از تمامی عوامل بخصوص گروه خوب موسیقی سپاسگزارم.
آقا سیاوش حیدری عزیز
دوست داشتم.
وقتی داشتم باغ ورشو رو سلانه سلانه گز می کردم متوجه شدم دارم زمزمه می کنم:
...
خزان شدی و سست و زرد، از کران تا کران
دلت چه شد، دلت چه شد، به باد رفت
تمام ایدهها و آرزو، ز یاد رفت
...
ببین دیازپام ده خوراندهاند خلق را
ببین چگونه کردهاند مد ریای
... دیدن ادامه ››
دلق را
ببین چگونه بشکنند جای شیشه طلق را
ببین چگونه پول می دهیم نفت و آب و برق را
ببین احاطه کرده است عدد!!!... فکر خلق را
...
آنگونه که من برداشت کردم بیوه زنی محور داستان بود که پس از مرگ همسرش در سالهای دور، از طریق قالیشویی و سبزی پاک کردن و .. امرار معاش و تنها دخترش را با چنگ و دندان بزرگ کرده و تا رسیدن به سالخوردگی فعلی از سوی اطرافیان مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود.(بقول خود نمایش دلداری داده شده بود) اکنون زن و دخترش و دامادش درکنار هم زندگی می کنند اما به مثابه مهره های چرتکه ای که دائما همه چیز را عدد می دهند.
صفر از مضامین فلسفی هم بهره برده بود و قراردادهای بشری از جمله قوانین و تابوها و اخلاقیات را به زیبایی و زیرکی به هجو کشیده بود.
چرتکۀ جالبی بود.
مشتاقانه منتظر آثار بعدی شمایم.
ممنون.