در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رضوان محمودی درباره نمایش تا هیچ چیز عوض نشود: نقد محمدحسن خدایی بر نمایش “تا هیچ چیز عوض نشود” در روزنامه هم‌میهن:
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:25:36
نقد محمدحسن خدایی بر نمایش “تا هیچ چیز عوض نشود” در روزنامه هم‌میهن:

نفرین‌شدگی یک اجرای پساسینمایی

نیما آقاخانی پس از نمایش «مساوات»، ... دیدن ادامه ›› سراغ خوانشی تئاتری از فیلم بحث برانگیز «کشتن گوزن مقدس” لانتیموس رفته و کم و بیش اجرایی به همان اندازه دشوار و پر از ابهام را تدارک دیده که ادراکش سهل و ممتنع به نظر میرسد. این را میتوان شکلی از گسست در نظر گرفت و جسارت کارگردان در نزدیک شدن به فضاهای تازه را ستود و به قضاوت نشست. نمایش “تا هیچ چیز عوض نشود” میان دراماتیک یا پسا دراماتیک بودن در نوسان است و از هر دو فضا سیراب میشود، تو گویی به لحاظ فرمی نتوانسته به تصمیم قاطعی نائل آید و سیاست اجرایی خویش را بر استفاده از یکی از این دو شیوه بازنمایی واقعیت صحنه ای تنظیم کند. بنابراین در کنار صحنه هایی که درام معمول را به پیش میبرند و خصلتی بازنمایانه دارند با فضاهایی مواجه هستیم که به نوعی اختلال در این شیوه روایی محسوب شده و در تمنای بحرانی کردن منطق بازنمایی اند. فی المثل بعضی تکه ها که شخصیت ها مقابل تماشاگران ایستاده و از طریق میکروفن، بخشی از یک متن را قرائت میکنند قدم گذاشتن در مسیر تئاتر پسادراماتیک بوده و فاصله گرفتن از صحنه های مبتنی بر امر دراماتیک. قسمتهایی همچون قرائت پاراگرافی از کتاب «تئاتر و اجرای پساسینمایی” پیوتر وویچیتسکی در رابطه با هستی شناسی فیلم “داگویل” فون تریه یا خوانش بخشی از مقاله «آینده ای برای تراژدی؟» هانس تیس لمان که به لیلا سلیمان می پردازد ذیل این فاصله گرفتن از امر دراماتیک معنا می یابد و به اجرا خصلتی هیبریدی میبخشد. همچنان که استفاده از تصاویر ویدئویی و پخش قطعات کوتاه از فیلمهای سینمایی افزودن بر ساحت پسادراماتیک اجرا و برساختن یک جهان التقاطی پسامدرنیستی است. اما این رویکرد تا به انتها، منطق خود را ادامه نمیدهد و مدام دچار وقفه میشود. برای مثال وقتی پدر خانواده که دکتر است و قصور پزشکی اش موجب نفرین شدگی خانواده، از نقش خویش جدا شده و مقابل میکروفن می ایستد و با ارجاع به مقاله هانس تیس لمان لکچر پرفورمنسی را اجرا می کند، شاهد هستیم که چگونه مارتین یا همان پسر مزاحم که توسط دکتر به میز بسته شده، فریاد میزند و میخواهد که رهایش کنند، پس دکتر نمی تواند به راحتی مشغول قرانت متن لمان شود و به تمامی از نقش دکتر بودن فاصله بگیرد. از دل این در هم آمیزی فضاهای متکثر است که تضادی دیالکتیکی مابین صحنه ها رخ میدهد و موجب سرشاخ شدن امر دراماتیک با پسادراماتیک می شود. بنابراین اجرا به التقاطی تن میدهد که سیاست اجرایی محسوب شده و میتوان گفت در رابطه با بر صحنه آوردن یک اثر موفق سینمایی است با تمام ارجاعات الهیاتی، فلسفی و سیاسی اش. به دیگر سخن کارگردان تصمیم گرفته نظرگاه خویش را در باب ضرورت اقتباسی این چنین مخاطره آمیز از فیلم تحسین شده لانتیموس با به کارگیری فرمی متکثر و گشوده به مولفه هایی چون لکچر پرفورمنس، نمایش تصاویر ویدئویی، گفت وگو با بازیگران در پشت صحنه .... موجه سازی کند. چرا که نمیتوان تنها با تکیه بر فرم دراماتیک چرایی و چگونگی این شکل اجرایی را صورت بندی کرد و از پس اقناع مخاطبان برآمد. صدالبته این شکل اجرایی که میشود آن را اجرایی پساسینمایی در نظر گرفت، در اینجا هنوز به پختگی لازم نرسیده و گاهی این حس به مخاطبان انتقال می یابد که «صحنه»، میدان را به «تصویر» باخته و این سینماست که در حال سلطه بر حقیقت صحنه است. نیما آقاخانی تلاش دارد میان این دو رسانه تعادلی برقرار سازد و وجهی دیالکتیکی مابین شان ایجاد کند. برای نمونه وقتی تصویری ضبط شده از بازیگران بر پرده انتهایی صحنه نمایش داده می شود کنش بازیگران روی صحنه تفاوتهایی را نشان میدهد و با تمام شباهتها بدل به یک بازنمایی صرف نمیشود. در این بین گاهی از طریق گوشی همراه تصویری زنده از بازیگران بر پرده نقش می بندد که اغلب دچار وقفه و اختلال است. اشاره ای استعاری به این حقیقت مهم که همچنان حضور بازیگر روی صحنه تئاتر می تواند تماشایی و رهایی بخش باشد و واجد ارزش افزوده ای قابل اعتنا. با آن که بازیگران نمایش اسامی شخصیتهای فیلم لانتیموس را یدک میکشند، اما حضورشان بر صحنه مبتنی است بر بدنهایی که زیست جوان ایرانی را بازتابمی دهد. هیچ کدام از بازیگران زور نمی زنند از طریق اغراق، به اصطلاح بازی تئاتری کنند و تماشاگران را مقهور هنرنمایی خویش قرار دهند. از قضا بهترین شکل بازآفرینی جهان نفرین شده فیلم کشتن گوزن مقدس نشان دادن همین ناتوانی رقابت بازیگران جوان نمایش با سوپراستارهایی چون نیکول کیدمن و کالین فارل است. بازیگران جوان و با انگیزه ای چون عرفان فرش فروش که نقش پدر خانواده را بازی می کند، آرزو فتحی که مادر خانواده است، تینا حاجی نصرالله که دختر متمرد خانواده بوده و فربد تکلو با آن قد و قامت بلند که پسر خانواده است با نقش آفرینی نیما آقاخانی که مارتین مرموز را بازی میکند، تشکیل دهنده گروه بازیگرانی اند که با جدیت و پشتکار توانسته اند فضای کلی نمایش را بسازند. به هر حال این بازیگران جوان و اغلب کم تجربه نشان داده اند که میتوان به دور از هیاهو و جنجال، آهسته و پیوسته قدم در راهی دشوار نهاد و موفقیتهایی هر چند کوچک اما ارزشمند به دست آورد. از این منظر به تماشا نشستن این قبیل اجراهای تجربی با بازیگران جوان، بی شک یکی از نقاط امیدبخش این روزهای تئاتر ما خواهد بود.
به لحاظ اجرایی سالن “انتظامی” با آن فضای مناسبی که در اختیار گروههای تئاتری قرار میدهد پذیرای این گروه جوان است و این امکان را فراهم کرده که تجربه گرایی جناب کارگردان امکان پذیر شود. با اغماض میتوان گفت، صحنه به دو قسمت تقسیم شده تا وجه دیالکتیکی اجرا بیش از پیش نمود عینی بیابد. رویکرد کمینه گرایانه اجرا در استفاده از اشیاء به فضاسازی انتزاعی نمایش کمک رسانده و توانسته خلا موجود و هراس آور مناسبات خانوادگی را تشدید کند. نفرینی که بعد از قصور پزشکی پدر بر خانواده مستولی شده از طریق یک فضای انتزاعی بیش از پیش احساس میشود. دختر خانواده که گاهی در نقش راوی ظاهر میشود در یکی از صحنه ها ماجرایی از فلج شدن برادرش را تعریف میکند که شنیدنی است. در این صحنه کنش شخصیتها به واقع تماشایی و هولناک است. بدنهایی که از حالت طبیعی خارج شده و به شکلی اغراق آمیز رقصی گروتسک را به نمایش می گذارند، گویی به سمت تقدیر شوم خویش میروند. صحنه ای کابوس وار از هجوم اولین نشانه های نفرین و آغاز فروپاشی خانواده. همچنان که در انتهای نمایش وقتی مارتین پیروز شده و پدر خانواده تصمیم گرفته به دستورات عمل کند شاهد هستیم که هر کدام از بازیگران از نقش خویش فاصله گرفته و در مقام یک اجراگر مشغول لکچر پرفورمنسی میشوند که باید در مقابل تماشاگران اجرا کنند و بعدتر اسیر دست پدر خانواده شوند. شوربختانه وقت تصمیم است و او باید انتخاب کند از میان اعضای خانواده که به بند کشیده کدام را قربانی کند تا شاید نجات ممکن شود. در نهایت میتوان گفت نمایش “تا همه چیز عوض نشود” نیما آقاخانی نسبت به «مساوات»، حرکت رو به جلویی است که میتواند در آینده پی گرفته شود و فرمهای تجربه نشده ای از امر اجرایی را ممکن سازد. نباید از یاد برد، ظرفیتی که تصویر با تمام استلزامات اش به صحنه می بخشد میتواند قدم زدن در مرزی باریک مابین رهایی و نابودی باشد. اینکه از چه منظری و چه جایگاهی به این امکان بپردازیم همان پرسش استراتژیک این روزهای تئاتر ماست. هر چه باشد تصویر در قالب تئاتر پساسینمایی بر در ایستاده و دیرزمانی است که تمنای ورود دارد. شاید برای بلعیدن تمامی صحنه و شاید از برای رستگاری اش.