تلمیح در شعرِ حسین منزوی
تلمیح عبارت است از کوتاهنگریستن به روایاتِ اساطیری، دینی، تاریخی و نیز ادبی و فرهنگی. این آرایه با آنکه از سپیدهدمِ شعرِ فارسی موردِ توجّهِ شاعران بوده اما در نخستین آثارِ نظریِ بلاغتِ کهنِ ایرانی (ترجمانالبلاغه و حدائقالسّحر) اشارهای بهآن نشدهاست. نخستینبار شمسِ قیس در المُعجم به آن اشارهایکرده و بر کارکردِ ایجازیِ آن که موجبمیشود «الفاظِ اندک بر معانیِ بسیار دلالتکند»، تأکید ورزیدهاست. البته شمس قیس هیچ بیت یا عبارتی را نمونه نیاوردهاست (تصحیحِ علامه قزوینی و بهکوششِ استاد مدرّسِ رضوی، ص۳۷۷).
البته در دورانِ جدید، پژوهشگران بیشتر به تحلیلِ تلمیح پرداختند و دقائقِ مباحثِ جمالشناختی دراینباره را میتوان در آثاری همچون «صورِ خیال» (اثر استاد شفیعیِ کدکنی) و «فرهنگِ تلمیحات» و «نگاهی تازه به بدیع» (اثرِ استاد سیروسِ شمیسا) جستجوکرد.
شاعران باتوجه به گرایشهای مذهبی و فکریِ خویش، به تلمیحاتِ گوناگونی توجهدارند: دقیقی به تعابیر و مصطلحاتِ کیشِ زردشتی توجهدارد؛ منوچهریِ
... دیدن ادامه ››
عربیدان، بیشتر به داستانها و عرائسِ شعرِ عربی میپردازد؛ خاقانی، باتوجه به کیشِ مادرش و نیز زیستن در دیاری مسیحینشین، به باورهای آن آیین اشارتِ فراوان دارد؛ و سعدی و حافظ در کنارِ مؤانست با قرآن و توجه به تلمیحاتِ سامی (عربی/ اسلامی) بهسببِ زیستن در شیراز و تأثّر از بقایای فرهنگِ ایرانی (که در عهدِ آلِ بویه تجدیدِ حیاتی نیز یافتهبود) بیشاز دیگران به اساطیر و باورهای کهنِ ایرانی توجهمیکردند.
همین تفاوتها را در گرایشهای تلمیحیِ شعرِ امروز نیز میتوان ملاحظهکرد. اما از میانِ غزلسرایانِ بزرگِ امروز هیچ شاعری بهمیزانِ حسینِ منزوی شیفتهٔ اشارات و تلمیحات ایرانی، اسلامی و روایاتِ کتابِ مقدس (یهودی و مسیحی) نبودهاست. کمتر غزلی از اوست که به یک یا چند تلمیح آراسته نباشد. این توجهِ منزوی به تلمیحات، موجبِ ابهامِ هنری و توسّعِ معناییِ شعرِ او نیز شدهاست. قلمروِ تخیّل پهناورِ او از نمرود، موسی، صالح و یوسف، تا کاووس، ضحاک، رستم، اسفندیار، سهراب، خسرو، سیمرغ، قاف و... را دربرمیگیرد.
نگرشِ ازلی_ابدیِ شاعر به عشق، موجب شده بهکرّات به مضمونِ گناهِ نخستین و هبوط و میوهٔ ممنوعه و آدم و حوّا بپردازد:
سیبی است زنخدانِ بهشتیت که ناگاه
پرهیزِ مرا میشکند وسوسههایش
نیز در این غزلِ زیبا:
چون خدا ساختنات خواست به دلخواه، نخست
گِلت آمیخت به هفتاد گُلِ مِهرگیاه
مشتی الماس ز شب چید و به چشمت پاشید
تا درخشان شود اینگونه به چشمِ تو نگاه
پس به حوّا و تو بخشید تنی وسوسهریز
آنکه با آدم و من داد، دلی وسوسهخواه
آری اینگونه ترا ساخت خدا و پس از آن
روی زیبای تو بر حُسنِ تو آورد گواه
تا شکیبام دهد و صبر به زندانِ زمین
از بهشتات سوی من هدیه فرستاد گناه
منزوی در کنارِ شاملو از شاعرانی است که بسیار به تلمیحاتِ مسیحی و غربی توجهدارد و همین مولفه موجبِ امروزیتر شدنِ غزلِ او شدهاست:
میتوانمبود حتی «جلجتا» گر مقصد است
آن «مسیحایی» که بر دوشاش چلیپا میبرد
همین واژهٔ «چلیپا» که مصائبِ مسیح را تداعیمیکند، بارها در غزلهای منزوی تکرارشدهاست. مضمونِ دیگری که منزوی بسیار از آن مضمون پرداخته و گویا در شعر و ادبِ کهن به آن توجهی نشدهبود، مضمونِ «شامِ آخر» و «نان و شراب» است. برپایهٔ انجیل، مسیح پس از خیانتِ یهودا به او، در «شامِ آخر»، نان را به گوشت و شراب را به خونِ خویش تشبیه کردهبود:
_ گو باد شامِ آخرِ من، شامِ وصلِ تو
ای بوسهات شراب و دهانِ تو، نانِ من!
_ سیلی که خواهدبُرد از ذهنِ چلیپا
یادِ یهودا را و شامِ واپسین را
و در ابیاتِ زیر، مسألهٔ گناهِ نخستین (خوردنِ سیب بنابه روایتِ کتابِ مقدس) و نیز «نان و شراب» را تلفیقکرده و اینگونهسروده:
ای نازنین درختِ نخستین گناهِ من
از میوههای وسوسه بارآوری هنوز
آن سیبهای راه به پرهیز بسته را
در سایهسارِ زلف، تو میپروری هنوز
وآن سفرهٔ شبانهٔ نان و شراب را
بر میزهای خواب، تو میگستری هنوز
نگارنده: دکتر احمدرضا بهرامپور عمران