در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آرش سالار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:10:25
 

شاعر، نویسنده، کارگردان و بازیگر
نمایش ها:
ترانه گرگ و میش؛ ن و ک: یعقوب کشاورز (دانشگاه علم و صنعت ایران)
قفس بزرگتر؛ ن و ک: روزبه ناصری (دانشگاه علم و صنعت ایران)
دارا انار ندارد؛ ن و ک: مهدی صباغی (دومین جشنواره بین المللی نمایش های طنز اصفهان و دانشگاه علامه طباطبائی)
ناخن روی تخته سیاه؛ ن و ک: یعقوب کشاورز (دانشگاه علم و صنعت ایران)
خداحافظ؛ ن: محمد یعقوبی، ک: آرش سالار (جشنواره تئاتر دانشجویان سراسر کشور و دانشگاه علم و صنعت ایران)
زرتشت؛ ن و ک: محمد میرعلی اکبری (جشنواره دانشگاهی بین المللی فجر ۱۳۸۱)
قرمز و دیگران؛ ن و ک: محمد یعقوبی (۲۱امین جشنواره تئاتر بین المللی فجر و سالن سایه)
تنها راه ممکن؛ ن و ک: محمد یعقوبی (بیست و دومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر)
سه پنجره از شادی؛ ن: محمد چرمشیر، ک: آرش سالار (جشنواره بین المللی فجر دانشگاهی)
نوشتن در تاریکی؛ ن و ک: محمد یعقوبی (خانه هنرمندان)
در فنجان قهوه؛ ن: طلایه رویایی، ک: حسین عاطفی (بیست و سومین جشنواره بین المللی فجر)
ناگهان هذا حبیب الله ...؛ ن: عباس نعلبندیان، ک: محمد میرعلی اکبری (کافه تئاترشهر)
شعر:
چاپ شعر در نشریات گوناگون از جمله پاراگراف و وزن دنیا
نوار شعر و موسیقی: پروانه های سیاه
سینما:
فیلمنامه های موچین، ک: کاوه مظاهری، سوسک، ک: کاوه مظاهری
برنده جایزه بازیگری در جشنواره تئاتر دانشجویان سراسر کشور
برنده جایزه بازیگری در ۲۱ امین جشنواره تئاتر بین المللی فجر
برنده جایزه دوم چهارمین جشنواره شعر دانشجویان سراسر کشور

 ۰۶ شهریور ۱۳۵۸
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آرش سالار (arash.salar)
درباره نمایش یتیمچه i
نمایش یتیمچه با موضوعی مهم در سالن چهارسو خوش می درخشد. خسته نباشید به این تیم.
ایمان حسن زاده و سالار ناجی این را خواندند
کهبد تاراج و مهرداد ضیایی این را دوست دارند
کهبد تاراج (kahbodtaraj)
درود
ممنون از لطفتون🙏🏻🎭
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب ورق الخیال را دیدم. کمی با تاخیر شروع شد.
برخی می پرسیدند موضوع این نمایش چه بود؟ اگر موضوع آن را درنیافته اند یحتمل به برخی از ایرادهای کوچک برمی گردد. شاید کمی بیش از اندازه یِ انتظار زمان بُرد که وارد جهان نمایش شویم. وگرنه مطلب معلوم بود. اگر از من بپرسید می گویم خرافه پرستی که اصلاً مطلب پیش پا افتاده ای نیست و تا همین دوران ما هم به طرز شگفت آوری ادامه دارد. آغاز سلسله صفویان مقرون با دوران رنسانس در اروپاست. اومانیسم و عقل گرایی اروپایی از یکسو و تلاش ایران برای برخاستن از خاکستر دوران پیشین از سوی دیگر و زنجیرهای خرافه پرستی! این مطلب در اولویت است وگرنه از مطالب و مفاهیم فرعی دیگر خالی نیست. در تاریخ (عالم آرای صفوی) مضبوط است که هنگامی که محمود افغان به دروازه های اصفهان نزدیک می شد منجم به شاه سلطان حسین (که از همان آغازِ سلطنت، شاهی کاهل و فاسد و تریاکی و شرابخوار و زنباره بود؛ برخی دیگر از شاهان صفوی هم مانند شاه طهماسب به این صفات موصوف بودند اما نه از همان آغاز بل در اواخر دوران شاهی. یا مثلاً شاه اسماعیل اول (تاریخ جهانگشای خاقان) که جوانی بیست و چند ساله بود که سلسله صفویان را بنیاد نهاد پس از شکست سختی که از عثمانیان متحمل و به عهدنامه چالدران منتهی شد، افسرده گشت و گوشه گزید) -به قول ورق الخیال-حکم کرده بود که آشی بپزد (که البته در این نمایشنامه حکم کرد که خُن بریزد) و مواد اولیه آن آش هم به خاطر ندارم اما مواد خاص و عجیبی بود.
در خصوص نمایشنامه که جای تقدیر و تشکر از نویسنده دارد، یکی همان ایراد که اول گفتم وارد است و شاید بهتر بود منجم زودتر وارد می شد. پرسشی هم که پیش می آید و به همان ایراد نخست مربوط است این است که چرا این سیاه چال خالی است. از نظر تاریخی که سیاه چال های شاهان صفوی نه تنها خالی نبودند بلکه پر از برادر و عموزاده ها و پسرعم های شاهان صفوی (بجز آنها که در همان ابتدای نشستن بر تخت سلطنت به درک واصل می شدند) و اعوان و انصار آنها بوده. حال بگیریم ... دیدن ادامه ›› که این سیاه چال خالی بوده، از کل بخش اول-پیش از ورود منجم- این نکته اهمیت دارد؛ که می توانست کوتاه تر باشد.
شاید این متن بیشتر ناظر به اجرا نوشته شده چون می توان درباره متن پرسشهای دیگری نیز مطرح ساخت. مثلاً اینکه چرا پیک برای سیاه چال باید خبر بیاورد. اگر قرار است ما بفهمیم بیرون سیاه چال چه می گذرد تمهیدات دیگری باید اندیشیده می شد.
کارگردانی، بازی ها و طراحی ها، هماهنگی بین بازیگران و نور و موسیقی -همگی- تحسین برانگیز و چشم نواز بودند. سرعت اجرای بازیگران (گفتن دیالوگ ها و حرکات) که برای ورود تماشاگر به جهان نمایش بسیار کلیدی است، در بخش اول نمایش هم به نظر این کمترین به جبران ایرادی که از نمایشنامه گرفتم برمی گردد.
درباره زبان بکاررفته در کارهایی که نسبتی با تاریخ دارند همیشه همین مشکل هست و گریزی هم از آن نیست. ما واقعاً نمی توانیم از روی نوشتار دریابیم که در آن دوران دربار و مردم ایران به چه نحو سخن می گفته اند و بار خیال پردازی بر روی زبان در اینگونه موارد همیشه بر دوش نویسنده و کارگردان بوده و هست و خواهد بود. توجه خوانندگان این مختصر را به نمایشنامه های بیضایی می توان جلب کرد. آنجا که منجم به گویش فارسی تهرانی امروز می گوید: مگه من چمه؟ هم لحظه طنزآلودی است که به همین مسئله می تواند ارجاع دهد. در فارسی قرن های 16 و 17 مگه من چمه را چگونه می گفتند؟ بکاربردن زبان ترکی در تعداد اندکی از دیالوگها هم به نظرم در همین حد برای ساختن اتمسفر آن دوران برای مخاطب امروزی کافی و لازم بود. شاید مشاوره گرفتن از اساتید زبانشناسی در این خصوص می توانست به نویسنده کمک شایانی بکند و ضمناً رسم نیکی را امتداد دهد که برای چنین مواردی از این تخصص ها بیشتر استفاده شود. امروز در دانشگاه های ما رشته زبانشناسی بسیار پیشرفته است.
در آخر و کوتاه سخن اینکه واقعا دستمریزاد می گویم به این گروه پر انرژی که الحق و الانصاف یک تئاتر به معنی درست کلمه روی صحنه بردند و از خانم آزاده صمدی باید تشکر کرد که با درایت و فهم بالا روی این کار در تئاتر ما که همانند دیگر حوزه های زندگی جامعه ایرانی در راه خصوصی سازی دارد به باد می رود و متاسفانه و لاجرم همه چیز یک دمش به پول وصل می شود، سرمایه گذاری کرد.
بیش باد!
آرش سالار (arash.salar)
درباره نمایش هدویگ i
به گروه نمایش هدویگ خسته نباشید می‌گویم. اجزای این نمایش به خوبی و با هماهنگی در کنار هم نشسته بودند. تنها نکته‌ای که من آن را تا اندازه‌ای قابل ارتقا می‌دانم، با تاکید بر اینکه همه بازیگران این نمایش از بازیگران مهم تئاتر ما هستند، بازی آقای میثم صدرا تا اندازه‌ای و به‌نوعی مکانیکی به چشمم آمد. خیلی با احتیاط این حرف را می‌زنم. چون تئاتر است و من فقط و لاجرم یک اجرا از این نمایش را بیشتر ندیده‌ام.
به هر حال من به آقای کورش نریمانی و حمیدرضا آذرنگ (که در به ثمر نشستن این اثر نقش مهمی داشته‌اند و بنده افتخار بازی با ایشان را در نمایش فنجان قهوه آقای حسین عاطفی داشته‌ام) و بازیگران نمایش که یکی یکی نام نمی‌برم و اکثراً برخاسته از دوران شکوفایی تئاتر در ایران پس از انقلاب و دهه ۷۰ هستند، ارادت دارم و وقتی تبلیغ کار را دیدم بی‌درنگ برای تماشای آن برنامه‌ریزی کردم.
به امید دیدن کارهای بیشتر از این نسل خوش انرژی که بخش مهمی از هویت تئاتری نمایش در ایران هستند‌.
آرش سالار (arash.salar)
درباره نمایش جوهاتسو i
نمایش جوهاتسو درباره آن سو است. آن سویی که خود این سویی است برای دیگری. نمایشی بدون زیاده گویی با بازی هایی درست و چشم نواز. همانگونه که از شعرهای کوتاه ژاپنی (هایکو) به زیبایی در نمایش استفاده شده، شاید بهتر بود نقاشی ژاپنی (که در تیزر به کار رفته) نیز در طراحی صحنه بکار می رفت. خسته نباشید و دستمریزاد به گروه دوست داشتنی جوهاتسو.
از اینکه به تماشای نمایش ما اومدید و نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم آقای سالار
۱۲ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرش سالار (arash.salar)
درباره نمایش منگی i
نمایش منگی یک تک گویی با متنی استعاری و ارجاعاتی است که تماشاگر را به اندیشه وادار میکند. از نظر سبک نوشتار، نوول های تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال (ترجمه استاد پرویز دوائی) و همچنین پیکر فرهاد اثر استاد عباس معروفی را به یادم آورد. بازیگر مرد پرانرژی و برای این سبک نمایش، درست و هنرمندانه اجرا کرد. شاید بشود ضرباهنگ جمله ها را در دقیقه های ابتدایی نمایش کمی کندتر کرد. طراحی حرکات موزون و تصویرهای خلق شده در راستای نمایش به اجرا درآمدند.
به تمامی اعضای تیم دستمریزاد و خسته نباشید میگویم. واقعا فکر نمی کردم یک تک گویی بتواند 50 دقیقه تماشاگر را، این روزها که همه شتاب دارند، در صحنه نگه دارد.
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

salar.aru@gmail.com
مثل زائر در خیابان قدم بزن
arash-salar-68b6533a