این نمایش من را به یاد جمله ای از جرج واشنگتن می اندازد که میگوید ( کسانی که حاضر نیستند برای آزادی بهایی بپردازند، لیاقت آزادی را ندارند. )
در کل نمایش خوبی بود واقعا لذت بردم
امیدوارم موفق باشن
نمایش درتلاش است تا با تعریف موقعیتی بی زمان و مکان از جبر حاکم بر آدمهایی که در جستجوی آزادی در چنین محیطی محدود گردیده اند حکایت کند .
گونه ی اجرا در قالب فراواقعی قرارمی گیرد و با بهره گیری از رنگ آمیزی صحنه و لباس شخصیتها می کوشد تا پیوندی میان محیط و افراد پدید آورد.
نورپردازی با برجسته سازی رنگ قالب در نمایش یعنی قرمز به عنوان نمادی از خون، به وضعیت مرگ آلود سرنوشت هریک از آدم ها می پردازد و این طیف از رنگ قرمز در اجزای صحنه ( نیمکت ها ، کتابها و قسمت مسطح زمین همچون صفحه شطرنج ) نیز نمودزیادی دارد .
متن نمایشنامه با صرف نظرنمودن از هرنوع نگاه مستقیم و صریح درصدد است تا حرف و پیام خودرا از طریق طراحی ارتباط آدم هایی فاقد هویت مشخص بیان نماید .
کارگردان با به کارگیری عناصر نمایشی همچون نور ، لوازم و ادوات صحنه و نیز موزیک در پی خلق فضایی جبر آمیز برای شخصیتهای نمایش است .
بازیگران در نخستین تجربه اجرای صحنه ای پس از گذراندن یک دوره آزمایشی به آزمون و خطا پرداخته اند.
درنهایت همه ی این تلاشها به سبب پاره ای خام دستی ها به ویژه در گروه بازیگران و کارگردانی به اثری نامتوازن تبدیل گردیده که علی رغم تمام کاستی ها حضور جوانانی نوجورانوید می دهد .