ فلج‌شده پس از فاجعه، و از رستمِ پسرکش تا غلامِ حقیرِ شک‌زده.

پیش از هر چیز عنوان می شود که نقدها و تحلیل های بسیاری بر اشعار فردوسی شده است. اما شاید کمتر نقدی از جنبه های مدرنیسم و دیدگاه های مدرن به این دیوان اشعار پرداخته باشد. در این مطلب «شکاکیت فلسفی» به عنوان یک مقوله مدرن در شاهنامه تحلیل شده و ارتباط آن با فیلم پیر پسر مورد بررسی قرار گرفته است.


شکاکیت فلسفی چیست؟


شکاکیت یا Skepticism در انواع مختلفی در فلسفه عنوان شده است. مهمترین نوع آن که بیش از سایر انواع شکاکیت شناخته شده است «شکاکیت معرفت شناختی» است. این نوع شکاکیت بر محدودیت‌های شناخت انسان تأکید دارد و ادعا می‌کند که ما نمی‌توانیم به شناخت یقینی از جهان خارج یا حقایق بنیادین دست یابیم. این نوع شکاکیت وقتی وارد حوزه اگزیستانسیالیستی می شود و فرد با آن به طور عمیق درگیر می شود شکاکیت مضاعفی نسبت به خود ایجاد می کند. یعنی فرد در بهترین حالت فقط می تواند بگوید «من وجود دارم» و دیگر چیزی بیش از این نمی تواند بگوید و به تمام ابزارهای شناختی خود (حواس پنجگانه) اش شک می کند.



شکاکیت فلسفی در شاهنامه



همانطور که در مقدمه گفته شد، شکاکیت فلسفی یک موضوع مدرن است و مسلما بسیاری از اساتید فن شعر با این نوع نگاه مدرن به آثار کلاسیک مخالف خواهند بود. اما مواردی که به وضوح در شاهنامه پیدا می شود شامل مواردی می باشد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت:



شکاکیت فلسفی در شاهنامه: چاه در راه



در داستان ضحاک می خوانیم که او برای کشتن پدرش (مرداس) در راه او چاه می کند. این راه راهی است که مرداس سالها هرروز صبح طی می کند و از آن طریق به باغی می رسد. چاه کندن در راه دیگران آسیبی است که تنها اینجا مطرح نشده است. بعدا می بینیم که شغاد (برادر رستم) نیز از همین روش برای کشتن او استفاده می کند. پس چاه در راه رستمی را که دیو سپید نتوانست از پای در بیاورد از پا در می آورد و می توان گفت کشنده ترین راه است. حالا با خود فکر کنید که ابلیس نزد ضحاک آمده و به او می گوید که پدرت را بکش. بین این همه راه که یک پسر دارد برای کشتن پدرش چرا چنین راهی انتخاب می شود؟ چرا سم ریختن در نوشیدنی انتخاب نمی شود؟ این که ساده تر است. کندن چاهی که بتواند یک مرد را بکشد زمان زیادی می برد و باید عمق زیادی داشته باشد. حتی ممکن است فرد در اثر سقوط در چاه نمیرد. پس چرا قاتل باید چنین انتخابی کند؟ مساله نمادین است. راهی را که هفتصدسال مرداس هر روز صبح رفته و آنرا قدم به قدم می شناخته ناگهان یکی از قدم هایش او را به چاهی فرومیبرد. این این ماجرا باید خود را جای مرداس بگذاریم و از نگاه او به قضیه را ببینیم. فردوسی دارد می گوید راهی که هفتصد سال رفته ای هم مطمئن نیست. هر قدمی مستقل از قدم قبلی است. اگر میلیون ها قدم هم برداشته ای قدم بعدی ممکن است تو را به درون چاهی هدایت کند. این شکاکیت است که مرداس را می کشد و چاه در راه یک نماد است.



این بیت از احمد شاملو، شاه بیتی است که مطلب را بهتر توصیف می کند و به درک شرایط هولناک مرداس به ما کمک می کند:



ای خدا! گر شک نبودی در میان

کی چنین تاریک بود این خاکدان؟



وقتیکه به قدم بعدی خود هم نمی توانیم اعتماد کنیم مرگ بهترین انتخاب است.



ارتباط شکاکیت با فیلم در این است که غلام باستانی (حسن پورشیرازی) نیز به فرزندان خود مشکوک است. شک دارد که رضا (محمد ولی زادگان) پسر خودش باشد. برمیگردیم به شعری که فردوسی سروده است. درجاییکه ضحاک پدرش، مرداس را می کشد شعر بسیار جالبی در همین خصوص وجود دارد:



چنان بدگهر شوخ فرزند او

بگشت از ره داد و پیوند او



به خون پدر گشت همداستان

ز دانا شنیدم من این داستان



که فرزند بد گر شود نرّه شیر

به خون پدر هم نباشد دلیر



مگر در نهانش سخن دیگرست

پژوهنده را راز با مادرست



فردوسی می گوید فرزند بد هرچقدر هم بد باشد خون پدر را نمی ریزد. مگر اینکه قضیه چیز دیگری باشد و باید از مادرش بپرسیم و این راز را تنها مادر می داند. این همان چیزی است که غلام به وضوح می گوید. می گوید مادر تکلیفش روشن است چون بچه از شکم خودش بیرون آمده است. اما پدر بلاتکلیف است. راز را مادر می داند. اما در فیلم این چه کسی است که پدر را می کشد؟ پاسخ علی (حامد بهداد) است. اگر شعر فردوسی را در این خصوص مرجع قرار دهیم این علی است که از غلام باستانی نیست. در فیلم بارها گفته می شود که همه می گویند رضا شبیه غلام است. کسی به خانم معلم روشنفکر سانتی مانتال شک نمی کند که مادر علی باشد. دقیقا این علی است که هیچ شباهتی به غلام باستانی ندارد و پدرش فرد دیگری است و نهایتا هم او غلام را می کشد.

ادامه دارد...
شاهین محمدی و محمد فروزنده این را خواندند
هانیه مدرس این را دوست دارد
برای خواندن متن کامل این نقد و لینک های مرتبط، به لینک زیر مراجعه کنید:

https://eternaldelusions.blogsky.com/1404/06/12/post-128/old-bachelor-2025
۱۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید