یک تجربه ی بدیع و شگفت ! ۲۵۷ تنها یک نمایش نیست که بیش از آن دعوتی ست به ضرورت گفتگو و مفاهمه و شناخت و بیرون شدن از حصار تنهایی خویش ! جایی که چشم ها هم سخن می گویند ، حتی اگر لب ها خاموشی گزینند ! ۲۵۷ زینهاری ست به نشستن در تاریکی ! چه حاجت به ماندن در پس دیوارها اگر موجب جدایی اند!؟ به راستی که ما از فاصله ها خسته ایم و نجات تنها در هم را یافتن است ! طوفان زمان در گذر و گذار شتابانش ، هر اندازه هم که مهیب باشد در برابر دست هایی که به دوستی ، هم را می فشارند ، قادر به پیروزی نیست ! عمر با تقویم ورق نمی خورد ، عمر با تجربه ، با اندیشه و عشق است که به فضیلت نزدیک می شود !
بادا که هر عبور چون رازی گشوده گردد و همزمان چون رازی از برابر دیدگان بگذرد !
صادقانه اعتراف می کنم که اهمیت این معانی به لطف حضور و هنر والای بازیگر بسیار توانا و کاربلد سرکار خانم منیره تیموری در
شور انگیز ترین لحظات بار دیگر به این تن و جان یاد آوری شد
تا خویشتن و پیرامون خویش را در آینه های روبرو به روشنایی و
حقیقت و امیدی افزون تر از پیش نظر کنم .
با سپاس بسیار از ایشان ، کارگردان کار جناب فردوسی و مجموعه ی ۲۵۷ و آرزوی توفیق های بیشتر در ادامه ی راه !