چرا...؟؟؟
نمایشی با شروع از «چرا»ها و پایانی تلخ (و البته کاملا منطبق بر شرایط کنونی بعضی روابط) بر «چرا»ها.
«چرا»هایی که در ابتدا خیلی مضحک به نظر میرسن، و بعد از اینکه پاسخی در خور پیدا نمیکنن، به بحران غیرقابل حل تبدیل میشن.
یک بُعد این قضیه مسلّما عدم شناخت طرف مقابل با تمام ویژگیهای خودشه.
من نوعی (مرد)، چون مرد هستم، بعضی رفتارها، حرفها، کارها و عکسالعملهای خانم ها رو نمیتونم بفهمم، تا عمر دارم نمیتونم بفهمم، حتی به اعتقاد من، قرار نیست بفهمم، فقط باید مثل یه ماده شیمیایی کشفش کنم، یه سری از ویژگیهاشو بشناسم، و بذارمش یه گوشه از پازل شناخت طرف مقابل، همین، و چراهای اضافه در این زمینه کاملا مخرب و مسمومه!
و دقیقا همین تحلیل از اون طرف هم صادقه، ینی خانمها قرار نیست بعضی کارها و رفتارها و حرفهای آقایون رو بفهمن، درک کنن و بتونن به عمقش پی ببرن، پس بهتره قبول کنیم و از اینهمه «چرا»های بی پاسخ
... دیدن ادامه ››
دست برداریم.
به نظرم تکرار پیدرپی اینکه چرا خانمها اینجوری و اونجوری، چرا آقایون فلان و بهمان در طول نمایش هم یه جوری میخواست همین رو نشون بده، که این سوالات مثل یه کلاف بزرگ سردرگم، که به پای یه گربه شیطون پیچیده باشه، به پر و پات میپیچه و زندگی و حتی نفس کشیدن رو مختل میکنه!!
.
خلاصه من راضی بودم از نمایش، از بازیهای خیلی خیلی خوب، کارگردانی قوی، نورپردازی بسیار جالب، و... و ناراضی از سالن نمایش، به دلایلی که قبلا مبسوط عرض کردم...
.
آقای یعقوبی ممنون بابت این نمایش و نمایشنامه و اجرای دلنشین.
آقای یعقوبی از ته دلم میگم، به شدت منتظر آثار جدید شما هستیم، بیصبرانه.
.
علی سرابی عزیز، قبلا هم گفتم، بازم میگم، انقدر خوب نباش، معتادت میشم بیا و درستش کن!
:)