در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال عطیه هجری | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 04:59:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
انقدر خوب بود که کلی انرژی گرفتم. کار نوازنده ها عالی بود: ساکسیفون گیتار برقی کیبورد...
من دیشب با کلی ذوق و شوق رفتم این کارو دیدم. دوستان رو هم کلی سر ذوق آوردم که آقاااا بیااااین ببینییین کرگدنه.... اما متاسفانه اصلا خوب نبود. به شدت حوصله سر برنده بود و یکی دوتا پیام توش بیشتر نداشت. متن اصلی خیلی پرمحتوی تر بود اگه حداقل اصالتشو حفظ میکردین. فقط سعی شده بود با حرکت سر بیننده گرم شه که 99% حرکتا ناپخته و ابتدایی بود. لباس که در حقیقت طراحی نشده بود هرکی هرچی داشت پوشیده بود یه جورایی. تفاوت کفشا مخصوصا خیلی بد بود. فقط اون شخصیتی که نقره ای پوشیده بود یه مقدار طراحی شده بود و جذابیت هم داشت. بازی برانژه هم خوب بود. سعی شده بود فضای سورئال ایجاد بشه ولی سورئال بدون جذابیتی بود. من به خاطر سروصدایی که کرگدن 87 کرد رفتم دیدم و پشیمون شدم راستش. فکر میکنم کارگردان اون کرگدن آقای آییش بودن.
›› تا ۲ پاسخ


مهدی خان احمدی (khanahmadi)
عطیه جانم
سلام
مرسی که اومدی بانو
ببخشید اگه نتونستیم اون جور که باید نظرت رو جلب کنیم
می تونم از طرف خودم قول بدم که طراحی لباس وجود داره و یکی از بهترین طراحان لباس تئاتر سمانه احمدی این کار رو انجام داده ولی نمی ... دیدن ادامه ›› تونم ازت بخوام که حرفم رو قبول کنی چون تو آزادی و اینجا یکی از آزادترین مکان های ایرانه
بهت حق می دم که حوصله ات سر رفته باشه وقتی که بدنبال پیامی بودی که به صورت قویتر و نوشتاری خود یونسکو اون رو سالهای دور ارائه داده ولی دوست دارم نظرم رو با تو عزیز دل به اشتراک بذارم
کاری که یونسکو کرده مربوط به زمانی است که نیاز به اون نوع بیان بوده و عطیه خانم عزیز با تجربه ای که من این چند سال پیدا کردم صحنه نمایش معتبر جهان (به جز انگلیس و برادوی) بخصوص در اروپا و مرکز اصلی اون آلمان و در کارهای دانشجویی معتبر آمریکا حرکت منطقی به سمت حذف بعضی متون قدیمی و ماورای قدیمی و رو اوردن به زبان مشترک تصویر داشته.زبانی که همه جا قابل قبوله.همه جای دنیا وقتی که لبخند بزنی یعنی شاد هستم و وقتی که اخم بکنی یعنی عصبانی.برای همین در راستای یکی شدن زبان دنیا که هدفش (البته به نظر من خیلی هم هدف قابل دسترسی نیست) رسیدن به همدلی هست کار ما هم رو به تصویری شدن داشته.من قول می دم با علم به تمرین ها و شناخت از کارگردان کار که هیچ نیتی برای سرگرم کردن بی مورد بیننده نداشتیم هر چند که تئاتر هم مثل همه هنرها هدف والای سرگرم کردن انسان خسته امروزی رو دنبال می کنه
اما همچنان بهت حق می دم که حوصله ات سر رفته باشه چون وقتی دنبال چیزی هستی و پیداش نمی کنی به حق کلافه می شی.
عطیه عزیزم درباره ناپختگی هم باز حتما باید بهت حق بدم چون پختگی و ناپختگی یک امر نسبی و وابسته به جایگاهیه که ناظر در اون قرار داره و بدون شک در جایگاهی که شما قرار داری با توجه به تجربیات زندگی شخصی و اجتماعیت به این نتیجه رسیدی که حرکات ناپخته بوده ولی باز اجازه بده که من هم نظرم رو بگم که بچه ها واقعا در طی چند ماه از نگاه من به چنان هماهنگی رسیدند که هر بار بعد از تمرین دلم می خواست بغلشون کنم که با توجه به شرایط محیطی امکانش نبود :)
درباره طراحی و محدود کردنش به پرگار(شخصیت نقره ای پوش) هم بازم بدون شک حق با شماست چون شمایید که مخاطب هستید و هر مخاطب نظر درستی رو داره اما اگر امکانش باشه از طرف کارگردان و خودت هم دوست داشته باشی یک زمانی شاید بتونیم قراری بذاریم و نگاهی به اسکیس های کار بندازی شاید نظرت عوض شه درباره بدون طراحی بودن حرکات ولی باز هم محترمه این نظرت عزیز گرامی
کرگدن 87 مثال خوبیه
مثلا من اون کرگدن رو کار ابزوردی می دونم که از قوانین ابزورد دور بود و حتی مدت زمان زیادی درباره ابزورد و چند نمایش که اون سالها برگزار شده بود فیلم تهیه کردم اما با توجه به مسائلی نتونستم اون رو ارائه بدم و به عنوان محقق اون کارها و البته مخاطب من اون کار رو دوست نداشتم
اما
کار ما به قول خودت عطیه جان ابزورد نیست
بیایم قبول کنیم که سورئاله و اونوقت همه چیز وابسته می شه به احساسات و هیجانات کسی که نمایش رو نگاه می کنه و می تونه کاملا بی خاصیت یا خیلی خوب تلقی بشه
همه اینها رو گفتم که حداقل جوابی داده باشم به زحمتی که کشیدی و به ما سر زدی گرامی
امیدوارم بتونم همیشه شادی رو در تو ببینم هنگامی که کاری رو تماشا می کنی
قربانت
خان احمدی
۲۸ بهمن ۱۳۹۴
ملکی جو ادعا می کند کرگدن اوژن یونسکو برای 50 سال پیش کاربرد دارد و نه زمان حال . ادعا می کند درباره فرانسه است و نه ایران . ادعا می کند این تئاتر وفادار به شخصیت سازی و داستان سازی یونسکو نیست . ادعا می کند شخصیت های ژان و برانژه ارزش خود را در زمان کنونی از دست داده اند . پرسش اینجا می ماند که اگر قرار نیست هیچ همخوانی با داستان یونسکو نداشته باشد . چرا نامش را از داستان یونسکو اقتباس می کرد . اگر نامش را می گذاشت قهوه خانه ی زری خانم ، بیشتر به مضمون داستانش شباهت داشت .
۱۷ اسفند ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید