نمایش خانه عروسک که این روزها به کارگردانی محسن علیخانی بر روی صحنه میرود ادامه نمایشنامه ایبسن است که وقایع را در جهان پست مدرن با نگاهی زنانه دنبال می کند و این واقعیت را به ما باز می نماید که اگر چه به ظاهر آدمی از مدرنیته عبور کرد و وارد فضای پست مدرن شده است اما در ته جان باورهایش انسانی باستانی نهفته است قوانینی که نورا از آن سخن می گوید تا بتواند از مردی که پانزده پیش زندگی شان به بن بست رسیده به شکل قانونی طلاق بگیرد در بستر مرد سالاری ای نهفته است که نورای نویسنده را برای طلاق نامه قانونی به مواجهه و التماس وا میدارد و اتفاقاتی را رقم میزند که نمایش را شکل میدهد این که مردان استحقاق زندگی بهتذری را دارند وقوانین به آنها اجازه میدهد تا هر زمان که دلسان خواست از زندگی قبلی بیرون آمده و قانون برای جدایی به آنها خرده نمی گیرد و زن برای همین خواسته باید بجنگد و تا اثبات نکند که زندگی اش درسیاهی مطلق فرو رفته است امکان برون رفت از همان زندگی را ندارد نورا برای جدایی به دوستش دخترش متوسل میشود او همچنان هلمر است اگر چه پانزده سال است که همسرش را ندیده باشد د این نمایش نورا نویسنده ای موفق است که بواسطه نوشتن ثروت خوبی بدست آورده و شهرت فراوانی نیز کسب کرده اما او تا مدتها برای رسیدن به این رویا تلاش کرده روزهای سختی را گذرانده و باز دوام آورده است او زندگی را از یک خوابگاه آغازیده و با خیاطی گذران زندگی کرده است نورا اکنون از پس تمام رنج ها به عنوان نویسنده ای فمنیست گرفتار حکم عجیب قاضی شده و در مخمصه مرد سالاری گیر افتاده است.
اگر بپذیریم در جهان پست مدرن ما با فرا روایت ها ر وبرو هستیم باید به این قضیه بپردازیم که خرده روایت داستان نورا از کلان روایتی به نام تفکر مردسالار سرچشمه میگیرد و آن را زیر سوال میبرد. تفکری در دوران مدرن نیز از میان نرفته و اگر چه کوشش هایی برای برابری صورت پذیرفته اما تنش آن به دوران پسا مدرن نیز رسیده است شاید اجبار قاضی به نوشتن متنی در روزنامه برای باز پس گیری عقاید نورا به جهت فشار بر همسر قاضی به سبب ماندن در زندگی از نوعی تفکر پسا استعماری سر چشمه گرفته تا بواسطه سلطه فرهنگی و رسانه ای قدرت مردانه و البته اجتماعی خویش را پیکر نورا فرود آورد. اما این همه آنچه که در نمایش میگذرد
... دیدن ادامه ››
نیست
شخصیت های نمایش دوگانه در اجرا ظاهر میشدند که علاوه بر مفهوم گسست بنظر می آید رویکردی کهن الگویی نیز داشته باشد و بیشتر بنظر می آید آنها با سایه خود سخن می گویند سایه ای که در جهان پست مدرن دیگر وجه تاریک و ناخودآگاه ذهن نیست بلکه به روشنی با خودآگاهی همسو گردیده و هردو یک سخن می گویند و همسو می اندیشند شاید این همسویی سایه با خویشتن نیز ماحصل همین جهان پسا مدرن باشید نورا در این نمایش به نظر می اید در ذات خود مده آ را پرورانیده و از فرزندانش عبور کرده کوچسده و به واسطه جادوی نوشتن که خود در نگاه کهن الگویی امری دوی و جادوی است به شهرت رسیده و مورد اقبال جامعه قرار گرفته است
بن مایه نمایش اما در ژرف ساخت خود به عشق می نگرد و دیدگاههای مختلفی از آن را به مخاطب عرضه میکند نورا در بن بست عشق به تنهایی ایمان اورده و دخترش در اوج جوانی امید را در ان جستجو می کند
دوست نورا اما بواسطه طبقه اجتماعی خود از عشق به لونی دیگر یاد میکند او که به خاطر طبقه فرودست جامعه ماندن هرگز نتوانسته عشق مادرانه خود را نثار فرزندانش کند این عاطفه مادری را با فرزندان نورا تقسیم می کند پنداری پسا استعماری نه در مهاجرت و نه در بیگاری شغلی که در تار و پود عمیق ترین لایه های عاطفی بر نیز تنیده شده است
موسیقی انتهای نمایش نیز از همین تضادها و تعارض ها سخن میگوید ماهیگیری که از دستان بیابان شده خود باماهیان سخن می گوید تنهایی عمیق انسان را به چالش می کشاند و کویر جانی که در میانه دریا به استقسا مبتلاست را در نظر جلوه گر می سازد