فروید را به دلیل ارادت خاصی که به کارگردان این نمایش و استاد سابق عزیزم داشتم، تماشا کردم. فروید، در بحث کارگردانی، بسیار به نمایش «بچه» نزدیک بود. در واقع امضای کارگردان را در این نمایش نیز به چشم دیدم اما این اتفاق، از جذابیت و تاثیرگذاری آن چیزی کم نکرد. شاید مقایسه درست نباشد، اما فروید برای من مفهوم تر بود؛ اما آن اتفاقی که با حضور بازیگر در صحنه رقم میخورد، رقم نخورد. صد البته که پایان نمایش شما را روی صندلی میخکوب میکند، اما من دربارهی کلیتی صحبت میکنم که از ابتدا حس میشد. طبیعتا این هم ممکن است شیوهای از کارگردانی باشد که تاثیر نور، موسیقی، صدا و حتی خود متن، بیشتر از حضور بازیگران باشد، اما دلچسب من نیست. به طور کلی، فروید پس از پیچیدگیها و گرههای بسیاری که در طول نمایش ایجاد کرد، همچون یک شعبده باز، آن گره را با یک انگشت از هم باز کرد.