نقد فیلم "موسی کلیم الله" اثر ابراهیم حاتمیکیا
درخشش کمرنگ در سایهی بلند تاریخ
گاهی سینما، همانند آینهای است که از ورای قابهای خود، تصویری از حقیقت یا خیال را بر دیوار ذهن مینگارد. فیلم "موسی کلیم الله" به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، از همان ابتدا ادعای به تصویر کشیدن یکی از بزرگترین داستانهای تاریخ بشر را دارد. اما آیا این آینه توانسته است تصویری شفاف و خیرهکننده از داستان حضرت موسی ارائه دهد؟
فیلمنامه: واژگان بیجان در روایت تاریخی
از همان آغاز، فیلم با فیلمنامهای ضعیف، سرد و کمجان به تماشاگر خوشامد میگوید. متنی که بهجای جانبخشیدن به اسطورهها، تنها سایهای کمرنگ
... دیدن ادامه ››
از داستان حضرت موسی را روایت میکند. این اثر با وجود پتانسیل عظیمی که داستان موسی (ع) دارد، موفق نمیشود بین تاریخ، اسطوره و هنر سینمایی پلی بزند. دیالوگها نه تنها بهیادماندنی نیستند، بلکه در برخی موارد بهقدری ضعیفاند که بیننده را از فضای فیلم جدا میکنند. یک دیالوگ ماندگار این اثر نداشت. اصلا این کار فیلمنامه ای نداشت، کل این فیلم بیشتر از ۴۰ صفحه دیالوگ نداشت. این اثر هیچ داستانی در خور یک فیلم تاریخی از یک پیامبر اولوالعزم را نداشت.
کارگردانی: تلاش بیثمر در احیای قصهای جاودان
حاتمیکیا که پیش از این در ژانرهای جنگی و اجتماعی درخشیده بود، در روایت داستانی تاریخی بهوضوح سردرگم است. بهنظر میرسد که کارگردان درک کاملی از عظمت شخصیت حضرت موسی ندارد و به همین دلیل، فیلمی که باید بهمانند "محمد رسولالله" یا "ملک سلیمان" اثری باشکوه باشد، به یک انیمیشن بیروح و نریشن تبلیغاتی شباهت پیدا کرده است.
به عنوان مثال فیلم ملک سلیمان بسیار زیبا و قوی ساخته شد. از همه مهم تر داستان داشت. روایت بخشی از زندگی حضرت سلیمان بود، که در این فیلم هم از جلوه های ویژه و 3RD مکس استفاده شده بود. فیلم محمد رسول الله هم داستان داشت از قبل تولد تا پیری حضرت محمد را روایت کرد. و جلوه های ویژه ی قوی ای داشت.
اما فیلم موسی کلیم الله، یک کارتون سه بعدی بسیار ضعیف بود. ابداً فیلم نبود، داستان نداشت، روایت از یک بخش کامل زندگی یک پیامبر نبود. یه فیلم بسیار ناقص بود. هیچی برای ارائه کردن نداشت، یک نریشن از تبلیغ ساخت یه سریال بود، که ۲ ساعت مخاطب را الاف میکند، وقت و سرمایه مخاطب را به هدر می دهد. هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
در واقع جناب حاتمی کیا در حد ساخت فیلم یا سریال های تاریخی نیستند، چون تجربه ای در این زمینه اصلا ندارند. حیف فیلم نامه ای که جناب سلحشور نوشتند و این چنین ضعیف ساخته شد، هرچند بعید میدانم این چیزی که روانه ی سینما و پرده ی نقره ای سینماها شده نوشته مرحوم سلحشور باشد. بعد در بوق و کرنا کرده اند این اثر رکورد جایزه و نامزدی جشنواره ی حکومتی فجر را شکسته، بله وقتی کارگردان از عاملین حکومتی هستند، باعث می شود این اثر در جشنواره حکومتی فجر بیشترین نامزدی را داشته و به ناحق موفق به دریافت جوایز ناعادلانه ی غیر هنری شود.
بازیگری: سایههایی بیجان بر پردهی نقرهای
*بازیگران، بهویژه مریلا زارعی در نقش مادر موسی (یوکابد)، نتوانستهاند احساسات پیچیدهای را که چنین نقشی میطلبد، به تصویر بکشند. بازی او که باید تلفیقی از ترس، امید و ایمان باشد، به شدت بیروح و مصنوعی است. شاید بخشی از این نقص به تجربهی ناکافی او در ایفای چنین نقشهایی بازگردد، اما بهوضوح، هدایت بازیگران نیز از سوی کارگردان ضعیف بوده است. ایشون حتی ۳۰ درصد بازی ای که در شیار ۱۴۳ و مانکن انجام داده بودند را بازی نکردند.
*علیرضا کمالی در نقش عمران، پدر موسی، نیز در حد انتظار ظاهر نشد. شخصیتی که باید در میان کشمکشهای ایمان و تردید شناور باشد، بهعنوان مردی سستعنصر و منفعل به تصویر کشیده شده است. چنین رویکردی نه تنها با واقعیتهای تاریخی ناسازگار است، بلکه به عمق شخصیتپردازی نیز لطمه میزند. جناب کمالی زیاد قوی ظاهر نشد در این نقش، چون توقعی که از ایشون می رفت همانند رضا پروانه پوست شیر و یا سرگرد کمالی سریال بازنده بدرخشد، ولی این چنین نشد، چون کارگردانی بسیار ضعیف بود در این فیلم.
پدر موسی مردی ضعیف نشان داده شده که دنبال خرافه پرستی است، چگونه همچین پدری صاحب دو اولاد میشود که هردو پیغمبر هستند یکی هارون و دیگری موسی و ایشان جد مریم مقدس و عیسی نیز هستند. چگونه از صلب همچین مرد ضعیف سست عنصری پیامبر زاده می شود؟
آن وقت مادر موسی(یوکابد، با بازی زارعی) خیلی انسان واقع بین و منطقی نشان داده شده. که همه چیز روی انگشتان مادر موسی میچرخه. در صورتیکه طبق آیات قرآن مادر موسی اصلا به وحی و معجزه اعتقاد نداشت و حاضر نبود بچشو ازش جدا کنن. طبق قرآن خواهر موسی یک زن بسیار فهمیده و با درایت بود کسی که مادر موسی رو متقاعد کرد بچه رو به او بسپرد و خواهر موسی، موسی رو برد به رود نیل سپرد.
ولی در فیلم مادر موسی خودش این کارو انجام داد. بعد نیل روده نه دریا، در این فیلم دریا میبینیم نه رود. و در قرآن خواهر موسی وقتی موسی رو به آب نیل سپرد کنار رود برادرشو دنبال کرد ببینه بکجا میرسه اینکه آسیه و فرعون کنار رود چادر زده اند در حال تفریح بودند که آسیه موسی رو از آب گرفت.... مهرش به دلش افتاد و نگذاشت فرعون بچه رو بکشه.(طبق قرآن) ولی در فیلم چیز دیگری دیدیم، بچه به دریا انداخته شد. و فیلم ناقص تمام شد.
*جناب آئیش تقریبا ده دقیقه در این فیلم حضور داشتند و دیالوگ زیادی نداشتند، چیزی به عنوان بازیگری شاخص و خاص از ایشون ندیدیم. جز اینکه ایشون دو نقش را ایفا کردند: یکی اوریل پیر همان رهبر قبیله بنی اسرائیل و دیگری آنوبیس خواب گزار فرعون، بازی ای این کار نداشت جز دو گریم متفاوت، یکی شبیه گاندولف در ارباب حلقه ها و هابیتها شده بودند و دیگری شبیه جانوران فضایی. در واقع این گریم را روی هرکی میزدید جواب میداد. ما بازی ای ندیدیم از ایشون که منجر به دریافت جایزه نقش مکمل بشه.
گریم و جلوههای ویژه: تصویرسازی ضعیف از تاریخ
فیلم از منظر گریم و جلوههای ویژه نیز ناامیدکننده است. علیرغم تلاش برای خلق فضایی تاریخی، گریمها بهویژه در مورد شخصیتهای اوریل و آنوبیس بیشتر شبیه به شخصیتهای افسانهای و تخیلی هستند تا انسانهای واقعی. تدوین نامناسب نیز به این ضعف افزوده است، بهطوری که صحنههای خواب فرعون، که باید پر از وحشت و رازآلودگی باشد، با چشمان باز و بستهی ناگهانی، بیننده را به سردرگمی میکشاند.
تدوین کار بسیار ضعیف بود و چندتا سوتی داشت کار، ابتدای فیلم فرعون در خواب بود و خواب میدید، ولی تدوین انقدر ضعیف بود گاهی تصاویری نشان میداد که فرعون چشماش بازه که مربوط به بعد بیدار شدن فرعون بود ولی به اشتباه در تدوین جابجا شده بود. چون مدام فرعون چشماش باز و بسته میشد. این گاف تدوین بود که تصاویرو جابجا کرده بود. همان اول فیلم با گاف شروع شد تا انتها با گاف بزرگتری که نیل به دریا تبدیل شد به پایان رسید.
محتوا و روایت: ناقص، بیجان و تحریفشده
درحالیکه داستان حضرت موسی پتانسیل تبدیل شدن به روایتی حماسی و الهامبخش را دارد، فیلم تنها به بازگویی بخشی از ماجرا، آن هم بهشکلی ناتمام و بیهدف، بسنده کرده است. معرفی مادر موسی بهعنوان شخصیت اصلی و تغییر ماهیت تاریخی او، برخلاف آموزههای قرآنی، ضربهای جدی به اصالت روایت میزند.
همچنین، نمایش رود نیل بهعنوان دریا، علاوه بر اینکه به لحاظ جغرافیایی نادرست است، درک مخاطب از فضای داستانی را نیز به هم میریزد.
نتیجهگیری: اثری که میتوانست باشد ولی نیست
"موسی کلیم الله" فیلمی است که در هر گام از مسیرش دچار لغزش میشود؛ از فیلمنامهای بیجان و کارگردانی ضعیف گرفته تا بازیگریهایی که حتی در حد استانداردهای معمول نیز نیستند. گویی کارگردان بیشتر در فکر ساخت اثری تبلیغاتی بوده است تا فیلمی سینمایی که بتواند مخاطب را در عمق داستان غرق کند.
ای کاش حاتمیکیا بهجای برداشتن چنین گامی سنگین در عرصهی تاریخ، به ژانرهایی میپرداخت که در آنها تخصص و تجربه دارد. شاید بهتر بود این اثر ابتدا بهصورت سریالی کامل ساخته میشد بعد از روی سریال فیلم سینمایی آن را میساختند روایتی از قبل تولد تا مرگ موسی تا فرصت بیشتری برای پرداخت شخصیتها و داستان فراهم گردد. چون ما در این اثر موسی را ندیدیم، پیامبری در فیلم ندیدیم جز یک نوزاد.... یک نریشن تبلیغاتی که خبر از ساخت سریالی در آینده میده، ولی برای این نریشن کلی پول باید خرج کنی و وقت گرانبهاتو بذاری بری سینما آخرشم یه کارتون نشانت میدن، اگر جای این فیلم انیمیشن شیرشاه ۲۰۱۹ یا عصر یخبدان پخش میشد خروجی بهتری داشت. برای ساخت این فیلم حداقل از سه تا مشاور هنری، مشاور تاریخی و مشاور جلوه های ویژه استفاده می کردید، بنده آرشیتکت هستم و ۱۴ سال پیش با نرم افزار lumion انیمیشن از پروژه پایان نامم ساختم خیلی قوی تر و طبیعی تر از فیلم شما. بهتون پیشنهاد میدم از Lumion pro 2024 برای ساخت سریالتان استفاده کنید ولی البته از مهندس خبره و آگاه به این نرم افزار استفاده کنید و تدوینگری حرفه ای.
در نهایت، "موسی کلیم الله" نه یک فیلم تاریخی است، نه یک اثر هنری شاخص؛ بلکه صرفاً یک تلاش نافرجام است برای زنده کردن داستانی تخیلی و تحریف شده که خود در دام کلیشهها و ضعفهای ساختاری گرفتار شده است. و یک نریشن تبلیغاتی است از یک سریال نافرجام نه یک فیلم سینمایی.
از افکارم، چشمانم و خودم عذر خواهی میکنم برای دیدن همچین هجوی.
با سپاس
ارادتمند شما
منتقد: هنرپرورتمیز🖋❄️🍀