تماشای نمایش «روزهای بیباران» برای من تجربهای نهچندان رضایتبخش بود.
نمایش در میانهی اجرا بارها دچار وقفههای بیدلیل میشد؛ سکوتهایی که نه کارکرد نمایشی داشتند و نه به روایت کمک میکردند، فقط ریتم کار را کند میکردند و باعث میشد از حس بیرون بیایم و از داستان فاصله بگیریم.
از نظر متن هم اثر با مشکل اضافهگویی و انسجام کم مواجه بود. روایت تکهتکه به نظر میرسید و تا مدتها نمیتوانست مرا با خود همراه کند. با این حال، در بیست دقیقه پایانی نمایش روند بهمراتب منسجمتر شد و توانست کمی از پراکندگی ابتدای کار را جبران کند.
در میان بازیها، نقش شبنم نقطهی قوت کار بود؛ خانم شیروانی حضوری پرانرژی و تأثیرگذار داشت و توانست کیفیت اجرا را بالا ببرد.
در مجموع، «روزهای بیباران» برای من اجرایی با ایدهای خوب اما پرداختی ضعیف بود که تنها در لحظاتی پایانی و با بازیهای فردی توانست بدرخشد.