در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سجاد خلیل زاده درباره نمایش نیمه‌ی تاریک وجود: نقد نمایش از منظر کارگردانی: پیش از هرچیز باید گفت کارگردان برای سا
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 22:02:41
نقد نمایش از منظر کارگردانی:

پیش از هرچیز باید گفت کارگردان برای ساخت این اثر، جهانی چندلایه در صحنه فراهم کرده است: استفاده از نورِ متغیر، حرکت بدن در سکون و فوران، افکت‌های صوتی طبیعی، مثل صدای باد، زوزه‌ی حیوانات، سیرسیرک و ترکیب موسیقی زنده با سکوت. صحنه نه یک فضای واقعی صرف، بلکه ساحتی است میان ذهن و واقعیت، گذشته و حال، سایه و روشنایی.

فضا از نظر بصری متکی بر رنگ‌های تیره و نورِ کم‌ و بیش متمرکز است؛ در برخی لحظات نور مرکزی بر بازیگر یا جمعی از بازیگران است، در لحظاتی دیگر تاریکی فضا را می‌پوشاند تا حسِ جداسازی یا انزوا ایجاد شود. بازیگران در این فضا نه فقط در برابر یکدیگر، بلکه در برابر خودشان و مخاطب ایستاده‌اند؛ بدن‌ها گاهی در حالت ایستا و تأمل‌آمیز، گاهی در جنبش جمعی یا فردی که روان درونی شخصیت‌ها را بازتاب می‌دهد.

تحلیل کارگردانی: عناصر مؤثر و ساختار مؤلفانه:

۱. نگاه مؤلفانه و تم بصری
کارگردان در نیمه‌ی تاریک وجود دیدی واحد و مؤلفانه دارد: فرو ... دیدن ادامه ›› رفتن به تاریکی‌های درونی، عبور از سایه‌ها، و پرسش درباره هویت انسانی. این نگاه، در انتخاب تم رنگی، طراحی نور، و فاصله‌ی زمانی ـ مکانی تأیید می‌شود. تضاد بین سلول‌هایی از نور و زاویه‌هایی از تاریکی، نمادی است از کشمکش درونی شخصیت‌ها. کارگردان با قطع‌ها، سکوت‌ها، و لحظات تأمل، اجازه می‌دهد مخاطب بین رؤیا و خاطره پرسه بزند.

۲. میزانسن و حرکت بدن
حرکت در این اجرا نه تکمیل کننده، بلکه یکی از ستون‌های اساسی فرم است. میزانسن به‌گونه‌ای طراحی شده که بدن بازیگر نه فقط ابزار بیان کلامی بلکه سخنگوی غیریکلامیِ روان باشد. حرکات جمعی، فضاهای مشترک، فاصله‌ها، ایستادن پشت به مخاطب یا نزدیک شدن به نور، همه حامل نشانه‌اند. در بسیاری از صحنه‌ها، بدنِ بازیگر با سکوت یا افکت صوتی در تعامل است، و گاه بدن به‌تنهایی روایتگر سوگ، اضطراب یا امید است.

۳. هدایت بازیگر و بیان شخصیت
از نظر کارگردانی، یکی از نقطه‌های قوت، هدایت دقیق بازیگران برای ساخت دو وجهِ عاطفی و ذهنی شخصیت‌هاست. بازیگران نه فقط در گفتار، بلکه در ژست، سکوت، نگاه، و حرکتِ درونی، قادرند ابعاد متفاوتی از شخصیت را بروز دهند. کارگردان به‌خوبی از تنوع بازیگرانی با تجربۀ متفاوت، با سنی و پیشینه هنری مختلف، بهره برده است تا تعاملِ میان عاطفه و تفکر، میان ذهنیّت و عینیّت، برجسته شود.

۴. فضا، نور و صدا؛ طبیعتِ کارگردانی محیطی
یکی از ظرافت‌های کارگردان، تلفیق فضا، نور و صدای محیطی است. صداها نه پس‌زمینه‌ بلکه شریکِ کنش در نمایش‌اند: زوزه‌ی گرگ یا صدای طبیعت به محملی برای اضطراب درونی تبدیل می‌شوند؛ و سکوت‌ها وقتی کنار آمدن با تاریکی ذهنی لازم است، اثربخش‌اند. نور با شدت‌های مختلف شخصیت‌ها را جلوه‌ می‌دهد یا پنهان می‌کند، و حرکت نور خود یک عنصر دراماتیک است. برای مثال، گاه نور کم‌رنگ به پشت صحنه یا به لبه‌ی صحنه انتقال می‌یابد تا حس جداسازی یا مرز روانی را پررنگ کند.

۵. ریتم دراماتیک و تعلیق
کارگردانی در این اثر نشان می‌دهد تسلط بر زمان و سکوت وجود دارد. تعلیق از طریق تأخیر در پاسخ‌ها، مکث‌های طولانی بین گفتگوها، و قطع‌های ناگهانی ایجاد می‌شود. ریتم اجرا گاه کند و تأمل‌آمیز، گاه انفجاری و متمرکز بر نقطه بحرانیِ درون شخصیت‌هاست. این تنوع ریتمیک به مخاطب اجازه می‌دهد هنگام مواجهه با عمق اثر درونی شود، حس کند صدا، سکوت، نور، حرکت و کلام در یک شبکه معنایی قرار دارند.

تأثیر کارگردانی بر تجربه‌ی تماشاگر:

– از نظر روانی، مخاطب در این اجرا نه فقط ناظر، بلکه شریک در کشف درون است. کارگردان موفق شده فاصله‌ی معمول تماشاگر اجرا را کم کند؛ نور، صدا و بدن بازیگر چنان عمل می‌کنند که گاهی احساس می‌شود در درون ذهن شخصیت‌ها ایستاده‌ایم و نه فقط بر صندلی سالن.
– احساس همزادپنداری با شخصیت‌ها، کشف راز و آرام‌آرام آشکار شدن تاریکی‌ها درونی، نوعی آرامش همراه با تکان درونی برای تماشاگر ایجاد می‌کند.
– تعلیق در اجرا و گاه ابهام در حدی هست که ذهن مخاطب را درگیر نگه دارد؛ نه با دادن پاسخ، بلکه با پرسیدن سؤال. این پرسش‌ها پس از پایان نمایش همچنان در ذهن می‌مانند.

جمع‌بندی :
نیمه‌ی تاریک وجود اثری است که کارگردانی‌اش نقطه‌ عطف آن است؛ آن‌جا که فرم، حرکت بدن، نور و صدا نه دکور بلکه معنا هستند. مسلم آئینی کاری کرده است که هر عنصر صحنه به‌ویژه بدن بازیگر، سکوت، و فضای تاریک/نورانی، بخشی از زبان داستان باشد. اجرا نه صرفاً نمایش داستان؛ بلکه تجربه‌ای از مواجهه با سایه‌ها، سفری درونی، و دعوتی به خودآگاهی است.

در پایان، این کارگردانی نه کامل و بی‌نقص، اما الهام‌بخش و جسورانه است. نشان می‌دهد که تئاتر چگونه می‌تواند در مرز ادراک و ناخودآگاه عمل کند، چگونه می‌تواند تماشاگر را وادار کند به سؤال، به توجه، به درونِ تاریک‌ترین لایه‌های وجود. روشن است که اگر این مسیر ادامه یابد، آئینی می‌تواند به یکی از کارگردانان پیشرو در تئاتر معاصر بدل شود؛ خاصه اگر در اجراهای بعدی، فضای تجربه‌های بصری و حرکتی را بیش‌ازپیش گسترش دهد و بر تعامل بیشتر میان فرم و معنا تأکید ورزد.

سجاد خلیل زاده