برلین ایدهی تکراری، اما همچنان جذابی داشت که میتوانست به شیوههای بهتری روی صحنه برود. در وهلهی اول به صحنه و نور اشاره میکنم که طراحی خاصی نداشتند. چه بسا پس از مدتی چشم را خسته میکردند و موجب میشد به جای تماشای اجرا، صرفا به آن گوش بسپارم. در وهلهی دوم ناترازی و فالش بودن برخی از بازیگران به چشمم آمد که موجب میشد بازیِ برخی دیگر را تحتالشعاع خود قرار دهد. این گونه که اگر کسی بازی خوبی ارائه میداد، بازیگر مقابل در واکنش به کنشِ بازیگر اول، پاسخ درستی نمیداد و همین باعث میشد فاصلهی خودم با روایت را دور و دور تر از آن چه که بود متصور شوم و تحت تاثیر قرار نگیرم. بعضی از مشکلات بنیانی هم متاسفانه طبق روال همیشگی در نمایش مشخص بود. صندلی نامناسب سالن، بیان بد برخی بازیگران که موجب میشد متوجه جملات نشوم، صدای پایین یکی از بازیگران، فریاد هایی که مشخص بود از حنجره بلند میشوند و به جای انتقال احساس درست، گوش خراش و آزار دهنده میشدند. با همهی این تفاسیر، اجرا ارزش یک بار دیده شدن را دارد. حتی برای کشف نقاط ضعف خود. به تیم اجرایی خسته نباشید میگویم و آرزوی بهترین ها را برایشان دارم.