در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بهار اشکوری
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 19:26:30
 

نویسنده و کارگردان

 ۰۳ مهر ۱۳۷۹
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رامسس دوم؛ «عقل در آستانه‌ی فروپاشی»
نمایش از یک مهمانی خانوادگی آغاز می‌شود؛ جایی که غیبت دختر، آتش پریشانی و سوء‌ظن را در دل مادر نسبت به ... دیدن ادامه ›› داماد شعله‌ور می‌کند. نبودِ او بهانه‌ای می‌شود برای فروپاشیِ آرامش خانواده و آشکار شدن شکاف‌های ذهنی میان واقعیت و خیال.
کابوس در اتاق نشیمن به واقعیت تبدیل می شود
فضای صحنه، با بالش‌ها و نرمی اغراق‌شده‌، یادآور فضای روانی حاکم در خانه و تبدیل آن به یک تیمارستان روانی می باشد.
در همین محیط نرم و ظاهراً امن، تنش و سوءظن شکل می‌گیرد.
کاتیا (سحر دولتشاهی) در نقش زنی منظم و کنترل‌گر ظاهر می‌شود؛ اما این نظم فقط در ظاهر نمایان است و در دل آن آشوب روانی حکم فرماست.
او میان ترس و توهم به واقعیت چنگ می زند و تماشاگر را با خود به ورطه‌ای از شک و ابهام می‌کشاند
در مقابلش، متیو (علی شادمان) مانند سایه‌ای مبهم و آرام وارد می‌شود، او با رفتاری حساب‌شده، بازی خطرناک روانی ای را آغاز می‌کند آرام و تهدیدآمیز همراه با طنزی دردناک و ناملایم برای کاتیا .
تماشاگر نمی‌داند او شکنجه‌گر است یا قربانیِ ذهن آشفته‌ی کاتیا.
رفتارها در حال تغییر می باشند، واقعیت از خیال جدا نمی‌شود، و رنگ‌ اضطراب رفته رفته پر رنگ تر می شود.
ژان(سعید چنگیزیان) پدر خانواده در میانه‌ی این جنون، نظاره‌گر است؛ مردی که اضطراب پیری و ناتوانی را زیر پوست بازی‌اش پنهان می‌کند.
پارچه‌ای که متیو در دست دارد، در پایان به لباس کاتیا بدل می‌شود به نظر می رسد نشانه‌ای از پذیرش برچسب «جنون»، یا شاید مومیایی‌شدن در برابر حقیقتی که نمیتوان دید، است.
در این فضای آشفته و روان‌پریشانه، نمایش با طنز سیاه و لحظاتی از کمدی ظریف، شکافی ایجاد می‌کنند که مخاطب را به عمق ذهن شخصیت‌ها بکشاند. این بازی میان ترس و خنده، تجربه‌ی تماشای نمایش را پیچیده‌تر و جذاب‌تر می‌کند و نشان می‌دهد که حتی در تاریک‌ترین ذهن‌ها، لحظات طنز و تراژدی نقش مهمی دارد.
بندیگت (حدیث میرامینی) دختر خانواده،حتی در حضور نیمه جان در صحنه، نقطه‌ی مرکزی تنش ها در خانواده است. رفتار، احساسات و تصمیم‌های او تحت تأثیر روابط، فشارهای بین اعضای خانواده می باشد.
در آخرین لحظه ها کاتیا نقاب رامسس دوم را بر چهره می‌گذارد
این تصویر پایانی، برای من قلب نمایش است.
زن، در مواجهه با حقیقتی که تحملش را ندارد، به نقاب پناه می‌برد، به اسطوره، غیاب و دروغی که برای خود از واقعیت روشن تر است اما دیگر تاب و‌ توان اثبات ندارد.
در این میان، رامسس دوم نه انسان است و نه خاطره؛ او استعاره‌ای‌ از ذهنی است که از خودش فرار می‌کند و از عقلِ آگاه به جنون می‌رسد.
رامسس دوم در ظاهر یک درام خانوادگی است، اما در باطن ذهنی میان کنترل و فروپاشی و میان منطق و هذیان است.
تماشاگر در پایان نمی‌داند چه دیده است ، واقعیت یا بازتابی از ذهنی بیمار،شاید همین ندانستن، جوهره‌ی این نمایش است جایی که عقل از خودش می‌ترسد و به دنیای تاریک خویش سفر می کند.
هیپوکامپوس سفری میان خواب و واقعیت
تجربه‌ای عمیق و در عین حال ساده میان خواب و واقعیت؛ تجربه‌ای که ذهن مخاطب را به سمت طنز، تفکر و حتی مکاشفه می‌کشاند. حضور آدم‌های مختلف در خوابی مشترک بستری می‌سازد برای جست‌وجو در روان فردی و جمعی ما. بازیگران به شکل خلاقانه روی صحنه می‌آیند و مرز میان خواب و واقعیت را چنان محو می‌کنند که تماشاگر مدام از خود می‌پرسد: «آیا چیزی که می‌بینم واقعاً خواب است؟»

یکی از نکات قابل توجه برای من، تک‌گویی‌ها در معرفی شخصیت‌هاست؛ لحظاتی که هم جذاب‌اند و هم به درک بهتر شخصیت کمک می‌کنند:
•مرد پرنده نمادی از خیال‌پردازی و پرش افکار است.
•آقای پلیس تجسم اضطراب و بازخواست.
•آقای مالک درگیر دغدغه‌ی خانه و معیشت.
•خانم روان‌پزشک نمادی از حضور پررنگ تراپیست‌ها در زندگی امروز ما.
•نقش رحمت که با دغدغه حیات توسط ... دیدن ادامه ›› آقای مرتضی علی دادی در صحنه جان گرفت، نقطه‌ی عطف کمدی نمایش بود؛ از همان ابتدا تماشاگر را به خود جذب می‌کرد و فضای سنگین تفکر را با انرژی و شیرینی متعادل می‌ساخت.
•دانشجوی تاریخ با استناد های تاریخی و، بعد دیگری به نمایش می‌افزود.
•از دو شخصیت زن نیز یکی درگیر احساس گناه در زندگی مشترک بود و دیگری ـ هرچند برایم حضورش در خواب روشن نشد ـ با بیان و بازی خوبش توانست روی صحنه بدرخشد. همچنین بازیگر جوانی که در سه نقش مختلف هنرنمایی کرد، با طنز و دقت در صحنه درخشید.

کارگردانی آقای میثم عبدی به‌خوبی بر ظرافت و هوشمندی استوار بود؛ میزانسن ساده، صحنه‌ی مینیمال، استفاده از موسیقی زنده و حضور مداوم بازیگران باعث شد در طول ۸۵ تا ۹۰ دقیقه‌ی نمایش، هیچ وقفه یا کسالتی احساس نشود. ریتم کار یک‌دست بود و زمان برای تماشاگر به سرعت گذشت.

در مورد متن، جا دارد از نویسنده، آقای امید طاهری یاد کنم. جایی خواندم که ایده‌ی اصلی در دوران کرونا شکل گرفته و پس از ماه‌ها تمرین به اجرا رسیده است. همین پشتکار و پختگی در اثر کاملاً مشهود است. من کوچک‌تر از آنم که بخواهم نویسندگی و کارگردانی چنین تیم درجه‌یکی را نقد کنم، اما برای منِ هنرمند نوپا، این اثر بسیار ارزشمند، الهام‌بخش و پر معنا بود. باشد که در کنار شما یاد بگیرم.

و در آخر می‌خواهم سر پا بایستم برای آقای مرتضی علی دادی عزیز؛ بابت صبر و روح بزرگی که دارید. با وجود غم سنگین مادر از دست‌رفته‌تان همچنان بر صحنه درخشیدید. روح مادر عزیزتان شاد.
ممنون از شما . خوشحالیم که هیپوکامپوس ما رو دوست داشتید
۲۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گروه بسیار درجه یک روح آتیلا پسیانی عزیز شاد صداشون که در سالن پخش شد واقعا حسرت خوردم
مانا باشید
حسین چیانی و هانیه خدابخش این را خواندند
کیارش مسیبی و سالوادور این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهار اشکوری (bahareshkevari)
درباره نمایش مده آ i
جدای از متن اجرا که بسیار تامل برانگیزه، فقط در بخشی از اجرا که خلاصه شده بود و نقش ها تلفیق شده بودن خوب بود اما دکور صحنه و لباس میتونست بهتر باشه و نکته قابل توجه بی برنامگی در اجرا و قبل از اجرا بود که باعث بی نظمی میشد
سبز باشید
مهتاب عسگری (matabaskari)
سپاسگزارم بانو
۲۴ آبان ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در این چند شب اخیر یکی از بهترین و خوش حس ترین کارهایی بود که دیدم و به نظرم چقدر بی نظیر و اصولی رمان گور به گور اجرا شد غم انگیز بودن ماهیت کار همراه با شاد بودن فضای اجرا به نظرم خیلی زیبا بود بازی جذاب و احساسی تمام بازیگران عالی بود جا داره بگم بسیار خسته نباشید از این کار زیبا
سبز باشید
ایده نو زمانی میتونه موثر واقع بشه که ما حصل ایده کار و تمرین گروه در صحنه اجرا دیده بشه اما زمانی که ایده ای وجود نداره دقیقا میشه چیزی که ما دیدیم و نه تنها قابل درک بلکه کاملا بی محتوا بود مشابه این کار در سالن دیگه ام دیدم که اصلا خلاقانه نیست در صحنه تیاتر همه چیز باید به طور زنده وجود داشته باشه اگر بخوایم رو پروژکتور خط داستانی رو دنبال کنیم خب سینما هست نیازی به اجرا نیست و یک چیز مهم تر نبود کشش دیالوگ و ارتباط بین بازیگران در کل امیدوارم که در کر های بعدی بدرخشید.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
سینما