در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سجاد خلیل زاده درباره نمایش ترس و نکبت رایش سوم: بازخوانی تاریخ سیاه با زبان تئاتر، سفری به عمق انسانیت از دست رفته
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:37:56
بازخوانی تاریخ سیاه با زبان تئاتر، سفری به عمق انسانیت از دست رفته

وقتی از تئاتر سیاسی سخن می‌گوییم، بلافاصله ذهنمان به سوی آثار برتولت برشت و شیوه حماسی‌اش سوق داده می‌شود. اما آنچه علیرضا اخوان در اجرای «ترس و نکبت رایش سوم» رقم زده، فراتر از یک بازخوانی صرف از متن برشت است؛ او در این نمایش، نه‌تنها به اصول تئاتر اپیک وفادار مانده بلکه با درک عمیقی از زبان بدن، فضا و تصویر، توانسته اجرایی بسازد که به‌شدت معاصر است و بی‌رحمانه تماشاگرش را به تأمل وا می‌دارد.

اخوان به‌خوبی می‌داند که تئاتر اپیک نیازمند حفظ فاصله‌گذاری است اما او این فاصله را نه در سردی و بی‌اعتنایی، بلکه در خلق جهانی خلق می‌کند که مخاطب را با طنینی از هراس و اضطراب همراه می‌سازد. آنچه در این نمایش برجسته می‌شود، استفاده از «بدن» به‌عنوان رسانه اصلی بیان است. در دنیای سرکوب و نظارت، بدن‌ها اولین میدان مقاومت و تسلیم هستند. اینجاست که کارگردان با حذف نشانه‌های فردی در گریم و لباس، بدن‌ها را به سوژه‌های خنثی اما دردناکی بدل می‌کند که در آنِ واحد، هم قربانی هستند و هم ابزار سرکوب. این فرآیند بی‌چهره‌سازی، در خدمت نمایش آن چیزی است که می‌توان آن را «فرمولاسیون نکبت» نامید؛ جایی که انسان به مرحله شیءشدگی می‌رسد.

موقعیت اجرایی سالن کوچک عمارت هما، چالشی جدی برای نمایشی با مختصات «رایش سوم» بود؛ اما اخوان این محدودیت را ... دیدن ادامه ›› به فرصتی برای تمرکززدایی از دکورهای تجملی و حرکت به‌سوی بیان فشرده‌تر تصویری بدل کرد. ویدیو مپینگ در این نمایش نه یک جلوه‌گری تزئینی، بلکه روایتی موازی است که به‌مانند سایه‌ای از تاریخ، بر پیکره اجرایی می‌نشیند و آن را تکثیر می‌کند. حرکت تصاویر بر دیوارها، همچون پژواکی از سرنوشت انسان‌هایی است که در دوران فاشیسم، به بخشی از یک ماشین عظیم سرکوب مبدل شدند.

از دیگر نکات برجسته نمایش، طراحی میزانسن‌های متحرک و پویاست که به شکلی هوشمندانه در خدمت فرم اپیزودیک اثر قرار می‌گیرد. هر اپیزود با هویتی مستقل، اما با لحنی واحد و جهان‌بینی مشترک، همچون آجرهای یک دیوار، روی هم قرار می‌گیرند و در نهایت بنای رعب‌انگیز «نکبت رایش» را پیش چشم مخاطب می‌سازند. این میزانسن‌ها، نه در انبوهی از اشیاء، بلکه در بازی‌های فیزیکی بازیگران معنا می‌یابند؛ جایی که بدن بازیگر به میز، دیوار، زباله‌دان و حتی صلیب بدل می‌شود و مفهوم اشیاء را در وجود انسانی بازتعریف می‌کند.

نکته‌ای که در این اجرا نمی‌توان از آن غافل شد، هوشمندی در گزینش لحن اجرایی است. اخوان از دام شعارزدگی فاصله گرفته و با رگه‌هایی از طنز سیاه و تلخی که در فرم رفتاری بازیگران تعبیه شده، توانسته لایه‌های پنهان استبداد و پروپاگاندای مرگ را به‌طرزی ملموس نمایش دهد. طنزی که می‌خنداند اما فوراً آن لبخند را در کام تماشاگر منجمد می‌کند.

در عرصه بازیگری، آنچه این نمایش را یکدست و باورپذیر می‌کند، تمرینات سخت و دقت در هماهنگی‌های گروهی است. هر یک از بازیگران نه تنها در ایفای نقش‌های اپیزودیک خود عملکردی چشمگیر دارند بلکه در حرکت‌های جمعی نیز جزئی از یک بدن واحد می‌شوند؛ بدنی که زیر فشار ایدئولوژی، له و فشرده می‌شود. در این میان، هدایت بازیگران در مرز باریک بین اغراق اپیک و واقع‌گرایی حسی، نشان از مهارت کارگردان در خلق اجرایی پیچیده اما کنترل‌شده دارد.
یکی از جسورانه‌ترین بخش‌های اجرا، بازنمایی استعاره‌های تصویری آشنا اما در فرم‌هایی نو است. اخوان در اپیزودهایی به‌ظرافت، به نقاشی‌های تاریخی همچون «شام آخر» یا نقاشی «جیغ» ارجاع می‌دهد اما این ارجاعات نه به عنوان دکوراتیوهای زینتی، بلکه به‌عنوان بازتابی از اضطراب و سرگشتگی جمعی در بافتار کلی نمایش ایفای نقش می‌کنند.

در نگاه کلی، «ترس و نکبت رایش سوم» نمایشی است که از دل تاریخ سر برمی‌آورد اما برای زمانه ما حرف می‌زند. اجرایی که فراتر از یک بازسازی تاریخی، به تماشاگر می‌آموزد که دیکتاتوری صرفاً محصول چهره‌های شرور تاریخ نیست، بلکه زاییده ترس‌های فردی، سکوت‌های جمعی و منفعت‌طلبی‌های روزمره است.
این نمایش به ما یادآوری می‌کند که نکبت، یک حادثه نیست؛ یک فرآیند است. فرآیندی که با بی‌تفاوتی آغاز می‌شود و با ایدئولوژی‌های بسته‌بندی‌شده به فاجعه ختم می‌شود. و این همان نقطه‌ای است که نمایش «ترس و نکبت رایش سوم» نه تنها یک اثر نمایشی، بلکه آیینه‌ای از جامعه امروز ما می‌شود؛ آیینه‌ای که در آن، چهره‌های بی‌صدا و بی‌رنگ، از تماشاگرش بازتابی از خویشتن طلب می‌کند.
علیرضا اخوان با این اثر ثابت می‌کند که تئاتر، حتی در دل محدودیت‌ها و فشارهای اجرایی، می‌تواند به خنجری بر قلب تاریخ بدل شود؛ تئاتری که نه برای سرگرم کردن، بلکه برای بیدار کردن ساخته شده است.