داخل شوید، اما تف نکنید و انگشت هم نزنید!
روایت پیرمردهای گاه دوست داشتنی و گاه اعصاب خردکن، پسران آفتابی که روزگاری خوش درخشیدند و اکنون رو به غروب اند...
خب حقیقتش اینه که من از این روایت لذت چندانی نبردم. اگه بپرسید مشکلش کجاست؟ میگم نمایشنامه. از دید من نمایشنامه بسیار سطحی و کم عمق بود، نه سیر داستانی جذابی داشت، نه در محتوا و فرم حرف چندانی برای گفتن داشت، و نه قادر بود مفاهیم طنزش رو به خوبی در قالب کلمات و عبارات و جملات بیان کنه. اما با این حال از دیدنش ناراضی هم نبودم. اگه بپرسید چرا؟ میگم به خاطر کارگردانی خوب و بازی های خوب تر. حقیقت اینه که سیامک صفری اون نمایشنامه ی (از دید من) ضعیف رو به خوبی تقویت کرد و شاخ و برگ داد، هرچند که سیر داستانی یا مفاهیم طنزش ارتقاء آنچنانی پیدا نکرد، اما بازی های خوب خود سیامک صفری (خصوصا با اون نوع لهجه منحصر به فرد و شیرینش و رفتار بانمکی که مثل بچه ها "لج درآر" بود)، فرزین صابونی (با اون گریم خیلی خوب که فقط از صداش میشد فهمید خودشه! و میمیک جالب صورتش)، و به ویژه جواد عزتی (با بازی انرژیک و خنده های اغراق آمیزش) باعث شد روند یکنواخت داستان کمی برام قابل تحمل بشه و کمتر به ساعتم نگاه کنم و حتی گاهی واقعا بخندم. هرچند بودند دوستانی که در تمام مدت اجرا از بیشتر دیالوگ ها یا بازی ها لذت می بردند و با صدای بلند میخندیدند (و با کمال
... دیدن ادامه ››
احترام و پوزش باید بگم گاه این قهقهه های ممتد برای من یک مقدار آزار دهنده بود). میزانسن و طراحی صحنه به نظر بد نبود، اما میتونست بهتر هم باشه. طراحی چهره و لباس جزو تفاط قوت بود. در پرده دوم که تمرین تئاتر دکتر بود، بازی کارگردان و دستیارش یجورایی هجو بود. خانم بهاره رهنما هم در بازی کوتاهی که داشت نتونست به خوبی از عهده نقشش بربیاد.
قبلا یک نمایش دیگه هم از نیل سایمون دیده بودم: پابرهنه در پارک، که نمایشنامش از نظر محتوا، بیان و روند داستانی شباهت زیادی به پسران آفتاب داشت (البته با این تفاوت که برعکس این تئاتر، بازی های نسبتا ضعیفی هم داشت). به نظر میاد این نوع نگارش سبک خاص نیل سایمونه، که من نمی پسندمش و احتمالا کار دیگری اگر ازش اجرا بشه برای تماشاش نمیرم، مگر به دلایلی خاص.
اگه تئاتر بهتری برای دیدن ندارید و معمولا با دیدن یک تئاتر کمدی یا طنز راحت میخندید این تئاتر پیشنهاد خوبی می تونه براتون باشه. البته این رو هم اضافه کنم که از دید من این تئاتر نه کمدی بود و نه طنز، و یه چیزی بین این دو بود. برای اینکه برداشت من از این دو ژانر رو بهتر متوجه بشید میتونید برای کار طنز نمایشنامه هایی مثل هنر یا خدای کشتار از یاسمینا رضا رو در نظر بگیرید که با سیر داستانی جذاب، مفاهیم ریز و دیالوگ هایی که در عین تلخ بودن خنده داره، بدون هیچگونه هجوی یک اجرای ارزشمند، قابل احترام و دلچسب رو موجب میشه، و برای کار کمدی هم نمایشنامه هایی فاقد محتوای آنچنانی اما با دیالوگ های صرفا خنده دار و نوع بازی های دلقک وار و موزیک های قرآور(!) و حرکات بدن متناسب با اون، که هرچقد جدی هم باشید شمارو به خنده میندازه. و با توجه به این توضیحات برای من پسران آفتاب (هرچند که در برخی از قسمت ها خنده رو لبام آورد) نه واجد پارامترهای یک کار طنز بود و نه یک کار کمدی. اما خوشحالم که این تئاتر رو درکنار دوستان خوب تیوالی دیدم، بی شک این مورد لذت بخش ترین بخش تماشای این تئاتر بود.