روز چهارشنبه بود که موفق به دیدن این کار شدم.
تجربه ی جدیدی بود. جدید و البته لذت بخش. اولین نکته قابل توجه و البته قابل تشکر، دکور و اکسسوار این تئاتر بود که از دقت در ساخت اون با رعایت جزئیات دقیق، احترام تیم اجرائی به نمایش و تماشاچی قابل تشخیص بود. از مارک مارلبرو سیگار گرفته تا قوطی کبریت و ..... و جایی که به آدم احترام بذارن آدم هم بهش احترام میذاره.
شاید اگر تکرار های پیش درآمد نمایش ( که به نظر من برای معرفی شخصیتها و آشنایی تماشاچی با فضای کار بود) کمتر می بود، تجربه دیدن این نمایش هم لذت بخش تر می شد( البته این فقط نظر شخصی منه)
اگر تماشاچی بتونه چند دقیقه اول کار رو هضم کنه و البته ذهنشو باز کنه اونقدر مفاهیم استعاری توی این کار هست که برای چند روز ذهن آدم رو درگیر کنه. روند زندگی انسانها از شروع و رفتن به مهد کودک و مدرسه تا عاشق شدن و کار کردن و بازنشسته شدن و در نهایت مردن به خودی خود تلخ هست و این نمایش هم که این روند رو قراره بهمون نشون بده تلخ خواهد بود.
اما ای کاش و صد ای کاش که زمانبندی اجرا جوری می بود که فرشاد فزونی عزیز هم میتونست حضور داشته باشه و موسیقی رو زنده اجرا کنه. موسیقی که کیفیت پائین سیستم پخش سالن مانع از لذت بردن از اون شده بود. راستش اولین آهنگسازی از فرشاد فزونی بود که زنده اجرا نمیشد و از این نظر توی ذوقم خورد.(فرشاد
... دیدن ادامه ››
فزونی برای من مثل عبارت " بدو برو ببین که حیف نبینی این کار رو" می مونه)
اما نکته ای که باعث میشه به احترام این تیم و این کارگردان بلند شم و کلاه از سر بردارم خلاقیت نمایش حضور همیشگی هراس و سرانجام تلخ و غم انگیز انسانهاست در زندگی انسانهاست که تنها با نشان دادن یک اسکلت عظیم و حتی بعضی جاها فقط تصویر اون و در نهایت با افتادن فقط یک برگ پائیزی به زیباترین و البته تلخ ترین صورت به تصویر کشیده می شد.
از دیدن این نمایش لذت بردم. هر چند لذتی تلخ و گزنده.
مانا باشید دوستان هنرمند و خلاق
بعدا نوشت:
1-هنوز هم از حضور تعداد زیادی پسر بچه دبستانی در اجراء روز چهارشنبه در عجبم! هر چند اونقدر ساکت و آروم نشسته بودن که واقعا از حضورشون لذت بردم. به همون اندازه که از قهقهه های یکی از تماشاچی های عزیز ردیف اول زجر کشیدم!
2- مجددا کاش فرشاد فزونی عزیز در اجرا حضور داشت و موسیقی زیبایی رو که برای این کار طراحی کرده رو زنده اجرا میکرد.