در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | گروه تئاتر ریما درباره نمایش گلن گری گلن راس: نوشتاری بر نمایش «گلن گری گلن راس» در روزنامه نو آوران به روایت هیوا
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 19:23:08
نوشتاری بر نمایش «گلن گری گلن راس»
در روزنامه نو آوران به روایت هیوا امینی

اجرای حاضر رویکردی رئالیستی و متن‌محور دارد. متن ممت، ذات نظام سرمایه‌داری را به نقد می‌کشد و نشان می‌دهد چگونه رقابت برای بقا، روابط انسانی را به میدان خشونتی پنهان بدل می‌کند. کارگردان با خوانشی ساده اما دقیق، توانسته است این فشار و اضطراب را در صحنه بازسازی کند.
انتخاب‌های بصری اثر معنادار و حساب‌شده‌اند. جوراب قرمز دِیو در کنار رنگ‌های خنثی و خاکستری دیگران، نشانه‌ای مستقیم از پرخاشگری و بی‌اعتمادی اوست. طراحی صحنه با کرکره‌هایی که سایه‌های خطی و تیز ایجاد می‌کنند، فضای بسته و ملتهب داستان را تقویت می‌کند. این طراحی مینیمال، با امکانات محدود، حداکثر اتمسفر ممکن را ساخته است.
میزانسن‌ها در عین ایجاز، پویا و متنوع‌اند. بیشتر صحنه‌ها بر روابط دو نفره تمرکز دارند اما با جابه‌جایی‌های ظریف، از تکرار و سکون دور می‌مانند. ریتم دیالوگ‌ها پرشتاب و پرتنش است و سکوت‌ها به بخشی جدایی‌ناپذیر از درام تبدیل شده‌اند؛ سکوت‌هایی که گاهی از خود کلمات بیشتر فشار روانی منتقل می‌کنند.
حفظ ... دیدن ادامه ›› تم اصلی نمایشنامه در این اجرا از رویکردهای اصلی کارگردان است؛ چرا که اشارات ممت دقیقاً همان سیستم بقایی را نشانه می‌رود که انسانیت را در تقابل عجیب و ناگزیر با اخلاق و جامعه‌شناسی قرار می‌دهد. پیش‌زمینه‌های رفتاری ممت در پرداخت ذهنیت نژادپرستانه، کلی‌نگری کاراکترها و رنج اگزیستانسیال وجود به‌خوبی در متن تنیده شده‌اند و معادل‌های رفتاری این شخصیت‌ها برای مخاطب به‌راحتی قابل تشخیص است؛ به گونه‌ای که در کالبد هویتی همه‌ی انسان‌ها می‌توان آن‌ها را سراغ گرفت.
با این حال، در کنار نقاط قوت، پرسش‌هایی نیز بر جا می‌ماند. به‌طور کلی این سیستم اپیزودیک و دراماتورژی متکی به صحنه، با کنار هم قرار دادن قطعات داستان، به مخاطب امکان می‌دهد کنش‌های اصلی و تم اثر را دنبال کند. اما در ارائه‌ی اندیشه‌ی کارگردان ــ آن‌جا که باید لایه‌های زیرین پررنگ‌تر شوند ــ اجرا کمی ناتوان است. نتیجه یک اجرای خوش‌ریتم و سرضرب است که بازیگران با هماهنگی کامل، شخصیت‌ها را برای تماشاگر ملموس می‌کنند؛ مهم‌ترین کاری که کارگردان به‌خوبی از پس آن برآمده. با این حال در پایان این پرسش پیش می‌آید: آیا اندیشه‌ورزی کارگردان فراتر از خط اصلی نمایشنامه قابل‌ردیابی است؟
تماشاگر معاصر در جریان لذت از این اجرا، در اندیشه‌ورزی شخصیت‌ها سهیم می‌شود؛ اما این سهیم شدن چگونه می‌تواند به تجربه‌ای عمیق‌تر و دراماتورژیک ختم شود؟ آیا این همراهی تنها به یک همذات‌پنداری عاطفی ختم می‌شود یا می‌تواند به یک مواجهه‌ی فکری و پرسش‌برانگیز نیز منجر شود؟ در بسیاری از لحظات، نمایش تا مرز چنین مواجهه‌ای پیش می‌رود اما در همان نقطه متوقف می‌ماند و به‌جای گشودن دریچه‌های تازه، صرفاً به بازنمایی درست و دقیق متن بسنده می‌کند.
به نظر می‌رسد دغدغه‌مندی این اجرا بسیار فراتر از آن چیزی است که ممت در نظر داشته و می‌تواند بسط و گسترش یابد. وضعیت امروز جامعه‌ی ایران ــ با تضادهای عمیق میان فردیت و جمع، میان فشار اقتصادی و میل به بقا، میان خواست شخصی و ساختارهای بیرونی ــ بستری آماده برای برجسته‌سازی لایه‌های زیرین این متن است. «گلن‌گری، گلن‌راس» می‌تواند فراتر از یک روایت درباره‌ی فروشندگان املاک در شیکاگو عمل کند و به روایتی درباره‌ی روابط کاری، اقتصادی و اخلاقی در بستر اجتماعی امروز ایران بدل شود؛ جایی که انسان در برابر بحران‌ها ناچار است مدام میان «ماندن» یا «از دور خارج شدن» تصمیم بگیرد.
این اجرا، با توانایی بازیگران و دقت کارگردان، توانسته است بخش زیادی از این ظرفیت را بالفعل کند؛ اما هنوز جای آن هست که همین مسیر به‌طور جدی‌تر ادامه پیدا کند. اگر کارگردان در لایه‌ی دراماتورژی شخصی خود، این دوگانگی‌ها و تضادها را پررنگ‌تر می‌کرد، تجربه‌ی مخاطب از سطح یک «نمایش خوش‌ساخت و دیدنی» فراتر می‌رفت و به مواجهه‌ای عمیق‌تر و تکان‌دهنده‌تر بدل می‌شد؛ مواجهه‌ای که تماشاگر نه‌تنها از آن لذت ببرد، بلکه با پرسش‌هایی جدی درباره‌ی جامعه، هویت و اخلاق نیز سالن را ترک کند.