ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَتباز،
از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
یکچند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز!
کنار یه پسر بچه و یه اسب و یه وکیل نشسته بودم وشعر بالا بی اختیار توی سرم می چرخید و بی اختیارتر اشکم سر خورد وقتی گفت
- با من از بیدار شدن حرف نزن
+ چرا؟
- چون بیدار شدن مثل یه کابوس میمونه. خواب معمولی بهتره یا کابوس؟
متن، ایده و بازی ها درخشان🤞🏼
خدا قوت به تیم دوست داشتنی تن افتاده💚