در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
با توجه به راهپیمایی مناسبتی جمعه ۳۰ شهریور در محدوده مرکز شهر، لطفا حتما در زمانبندی حضور خود برای تماشای برنامه‌های هنری، تمهیدات لازم را در نظر بگیرید.
تیوال | محمد مهدی فتحیان درباره نمایش توافق نامه: پردۀ اول: «چند حقیقت تلخ!» یک. همه چیز یک توافق است، گاهی زیر پایش می
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:50:43
پردۀ اول: «چند حقیقت تلخ!»
یک. همه چیز یک توافق است، گاهی زیر پایش می‌گذاریم، امّا مجدداً به آن باز می‌گردیم، چون تعادل را به زندگی و روابطمان ... دیدن ادامه ›› باز می‌گرداند!
دو. آدم اخلاق‌گرا و اخلاق‌گریز نداریم! پرسش اصلی این است: «کجا و کِی به تخلف اخلاقی راضی می‌شویم؟ و معیار فعال‌شدنِ آن لحظه در ما چیست؟».

پردۀ دوم: «سر بر کشیدن حرف‌های در گلو مانده» یا «وقتی بازندگان شکست‌های دیگری را به یادش می‌آورند.»
ورود دُوال بخت‌برگشته، توافق را واژگون می‌کند. حرف‌های در گلو مانده سر برمی‌کشد و دوستان قدیمی حسابی از خجالت هم در می‌آیند. در دعوای دو هنرمندِ فرهیخته به‌جای «مشت و چاقو»، «کلمات» است که بُرّان است. آن‌ها «نمایش» می‌دهند؛ نمایشی که دُوال ساده‌دل را مجذوب می‌کند!
دُنی و مارتَن به یک اندازه دغل‌کار و اخلاق‌گریز هستند، به نظرم حتی مارتَن بیشتر!
منطق دُنی برای زیر پا گذاشتن اخلاق، ساده و قابل‌فهم است: خلاص‌شدن از دست خانۀ فرسوده و به‌دست‌آوردن پول! راهکارش هم دم‌دستی است: آوردن یک نفر سوم اطمینان‌بخش! در پایان نیز از این تخطی اخلاقی نصیبش را می‌برد. «تخطی اخلاقی دُنی کجای نمایش برای ما مسلّم می‌شود؟ این «تا کجا» برای دُنی چه معیاری دارد؟» دقیقۀ یک نمایش! و جایی که پای پول و منفعت شخصی‌اش در میان باشد! به عبارت ساده‌تر، دُنی فقط یک آدم «دروغ‌گوی فرصت‌طلب» است، نه یک شیاد حرفه‌ای! برای او «ماربویی که او را در تست رد کرده»، منتهای رذالت است و «ماربویی که قرار است سِمَت بگیرد»، منتهای شرافت! ذهن او همین‌قدر ساده است و همین‌قدر رو و عیان بازی می‌کند، دقیقاً شبیه بازیگری‌اش: یک بازیگر اگزجرۀ بد!
امّا در مورد مارتَن همه چیز پیچیده‌تر است: «تخطی اخلاقی مارتن کجای نمایش برای ما مسلّم می‌شود؟ این «تا کجا» برای مارتن چه معیاری دارد؟» دقیقۀ هشتاد نمایش! و وقتی یقین می‌کند که طرف مقابل مرد ساده‌لوحی است که با دغدغه‌های فکری و سیاسی او همسو نیست: «ما را به سرنوشت متوسط ‌الحالان چه‌کار؟». مارتن هیچ نصیب عینی‌ای از این تخطی اخلاقی نمی‌برد و معیار تخلف اخلاقی‌اش نیز یک اندیشۀ توجیه‌گرانۀ خاموش و خطرناک است: سوگیری‌ها، مرزبندی‌ها و خط‌کشی‌هایی که میان انسان‌ها فاصله می‌اندازد و به‌نوعی سرمنشأ بسیاری از جنایات بزرگ تاریخ بوده است. مارتن یک ذهنِ پیچیدۀ مجهز به دانش، کلمه و قصه و یک ظاهر اطمینان‌بخش! دارد که می‌تواند هر عمل غیراخلاقی‌ای را توجیه کند! می‌گویند نویسنده‌ها بازیگرهای خوبی می‌شوند، چون در سکوتِ خلوتشان صدها شخصیت را در خود بازی کرده‌اند! مارتَن رو بازی نمی‌کند و پشت جادوی کلمه، قصه و نمایش پنهان می‌شود. بله! مارتن خیلی‌خیلی خطرناک‌تر از دُنی است!

پردۀ سوم: «بازگشت به توافق» یا «وقتی بازندگان سر شام پیروزی گرد هم می‌آیند.»
اکنون دُنی و مارتَن بیش از قبل شبیه یکدیگر شده‌اند: دو بازنده، دو دغل‌باز و دو آدم تنها! حرف‌های در گلو ماندۀ سی‌ساله‌شان را توی صورت هم تُف کرده‌اند و حالا سبک‌بال از آسودگی گفتن حرف‌های در گلو مانده و سرمست از اجرای موفقیت‌آمیز عملیات فروش خانه، خود را به صرف شام میهمان می‌کنند. برای آن‌ دو هیچ‌چیز مثل قبل نیست، حتی شاید دیگر دوستی و رفاقتی در میان نباشد، امّا چاره‌ای جز بازگشت به توافق ندارند، چون هیچ‌کس را در جهان آن‌قدر شبیه به خود نخواهند یافت، یک مرد بازندۀ دیگر که با او می‌تواند ساعت‌ها میتینگ سیاسی پرشور بدهد و بازنده‌ بودنش را به یادش نیاورد. دُنی و مارتَن حالا جز همدیگر کسی را ندارند و برای گریز از تنهاییِ کابوس‌وارِ یک مردِ تنهای بازنده، چه چیز بهتر از صرف شام با یک آدم خیلی‌خیلی آشنا که دیگر کاملاً مثل خودمان است: کسی که خیلی خوب می‌شناسیمش، حتی حالا بسیار بیشتر از قبل!

و در پایان، سخنی با دُوال:
در کارگاه کوچکت، به‌جای راسو و موش‌خرما، برای حدود یک و هفتاد تا یک و نود قد و هفتاد تا صد کیلو وزن، تله‌هایی درست کن! مطمئن باش کارَت خیلی می‌گیرد! البته اگر پیش از آن، لوله‌های سربی و پنبه‌های نسوز آپارتمانت، تو را نکُشته باشد!

سپاس از آقای سلیمانی و گروه محترمشان!
درود خدمت شما جناب فتحیان..
بسیار مشعوف شدیم از خواندن متن تان..
به نظرم نرسید مارتَن به خاطرِ " دست راستی بودن " یا به خاطر " ژیسکارد، میتران، دیگه تموم ماجرا " یا حرف دوال در مورد " همجنسگرا بودن دُنی و مارتن " در نهایت به امری غیراخلاقی با توجه به مانیفست هایش دست ... دیدن ادامه ›› بزنه...

حتی به نظرم در مورد دوگانگی انتخاب بین " رفاقت " و " اخلاق " نیست...
در نوشته ام بروی این نمایش، توضیح دادم " مارتن " خود دست به عمل غیراخلاقی نمی زند ولی در مورد عملی خیر اخلاقی سکوت می کند، اما چرا؟
دلیلش نه رفاقت با دنی است نه همفکر نبودن با دوال و نه دلیلش نظر دوال در مورد همجنس گرایی دنی و مارتن...
دلیلش عصبانیت شدید مارتن از ساده بودن دوال است...
جایی که به خود می گوید: " من برای چه کسی دارم خودم را پاره می کنم؟ "
" برای چه کسی داره مبارزه می کنم ؟ "
" چرا این قدر این آدم نفهمه ؟ "
" این جزو همون آدمهاست که ۷ سال پیش فریب حرفهای
ژیسکارد را خورد و ما گلویمان را جر دادیم که ژیسکارد آدم دروغگویی است به خرجش نرفت..."
" من به عنوان یک انسان آگاه وظیفه ام آگاهی رسانی است، من آگاهی رسانی ام را کردم، اینکه دوال و دوال ها نمی فهمند یا فریب ژیسکارد و دنی را می خورند من مسئولیتی ندارم.. "

البته این چیزی است که من از این نمایش درک کرده باشم و شاید درست نباشد... شاید حدیث نفس باشد...
و البته باید چندبار نمایشنامه را بخوانم تا مطمئن بگویم، با احتمال زیادی نظر من دقیق تر از دیگر دوستان است...
۲۹ دی ۱۴۰۲
کورش سلیمانی
سلام ... وقت به خوشی و نیکی ... گفته بودم در خدمتم بعد از اجرا برای این سوال الان هم به احترام شما که محترمید خدمت رسیدم ... در مورد تصمیم مارتن نکاتی را عرض می کنم اما قبل از آن باید بگویم ...
درود خدمت شما..
سپاس از کامنت تان..
می دانستم اینگونه پاسخ می دهید...
ولی خب باز پرسیدم... 😊
البته با شما به شدت موافقم..
وقتی فرمودید نمایشنامه کمتر از ۷ سال پیش نوشته شده مطمئن شدم " امر سیاسی " بر " رفاقت ... دیدن ادامه ›› " وزنه بیشتری داره...
و اینکه بعد از میتران و شیراک و ... و از همه مهمتر فروپاشی قبله سوسیالیست ها و کمونیست ها یعنی اتحادیه جماهیر شوروی آن هم بعد از ۳۰ و اندی سال متن نوشته می شود و به آن تاریخ خاص اشاره دارد قطعاً بسیار نقش تعیین کننده ای دارد...
الان نظرم را اصلاح می کنم و می گویم " امر سیاسی " غالب بود نه اینکه اصلاً موضوع رفافت و موضوعات دیگر و تاثیرگذاری هایش را نادیده بگیرم ولی همان طور که شما به درستی اشاره کردید انتخاب های ما فقط یک دلیل ندارد و خیلی هایشان نیز به صورت ناخودآگاه و
زیست- تجربه مان قطعاً موثر است..
جناب سلیمانی عزیز..
با دوست نادیده و گرانقدرمان جناب فتحیان بزگوار اولین بار نیست که اینچنین وارد مباحثه می شویم، و همواره گفت و گو با ایشان برایم لذت بخش و راهگشاست مثل نمایش شما..

از شما نیز به خاطر توضیحات تان بسیار سپاسگزارم..
بی صبرانه منتظر نمایش های دیگری ازتان هستم..
ارادت..

۰۴ بهمن ۱۴۰۲
H.M.kiani2
درود خدمت شما.. سپاس از کامنت تان.. می دانستم اینگونه پاسخ می دهید... ولی خب باز پرسیدم... 😊 البته با شما به شدت موافقم.. وقتی فرمودید نمایشنامه کمتر از ۷ سال پیش نوشته شده مطمئن شدم " ...
درود بر شما 🙏🏻🌹
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید