با سلام خدمت دوستان
// در ستایش تئاتر//
نمایشنامه: عجیب است که با یک نمایشنامه ایرانی روبرو هستم و متن خوب و دقیق و قوی است، البته شخصیت پردازی مرد داستان از فیلمی بطور خاص و غافلگیریی انتهاییش از فیلم آمریکایی است (به خاطر لو نرفتن اسم فیلم ها را نگفتم)
خب دیالوگها را به الطبع از نمایشنامه برجسته جهان و به جا استفاده کرده است، ایراد خاصی به جز غافلگیری پایانی اش نمی توانیم بگیریم.
بازی ها: نقش مرد بسیار خوب است و زن هم خوب است و مرد دوبرابری بهتر از زن.
سالها بود که ((بازی تئاتری)) ندیده بودم بازی هایی قوی با بدن منعطف و اغراق با میمیک های فوق العاده چهره .. و البته صدای رسا بدون داد و بیدادهای معمول.. در بدن و میمیک صورت بازیگر مرد عالی بود ولی بیانش متوسط بود...
بازی هایی دیدیم که فقط بعضی اساتید در کلاس های بازیگری شان آموزش می دهند و البته زیاد ازش استفاده نمی شود.. می توانیم بگوییم بازیگر مرد از نظر تکنیک نمره عالی می گیرد و تا به امروز در سال98 و سال 97 بهترین بازی را از نظر من داشته است... و باید چیزی شبیه Fantastic یا بگوییم wwwooo
تماشاچی نتوانسته بود بین خود مرد و بازی هایش فاصله گذاری کند البته ایراد کارگردانی است..
زن هم بدنش قوی تر از میمیک و صدایش بود و البته لرزه های بدنش و استیصال هایش و تنهاییش.. به خوبی به نقشش نزدیک شده بود و می توانم بگویم در زمینه ارتباط فکری به مشخصات و مختصات ذهنی نقشش بیشتر نزدیک شده بود..
اگر بازیگر نقش زن مثل مرد توانمندتر بود و اگر بازیگر مرد درکی از مختصات ذهنی اش می یافتیم زوجی عالی از بازیگری در یک اثر هنری به نظاره می نشستیم...
طراحی صحنه: بعد از مدت ها دکور دیدیم و دکوری در خدمت میزانسن ها، دکور خوبی بود ولی بگویم عالی بود، نه، کارایی داشت و درخدمت نمایش... خلاقیت دکوری آنچنانی نداشت ولی صندلی تک چوبی اش عالی بود.
گریم: گریم بازیگر مرد خوب بود ولی باید بازیگر زن هم گریم می شد چون در جایی هم از بازیگر زن خواسته می شود که گریمش را پا ک کند .... در هر تغییر نقش می توانستیم با گریم هایی جدید (حداقل طراحی گریم جدید) روبرو باشیم، که نبودیم و این هم یکی دیگر از ضعف های کارگردان است...
طراحی لباس: خوب بود و در خدمت نمایش... // البته می توانست برای بازیگر زن تغییر لباس های بیشتر و جذاب تر باشیم مثل لباس جالب مرد در آغاز نمایش...
میزانسن: فکر کنم دیگر جایی از صحنه نبود که بازیگران از آن استفاده نکرده باشند، فقط بازیگران شنا نکردند و پرواز... // اما ظرفیت این را داشت که از دکورش بیشتر استفاده کند که نکرد.. و هربار نه بطور تکراری از مبل و میز و صندلی هایش بازی های بیشتری بگیرد، که نگرفت.
در بعضی ها جاها پشت به تماشاچی، بازیگران به ایفای نقش می پرداختند که لزومی نداشت و کمکی به پیشبرد داستان نکرد.
باید
... دیدن ادامه »
دقت کرد سالن تئاتر مستقل برای اجرای این نمایش بزرگ بود و باید میزانسن ها براساس دید تماشاچی ها حتی حرامزاده گوشه سمت راست اجرا می شد تا همه بتوانند متوجه سیر داستان بشوند.../// با این همه به نظرم نمره خیلی خوبی برای اکثر میزانسن هایش می گیرد.
هدایت بازیگران و دیگر عوامل: من کارگردان این نمایش را خالقی دیکتاتور و خلاق و جزئی نگر دیدم که دخالت هایش بعضاً در بازی و طراحی صحنه و گریم و... فرصت نشان دادن توانایی ها و خلاقیت های فردی دیگر عوامل را در بعضی جاها سرکوب کرده بود و نظر خودش را به همکارانش دیکته کرده بود، اما در اواسط و به خصوص انتهای نمایش این جزئی نگری ها کم کم رنگ باخت..
موسیقی: سعی شده بود بنابر نمایشی که در حال اجراست موسیقی متناسبی نیز پخش شود ولی خب چون موسیقی هایش را نمی شناسم نظری هم ندارم.
فصل درخشان: در جایی که همه فکر کردیم نمایش تمام شده و ایستادیم و شروع به دست زدن کردیم در حالیکه دیدم نمایش به پایان نرسیده و ما نیز جزئی از نمایش او شدیم.. ، در تئاترهای دیگری هم از این موضوع استفاده شده بود در همین امسال و البته چیز جدید و خلاقانه ای محسوب نمی شود اما استفاده درست و به جا از این اتفاق توانایی های کارگردانش را به رخ کشید.
افسوس های من: سیر داستانی در 20 دقیقه اول جذاب است ولی بعد از لو رفتن ایده نمایش بودن بازی هایشان کم کم روند نمایش ملامت بار می شود و تمهیدات کارگردان و استفاده از دکور برای جذابیت به خصوص پرتاب کتاب و گفتن واژه حرامزاده به تماشاچیان هم نمی تواند این 40 دقیقه ملامت بار را کمرنگ کند.. ، تعویض پرده نداریم و تماشاچی همچنان منتظر ضربه و غافلگیری است و چشم از صحنه بر نمی دارد تا مبادا لحظه ای را از دست بدهد صندلی های بد تئاتر مستقل هم به خستگی ذهنی استفاده کنید تا تماشاچی خسته ذهنی و فیزیکی را توامان تجربه کند.. // در جایی بازیگر مرد شروع به خواندن آوازی انگلیسی می کند و کمی هم می رقصد.../// من بودم به خاطر همان افسانه سیزیف این نقش تغییر پرده ها را به موسیقی و رقص و شاید رقص نور می سپردم تا خستگی ذهنی را حداقل از تماشاچی دور کند و فرصت استراحت به او بدهم تا مشتاقانه تر کار را دنبال کند...، چون دیگر تمهیدات کارگردان برای یک تماشاچی حرفه ای موثر واقع نشد چه برسد به تماشاچی عام.
حرف آخر:
تئاتری بود که در ستایش تئاتر لذت دیدن تئاتر را به ما چشاند چیزی که داشت کم کم فراموشمان می شدلذت دیدن تئاتر.
از تمامی عوامل به خصوص نویسنده و کارگردان و دوبازیگر و البته به جز نوید محمد زاده و سالن تئاتر مستقل تشکر می کنم.
با تقدیم احترام به تماشاچیان و خوانندگان این نقد و عوامل فوق الذکر
محمد حسن موسوی