در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بهزاد درباره نمایش چشم بر هم زدن: از پنجشنبه که نمایش رو دیدم هر وقت خواستم چیزی بنویسم یاد دهه شوم و م
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 09:00:05
از پنجشنبه که نمایش رو دیدم هر وقت خواستم چیزی بنویسم یاد دهه شوم و منحوس و نفرین شده 60 افتادم. بغض گلوم رو گرفت یاد پناهگاه های نم کشیده و ... دیدن ادامه ›› تاریک و بد بو اون سال ها افتادم. سال هایی که از بخت بد، من تو همون شروعش به دنیا اومدم و حالا هیچ کس پاسخی براش نداره که چرا ما باید تو اون سال های بی ثبات به این ناکجا آباد میومدیم . جامعه ای اسیر عفریت جنگ، قحطی، نکبت، جیره بندی، کالاهای کوپنی صف های طولانی برای همه چیز حتی برای مردن. حالا این جامعه چرا زاد و ولد داشت رو هم ما دهه شصتی ها نمی فهمیم پدر مادرهای اون نسل چرا فرزندآوری داشتن به چی فکر می کردن که به صورت انبوه بچه می آوردن. بگذریم فقط خواستم بگم از روز پنجشنبه چی تو این ذهن مشوش با دیدن این تاتر گذشته و میگذره
یه نمایش دیدیم که اگه چاشنی شوخی و خنده پیوستش نبود ما دهه شصتی ها رو می تونست به جنون بکشونه. چرا که ما با گوشت خون و روحمون اون ترس و وحشت و نکبت رو تجربه کردیم چند بار که آژیر وضعیت قرمز تو سالن میومد من می خواستم از ترس گریه کنم همون کاری که اون وقتا می کردم. وقتی یه آبگرم کن که تهش آتیش میده رو تو نمایش دیدن من میخواست قلبم از تو دهنم بزنه بیرون که چند بار این آبگرمکن منحوس رو تو هوا دیدیم و با صدای مهیبش صدای بزرگترا رو میشنیدیم که می گفتن خدا رو شکر به ما نخورد و با یه یه مکث چند ثانیه ای به این نتیجه می رسیدن از لحاظ اخلاقی بگن که یعنی به کدوم بدبختی خورد
و با خلاصه ای که این نمایش از دهه منحوس شصت به نمایش گذاشت فهمیدیم که بی اخلاقی و به معنای بهتر سقوط اخلاقی ما حاصل همون جنگ منحوسه
این یه درد دل بود بعد از دیدن نمایش که شاید خالی شم، که شاید آروم شم
لعنت به دهه شصت و لعنت به جنگ