ریگ چاه به کارگردانی و نویسندگی علی پیمان که تا 25 مهرماه در اصفهان به روی صحنه میرود بزرگترین اتفاقِ هنریِ ایران برای اَدای دِین به سربازاناش است. لبخند و غمانگیزیِ پس از آن در ابعادِ استیجِ نمایش که همراه میشود با عُصیانگریِ معکوس در هرمونوتیکِ فوکویی اشکِ تماشاگرش را در میآورد. به باور من این نمایش باید در سراسرِ کشور به روی صحنه رود چرا که موقعیتِ خاصّی از زندگی یک پسرِ ایرانی را به تصویر کشیده. در این موقعیت ما نوستالژیهایی را بدوش میکشیم که گویی دیروز برایمان اتفاق اُفتاده، حداقل من این نوستالژیها را بدوش کشیدم. از سربازی که قاشق به گردن آویخته تا آن که روی برجک تیر میخورد و شهید میشود. قصد من اِسپویل نمایش نیست امّا ناخواسته هنگامِ اشاره به داستانِ «ریگ چاه» فکتهایی از دستم در میرود. آنچه برای من مهم است این موضوع شده که در چُنین نمایشهایی همواره مفهوم مُقَدمِ بر فُرم است. امّا مشخصاً پیمانْ فُرمی از سربازِ ایرانی و سربازی در ایران خلق کرده که بر هر مفهومی مقدم شده. این تقدمِ معرفت در شهادت خلاصه میگردد و با خندهها و شوخیهای یک سرباز به کمال میرسد و...
متن کامل را در روزنامهی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24764
https://aparat.com/v/khezau9