- فصل اول، زن بوشهری:
داستان عشق سلوای قالیباف به حسون خیام خوان. سلوا حامله است و روزی و یار یخ میکند و حسون را برای آوردن یخ به کنار شط میفرستد. حسون در راه بازگشت با شلوغی و آتشسوزی نیزارها مواجه میشود و با یخی در دست برای نجات به دل آتش میزند و...
- فصل دوم، دختر بلوچ:
ماهو دختری رؤیاباف و خیال پرداز است که در خانه داییاش کار میکند و درگیر ازدواج اجباری و تن دادن به سنتهای سرکوبگر خانواده میشود. او میان رؤیاها و واقعیت تلخ معامله شدن، تن به جنون میزند و...
- فصل سوم، زن کورد:
کمند در حال وداع و غسل جنازهی پسر کولبرش به خاطرات و آرزوهای از دست رفتهی گذشته برمیگردد و...
- فصل چهارم، دختر ترکمن:
آی نور در جستوجوی خواهر گمشدهاش به شهر آمده به دنبال سر پناهی موقت به بنگاهی رجوع میکند و با مشکلاتی روبهرو میشود که راهی جز بازگشت به دیار خود نمی یابد...
- تم نمایش حرمان و امید است.
با این سوال که زنان قالیباف در هر گره چه چیزی را در دل نجوا میکنند. عشق، رنج، تنهایی، امید، یا خاطرات مادران خود را؟
نقطه مشترک و خط اتصال این چهار اپیزود، امیدی است به رنگ سپید که در خیال هر شخصیت جلوهای متفاوت دارد.
توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیادهروی خیابان ولیعصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.