در نمایش سو تفاهم این روزها بر روی صحنه است تراژدی درون مایه غالب آن است که تقدیر و ناتوانی انسان در مقابل ارادهٔ خدایان را به صحنه می آورد . این نمایش همانند تراژدی های یونان باستان با پایان کلاسیک به مرگ قهرمان و البته پایان ناخوشایند دیگری که همان مرگ همسر ژان است ختم میشود. که کاتارسیس را در مخاطب برمی انگیزد و یک شوربختی بزرگ را که در هم شکستن تمام مفهوم یک خانواده است را به نمایش می گذارد . کامو اما در این اثر از منطق ابزورد پیروی می کند . در اینجا «پوچ» به معنای «ناممکن از لحاظ منطقی» نیست بلکه بیشتر به معنای «ناممکن از لحاظ انسانی» است. کما اینکه در این اثر به لحاظ منطقی هزاران دلیل برای برون رفت از مهلکه فرزند کشی وجود داشت اما به لحاظ باورهای انسانی خواهر ژان چنین چیزی عملا ناممکن می نمود. از سوی دیگر ب تعارض بین تمایل نوع انسان برای جستجوی ارزش درونی و معنا در زندگی و ناتوانی انسان در یافتن آن که از مولفه های ابزورد است در این اثر و در رفتار ژان به خوبی مشهود است او حتی توان معرفی خود به خواهر و مادرش را ندارد. تناقض های رفتاری ژان مارتا و مادرشان درگیری های ذهنی ژان برای معرفی خودش همه از طبیعت متناقضی که جز ساختار نمایش ابزورد است بر می آید و تلاش ژان برای یافتن معنا در نهایت با شکست مواجه میشود. و با پذیرش پوچی در ژان معنا در وجود مادرش شکل می گیرد معنایی که به مرگ مادر و همسرش می انجامد اما مارتا با پذیرش پوچی به آزادی مطلق می رسد مارتا نیز بازتاب همین تفکر کامو است که: انسانها اساساً بیمعنی و غیر منطقی هستند و رنج انسانها نتیجهٔ تلاشهای بیهودهٔ افرادیست که قصد دارند دلیل یا معنی ای برای آن در پوچی بی پایان وجود پیدا کنند. در راستای همین طرز تلقی کامو است که خود کشی امری نجات بخش دانسته شده و مادر به رستگاری میرسد اما کامو راه دیگری نیز ارائه میدهد و آن اینکه: ما میتوانیم دریابیم که زندگی پوچ و بیمعنی است اما در هر حال به زندگی ادامه دهیم، همان گونه که مارتا چنین می کند کامو معتقد است کسانی که راه دیگری را انتخاب میکنند قهرمانان پوچی یا «absurd heroes» نامیده میشوند؛ که با طغیان بر پوچی به خلاقیت و آفرینندگی دست مییابند.
از آنجا که نمایش سوتفاهم به لحاظ ساختاری بازگشتی به نمایش های یونان دارد رد پای کارکردهای اساطیری نیز در آن به وضوح دیده میشود کهن الگوی فرزندکشی
... دیدن ادامه ››
گونه ای از این رفتارها و یا نمونه ای از این سنن خاص محسوب می شود که از ابتدای ظهور هستی تا به امروز در آثار داستانی و نمایشی دیده میشود و در سوتفاهم نیز به چشم می خورد اگرچه مقوله مرگ فرزند تا حد یک سو تفاهم در انتهای داستان تقلیل می یابد فرزندکشی در بسیاری از روایتهای اساطیری ظاهر میشود و اغلب به عنوان یک عمل تراژیک ناشی از نفرینها، پیشگوییها یا درگیریهای خانوادگی تلقی میشود که به نظر می آید در این اثر یک نفرین و البته درگیری خانگی را به شکل توامان داشته باشد. و دقیقا همین کارکرد در نمایش سوتفاهم به روشنی دیده می شود. می دانیم که فرزند کشی نماد درگیریهای عمیق روانی است. این عمل می تواند به به عنوان تلاشهای ناامیدکنندهای برای کنترل یا حذف آنچه به عنوان تهدیدی برای نظم خانوادگی یا هویت شخصی تلقی میشود، دیده شود. این درگیری در رفتارهای پریشان مادر به خوبی مشهود بود و البته تلاش مارتا برای حذف ژان علی رغم تشویش مادر نیز مرتبط با هویت شخصی مارتا معنی می شود تا به عنوان افردی عمل کند که به دنبال حفظ اقتدار و قدرت خود در خانواده است. به همین ترتیب، مادرانی که اعمال مشابهی انجام میدهند ممکن است با درگیریهای داخلی مرتبط با نقش مادری و انتظارات اجتماعی دست و پنجه نرم کنند.
همانطور که الیاده اظهار کرده، اساطیر میتوانند به عنوان منبع تمام آفرینشها در جهان، و یا حتی رفتارها، مشاهده شوند. ، بعه نظر می آید از این منظر طراحی نقشه مرگ برای مردان در مسافر خانه از یک نظم مادرسالارانه یا نظم زنانه نشات میگرفته است. شاید اگر بخواهیم برای شخصیت زن در نمایش سو تفاهم همانندی بیابیم باید او را با مده آ مقایسه کنیم چرا که مده ا زنی است که به خاطر عشق قادر به انجام هرگونه افراط و جنایت است. به همین دلیل است که او مورد توجه تنویسندگان تراژدی قرار میگیرد
او هر چیزی که با نظم مردانه مرتبط است را نابود میکند. بنابراین، جرم او در مورد فرزندان مذکرش میتواند به این معنا تفسیر شود که این فرزندان حامل قانون پدر هستند و در آینده جانشین او خواهند شد. کما اینکه در این اثر مردان که خود همین نظان مردانه را نمایندگی میکردند نابود می شوند قتل فرزندان مدئا، عمل نهایی، عمل افراط و بیحد و مرز، هر چشمانداز آیندهای را نابود میکند و عملی است که او را منزوی کرده و هر گونه ابتکار بعدی را ممنوع میکند.
کما اینکه مسافر خانه مارتا و مادرش نیز ذز وضعیت نیمه متروکه قرار داشت مدئا که ساکن دریای سیاه است در این اثر نیز با قرار گرفتن در نزدیگکی دریاچه پشت سد همین شخصیت را رهبری میکند، تجسم مادر سیاه، تصویر جادو و جنون است. با این حال، این جنون قدرت خود را از هدفی که مه ا بنا براین بسیار روشن به نظر می آید که زن در این اثر طرز تلقی مده آرا باز می نمایانددر نظر دارد میگیرد: نابود کردن نظم پدر، ابتدا تمامی مردان غریبه خودش و سپس فرزند بیوفایش. بنابراین، او علیه نظم مردانه شورش میکند و با کشتن فرزندان خود، با قطع هر گونه ارتباط با آینده، در نهایت به دنبال بازگشت به ماتریارک اولیه است.
نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که ژان در فرانسه به معنای خدای بخشندده است و انتخاب این اسم تاحد زیادی ذهن را به چالش میکشد که آیا او واقعا پیش از این مورد مغفرا خداوند قرار گرفته که به دیدار خانواده اش میرود یا پس از مرگ مورد مغفرت واقع میگردد پاسخی است که به ذهن تماشاگر وابسته است چرا که هردو مولفه در اثر دیده میشود.