در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی کیهانی درباره نمایش Hidden | پنهان: 🔻یادداشت آریو راقب‌کیانی درباره نمایش «هیدن» در روزنامه آفتاب یزد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:01:49
🔻یادداشت آریو راقب‌کیانی درباره نمایش «هیدن» در روزنامه آفتاب یزد


آریو راقب کیانی: نمایش «هیدِن» به نویسندگی مشترک ریحانه رضی و کوروش شاهونه و کارگردانی کوروش شاهونه می‌خواهد به چیستی اصالت وجودی بپردازد و از این رو وجود هر چیز را بر ماهیت آن مقدم می‌داند. نمایش از این طریق نزاعی را بر سر بودن‌ها و نبودن‌ها راه می‌اندازد که آیا اصالت امری فیزیکی نیاز به باز تعریف مجدد ماده‌گرایی آن دارد یا خیر. باید گفت که انسان جهان نمایشی «هیدن» به دنبال حقیقت است، حال می‌خواهد برای بدست آوردن حقیقت، شکل تفکر از پیش ساخته خود را به شیء گرایی (اعم از جاروبرقی، عطر زنانه و ملحفه) هر چیز تغییر دهد و با شیوه تفکر ویرایش شده قدرت انتخاب، تصمیمات، احساسات و عواطف‌اش را دستخوش تغییر نماید.
تئاتر «هیدِن» با نگاه اگزیستانسیالیستی که دارد رفته رفته آزادی عمل انسان را از اوصاف تعیین شده او جدا و متمایز می‌سازد. نمایش این سوال را در خفا مطرح میکند که آیا وجود انسان صرفا به فیزیولوژی او خلاصه می‌گردد و سطح بازخوردی که هر بیننده از آن دارد؟ و جواب را در آن می‌بیند که بسیاری از خصوصیت فرافیزیکی انسان، حتی قابل دریافت با حواس پنج گانه مخاطب او نیست و حتی حس‌های "thermoception" (حس حرارت)، "proprioception" (حس ... دیدن ادامه ›› موقعیت اندام‌های بدن) و "equilibrioception" (حس تعادل) پاسخگوی این نیاز به شناخت نمی‌باشند. تئاتر «هیدِن» با زبان مینیمالی که در ادبیات گفتاری و بصری‌سازی طراحی صحنه اختیار کرده و دست به انتخاب حداقلی اجسام زده است و آنها را تشریحی کرده است، می‌خواهد موضوعیت چالش دریافت هستی را حتی به سوی تماشاگران‌اش پیش راند تا آنها نیز در پنهان مانده‌های این نهان‌خانه با حدس و گمان برخورد نماید. در این نمایش کاراکترهای «میت» (با بازی حمید رحیمی) و «ژان» (با بازی ریحانه رضی) در مسیر تجربه‌گرایی یکدیگر و اشتراک‌گذاری هستند، البته با چاشنی خیانت و صد البته که سوبژکتیویه داستان یعنی کاراکتر «میت» به عنوان مشاهده‌کننده الکن در بینایی است و هم اُبژکتیویه نمایش که «خیانت» است قابل مشاهده و مونیتور کردن نیست. نمایش نشان می‌دهد که اثبات وجود بعضی امور در زندگی زناشویی حتی اگر به اختیار و انتخاب باشند، برای شخصیت «میت» و ترجیح او به صورت ناپیدا در ضمیر خودآگاه باقی خواهد ماند. چرا که آشکار شدن سِر دیگری یعنی شوهرش را در تقلیل آبژه بودن خود که همانا مصادف شدن با از دست دادن مصورسازی دنیایی بغیر از «خیانت او» است، قلمداد می‌کند. «میت» ناچار است که آزاد بودن و رهایی ذهنی‌اش که همان گرفتاری در مصییبت تراژیک خیانت است را در دست و پا زدن برای تقلای بقاء نیمچه حس بینایی از دریچه چشم مرد است را انتخاب کند زیرا که هویت خود را گره خورده به هویت کاراکتر «میت» می‌داند. حتی «میت» پنیک شده در زمان حضور مامور اورژانس (با بازی عطا عمرانی) ترجیح می‌دهد چشمان خود (دیگری) را بر روی حقیقت توصیفی از زبان مرد اورژانس در واقعیت وجودی خانه و اتاق (حریم) ببندد.
طراحی رنگ لباس «میت» که در نیمه نمایش و در بزنگاه مشخص شده از ظلمات و سیاهی به صورت لوح سیاه متبادر می‌شود به مرور به روشنی و سپیدی چون لوح سپید تغییر می‌یابد، نشان از انتخاب او برای ادامه چیستی حیات‌اش بدون در نظر گرفتن کیستی «میت» است. در خصوص دو زوج دیگر که برای سورپرایز مراسم تولد «میت» در خانه حاضر می‌شوند و آنها نیز چیزی را که نباید می‌دانستند می‌فهمند و در عین حال نیز نمی‌خواهند که آن را عیان سازند، جامه در نظر گرفته شده به همین منوال سیاه لحاظ شده است و فقط مرد اورژانس است که خاکستری سان است و حالتی بینابین در راستای کتمان حقیقت و افشاء آن را در سر می‌پروراند. طغیان انتخاب برای خود بودن شخصیت «ژان» از جائی به بعد به جای به میل مردانه بودن، نشان از هویت‌یابی و پوست‌اندازی مجدد برای او است که می‌خواهد لحاف از تمام پوشیده شده‌ها بردارد و دیگر بازیچه حس شنوایی‌اش با پخش صدای تلویزیون و ملعبه حس بویای‌اش با رایحه یک عطر هدیه داده شده نباشد. او حتی دیگر از جراحت بر حس لامسه‌اش با شیرخورده‌های روی زمین هراسی ندارد و تلاش میکند حس چشایی شوهر دفرمه‌اش را با خوراندن تلخی و مزه گند خیانت به بازی بگیرد. بنابراین دست به عمل زدن ژان باعث می‌گردد که او سیاهی درون خودش را نشانه بگیرد تا سفیدی همسرش را بکشد! نمایش نشان می‌دهد که چگونه شخصیت «میت» برای رسیدن به امنیت روانی و شهودی‌اش حاضر است، امنیت فیزیکی و مشهود‌اش را با حضور مرد غریبه در خانه‌اش به خطر بیندازد و روز تولد «میت» را با روز مرگ‌اش یکی نمایند، زیرا که او خود را تعیین‌کننده می‌داند و دیگر نمی‌خواهد عین توصیفات بقیه ببیند و تجسم کند و لذا از جائی اصیل بودن خود را در تجسدی معین شده نبیند و در نتیجه تعین ناپذیر باشد!