در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آرش پارسا درباره نمایش بی پدر: نمایش «بی‌ پدر» تجربه‌ ای مسحور کننده، تکان‌ دهنده و کم‌ نظیر است؛ روا
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 16:36:53
نمایش «بی‌ پدر» تجربه‌ ای مسحور کننده، تکان‌ دهنده و کم‌ نظیر است؛ روایتی آشنا از قصه‌ ای گره‌ خورده در تار و پود کودکی—شنگول و منگول—که در فرمی مدرن و روان‌ شناختی بازسازی شده و از همان لحظه‌ ی نخست، مخاطب را درگیر جهانی تاریک، وهم‌ آلود و نمادین می‌ کند. نمایشی که با هوشمندی تمام، مرز میان معصومیت و خشونت را در می‌ نوردد و افسانه‌ ای کودکانه را به بستری برای تأمل در بحران هویت، خشونت پنهان در روابط و فروپاشی بنیاد های روانی بدل می‌ سازد.
اما «بی‌پدر» تنها در مرزها توقف نمی‌ کند؛ آن‌ها را در هم می‌ شکند. نمایش با حرکت آهسته و زیرپوستی، مخاطب را وارد مسیری می‌ کند که در آن چهره‌ ها دگرگون می‌ شوند و نقش‌ ها جا به‌ جا. جایی که مرز میان شکارگر و شکار، قربانی و مهاجم، در هم فرو می‌ ریزد و مخاطب با سؤالی بنیادین رو به‌ رو می‌ شود: در غیاب امن‌ترین پناهگاه، ما به چه چیزی بدل می‌ شویم؟ و در دل این بدل‌ شدن، کجای خود را برای همیشه از دست می‌ دهیم؟
همین درهم‌ ریختگی روانی، نه فقط در روایت بلکه در تمامی عناصر صحنه منعکس شده است. از فرم بصری تا صدا، از فضا تا سکوت، هر بخش نمایش به دقت در خدمت ساختن جهانی است که هم بیرون را نشان می‌دهد و هم درون را می‌ کاود.
فضاسازی و نورپردازی، تنها در خدمت صحنه نیستند، بلکه خود بخشی از روایت‌ اند.
نورپردازی در این اثر، نه ابزار که بازیگری مستقل است که ما را در لایه‌ های پنهان ذهن و روان شخصیت‌ ها رها می‌سازد و با دقتی وسواس‌ گونه، مسیر درک ما را هدایت می‌ کند.
موسیقی نیز هم‌ پای نور، در تمام طول اجرا می‌ تپد. گاهی آرام و درونی، گاه کوبنده و تهدید گر، و همواره هم‌ نفس با اضطراب‌ ... دیدن ادامه ›› ها، سکوت‌ ها و تنش‌ های درونی شخصیت‌ هاست. موسیقی نه تنها همراه، بلکه تشدید کننده‌ ی حس‌ هاست و ریتم درونی نمایش را شکل می‌ دهد.
مهم‌ ترین نقطه‌ ی قوت نمایش اما، بی‌شک بازی‌ های بی‌ نقص و کاملاً هماهنگ گروه بازیگران است؛ جایی که بدن، نگاه و سکوت، همان‌قدر معنا دارند که کلمات. بازی‌ هایی از جنس تئاتر ناب، که جسم و احساس را توأمان در خدمت روایت در می‌ آورند و در لحظاتی، لرزه بر تن مخاطب می‌ اندازند.
خط داستانی نمایش، ساختاری پرکشش و روشن دارد. روایتی چند لایه، سرشار از نشانه‌ ها و تأویل‌ های تلخ و انسانی. روایتی که بی‌ وقفه پرسش می‌ سازد و پاسخ را به درون مخاطب حواله می‌ دهد.

«بی‌ پدر» صرفاً یک تئاتر نیست؛ آینه‌ ای‌ ست از روان جمعی ما، بازتابی از تنشی همیشگی میان میل به پناه و وحشتی که از درون خود ما بر می‌ خیزد. تماشای آن جسارت می‌ طلبد، اما بی‌ تردید ارزش آن را دارد.
و در پایان
انسان گرگ انسان است.پلوتس