در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فریال آذری درباره نمایش روزهای بی باران: نمایش روزهای بی باران با ژرف ساختی کهن، کوگیتو را به چالش می‌کشد مر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:51:07
نمایش روزهای بی باران با ژرف ساختی کهن، کوگیتو را به چالش می‌کشد
مرد پزشک در این قصه انسانی معلق است که واگویه هایش در مرور خاطرات او را به آگاهی می‌رساند و اینگونه هستی می‌یابد او در چالش درک عشق با دو بحران روبروست باران که سبب بازگشت او به وطن گردیده به دلایلی نامعلوم غایب است و گوشی اش را پاسخ نمی‌دهد و دوست نزدیکش که با چالش نیستی در دو شکل مرگ و فراموشی دسته و پنجه نرم می‌کند و او نمی‌داند چگونه باید به مردی که زندگی را دوست دارد و دنبال بهانه ای برای خندیدن و خنداندن است بگوید که در دو راهی قرار دارد حالا که او باور کرده زندگی اش با همسرش کامل است
مهرداد در این نمایش اما سوبژکتیو است او خود را نه در جسمش که در باورها دیدگاهها و تجربیاتش تعریف می‌کند و زمانی که بین چالش مرگ و فراموشی قرار می‌گیرد مرگ را انتخاب می‌کند او‌ می‌داند تعریف وجودی او چیزی فراتر از تنش است او به عشق باورمند است و قمار فراموشی برای او یک باخت کامل است وقتی مادرش را به یاد نیاورد خاطراتش از کوچه، کودکی، دوستانش پاک شوند وقتی چشم باز کند و ببیند که دیگر همسرش را نمی‌شناسد خانه اش برایش بیگانه است او بین فراموش کردن تمام اینها و مرگ عمر کوتاهش را انتخاب می‌کند تا در مواجهه با نیستی آنکه خواهد رفت خود مهرداد باشد با تمام چیزهایی که به او هویت می‌بخشد
زن در این قصه آبژکتیو است او به تن مهرداد باور دارد و گمان می‌کند فراموشی راه حل بهتری است. او معتقد است مهرداد این فرصت را دارد که دوباره عاشق شود نگاههای او به هستی مستقل از فرد است همه چیز برایش عینی و بیرونی است او با سوبژه (مهرداد) در ... دیدن ادامه ›› ارتباط است
اما در نهایت این سوبژه است که پیروز می‌گردد دکارت معتقد است بنیاد تزلزل ناپذیر هستی یگانه سوژه حقیقی را من انسانی است از آن جهت که فکر میداند میداند و وجه ممیزه نفس در ذات خود اندیشه است طبق همین اندیشه است ک انسان به عنوان تنها موجودی که می‌تواند به درک و شناخت عمیق از خود و جهان برسد، به عنوان سوژه حقیقی هستی مطرح می‌شود.و نمایش بر همین باور پیش می‌رود. با همین نگاه است که سوبژه عشق را نه صرفاً یک احساس زودگذر که یک تمایل روحی می‌بیند که بر اساس درک و شناخت فرد از معشوق شکل می‌گیرد.از همین روی است که مهرداد تلاش می کند تا هر زمان که بهره او از زندگیست به این دوست داشتنها پای‌بند بماند.
در نگاه اگزیستانسیال مرگ می‌تواند به زندگی معنا ببخشد. با درک محدودیت‌های وجودی، انسان می‌تواند به دنبال معنا در زندگی خود باشد و با انتخاب‌های آگاهانه و مسئولانه، زندگی خود را معنادار کند. و انتخاب‌های اصیل‌تری انجام دهد و به جای پیروی از الگوهای بیرونی، به ارزش‌ها و باورهای درونی خود تکیه کند این همان اتفاقی است که در وجود مهرداد می‌افتد او به واسطه مرگ آگاهی دوست داشتن را در زندگی خود معنا می بخشد از بارش باران لذت می‌برد و تمام لحظاتش را زندگی می‌کند
اما درباره شخصیت پزشک چنین نیست او انسان معلق باقی می‌ماند او جسارت کافی برای مواجهه با دلیل عدم حضور باران را ندارد زمان می‌گذرد تا بفهمد عاملی که عشق او را ربوده است خود مرگ است او دچار اضطراب مرگ است و همین اضطراب مرگ او را به مواجهه انکار مرگ وامی‌دارد. به همین دلیل نمی‌تواند دنبال باران بگردد و هزار باره برای گفتن حقیقت به مهرداد با خود درگیر می‌شود.
زن اما یک ابژه است او در مواجهه با مرگ به پایان زندگی باور دارد و با مرگ مهرداد گویا زمان برایش از حرکت باز می‌ایستد این را رفیق پزشکشان زمانی که زن را به طور اتفاقی پس از سالها می‌بیند در می‌یابد بر زن روزگار گذشته اسنو کمی پیر گردیده اما عکس روی صفحه گوشی همراهش همچنان مهرداد است او زندگی را در همان لحظات متوقف کرده است.
نمایش سعی می کند تا به یک سوال مهم پاسخ دهد بله یا نه و در نهایت بله را برای زندگی انتخاب می کند تا به موقع زندگی را زیست کنند تا فرصت عشق ورزیدن فراهم شو.د لحظات با هم بودن بارها تکرار شوند این نگاه اگزیستانسیال به مقوله مرگ است که انسان را با محدودیت‌های وجودی‌اش مواجه می‌کند و این مواجهه می‌تواند او را به سمت پذیرش مسئولیت و انتخاب‌های اصیل در زندگی سوق دهد واز همین حیث است که پزشک بله را پاسخ مناسبی برای زندگی می‌داند
نمایش روزهای باران از یک دکور مینیمال بهره برد بدون تکیه بر نور لباس یا موسیقی خاصی تا از این منظر بتواند مخاطب را به سمت بازی بازیگران سوق دهد و توانایی آنان سوق دهد و به دور از گریم و لباسهای اغراق شده ما را با جهانی شبیه به جهان خودمان همسو سازد تا در درک مقوله زندگی درگیر حواشی نگردیده و به اصل متن بپردازیم
نگار امیری (negaramiri)
خانم آذری عزیز
ممنون از اینکه به تماشای روزهای بی باران نشستید و برای نمایش ما قلم زدید...
۰۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید