چند شبی از دیدن اجرای رامسس دوم گذشته؛دلم نیامد اینها را ننویسم؛
بازیها درجه یک،
سعید چنگیزیان مثل همیشه بینظیر، علی شادمان عالی و درجه یک؛ سحر دولتشاهی مسلط و دقیق و حدیث میرامینی عزیز موثر و اندازه؛ همه چیز خوب بود…
اما من نمیفهمم این پایانبندی را؛ چرا دست میبرید به متن اصلی؟!
در روزگاری که صدای زنها به هیچ کجا نمیرسد؛ در روزگاری که تعرض و دست درازی مدال افتخار دارد؛سهم تئاتر چیست؟!
هدف از فروکاستن تعرض و رنجهای یک زن( در متن اصلی) به یک بیمار ذهنی( پارانویا، آلزایمر و …)چه میتواند باشد؟!گیرم در متن اصلی هم پایانبندی در ابهام است؛ اما پر واضح است که هدف از نوشتن شدن این چنین متنهایی تشریح وضعیت پیچیدهی زنان برای اثبات حقانیتشان است؛ انتخاب چنین پایانبندی روشن وشفاف(!) نشان دهندهی سهلانگاریست!
و این هیچ ارتباطی به مفهوم اصلی یک متن دراماتیک و اجرای آن در زمینه و زمانهای که در آن قرار داریم ندارد…