دیشب به دعوت یکی از دوستان به تماشای گارس نشستم و میتونم بگم بعد از مدتها کاری دیدم که حرف دل من بود. فرار از خرافات و نداشتن امید به پوچی ها درد جامعه امروز ما و پیام نمایش بود.
بازی بازیگران در کل قابل قبول بود اما بیان یکنواخت دیالوگها بعد از مدتی آزار دهنده میشد.
بازی خانم واحدی واقعا بینظیر بود و در بین بازیگران بازی کاملا اندازه و درستی داشتن.
بازیگر نقش برنامه نویس علیرغم نقش کوتاهش واقعا ماندگار بود بازیش و حس راحتی که با صحنه داشت ارتباط خوبی با من تماشاچی برقرار کرد.
بازیگر نقش ربات توجهش به ریز جزئیات دوست داشتنی بود و مشخصه بازیگر به تحلیل درستی از نقشش رسیده.
دختری که نمایش با بازی ایشان شروع میشود کمی روی پختگی صدایشان میبایست
... دیدن ادامه ››
کار کنند.
نقش مارمولک یا روستازاده (امیدوارم اشتباه نگفته باشم) و دو نفری که به دیسا سفر میکنند هم به درستی اجرا شده بود.
تنها نقدی که دارم از بازیها به بازیگر تعمیرکار هست. کاملا مشخصه که صدایی که انتخاب کردن رو به هیچ وجه بهش تسلطی ندارن و جایگاه صدا اصلا درست نیست. تا جایی که در بعضی دیالوگها کلمات پایانی خورده میشد و نامفهوم بود. و جدای ازون به شدت آزاردهنده بود و امیدوارم در ادامه تیپ صدایی دیگری رو انتخاب کنند و یا جایگاه صداشون رو پیدا کنند.
در نهایت تمام نمایش خلاصه میشد در جمله کلیدی "هزاران سال طول کشید تا بشر بفهمه نباید ساخته دست خودش رو بپرسته و هزاران سال دیگه طول میکشه تا بفمه نباید ساخته ذهن خودش رو بپرسته"
اگر بازیگران ، فقط همین یک جمله رو درک کنند، در انتقال حس و مفهوم نمایش میتونن اثرگذارتر باشند.
اگر نقدی بود در جهت بهبود کار و نه تخریب بود. امیدوارم همگی موفق باشید و روی صحنه های بزرگتر شمارو ببینم.