برای پهلوانی که می شناسم..
وقتی در یک غروب خوش وقت؛ عاقبت بخت با تو یار میشود و با خود خلوت می کنی.. چند ساعتی را از چرخش بی رحمانه عقربه ها می دزدی و وارد تماشاخانه ای می شوی که سقفش از قامت پهلوان تو کوتاه تر است. پهلوان در این جا نمی گنجد. پس به رسم فتوت آیینی ورودش به گود نمایش، کالبدی کوچک یافته و باز هم کوچکتر شده.. و حالا در قامت همه نهرهای کوچک و بزرگی که از وجودش جاریست، بر صحنه روان می شود. این نهرهای رقصان پس از نوشخواری این صحنه هر یک در جستجوی عطشی برآمده و شاید روایت نیوشانی را سیراب کنند. اینک پهلوان بر پهنه ی هنر ایران زمین جاریست..
درود، من به لطف یکی از دوستان دیشب به تماشای نمایش دعوت شدم. به آقای میکائیل شهرستانی عزیز تبریک می گم، کار موفقی بود. بازیگران بازی روان و باورپذیری داشتن. شخصا از بازی سازی آقای هراتی به طور ویژه ای لذت بردم. پیشنهاد می کنم با دوستای (غیر شاعرتون) رو برید ببینید و یه ساعت فرحبخشی رو تجربه کنید.
با توجه به این که تعدادی از بازیگران برای اولین بار اجرا داشتند، بازیها خوب و روان بود.و واقعا نمیشه بازی خوب آقای هراتی را تحسین نکرد.
با اینکه زمان نمایش زیاد نبود کار رو دوست داشتم.