در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | sanaz m.barin: 5 دیگر 5 نیست... تو هستی و نبودنت را منهای بودنت تصور نمیتوانم کرد
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 09:34:08
5 دیگر 5 نیست...
تو هستی و نبودنت را منهای بودنت
تصور نمیتوانم کرد
آی آدم ها
آی آدم ها
درد دارد
غم دارد
اشک دارد...
دنیا یک" جمشید" کم دارد...:(
.
.
.

آی آدمها، که در ساحل نشسته شاد و خندانید،

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک ... دیدن ادامه ›› نفر دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید،

آن زمان که مست هستند

از خیال دست یابیدن به دشمن،

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتستید دست ناتوان را

تا توانایی بهتر را پدید آرید،

آن زمان که تنگ می بندید

بر کمرهاتان کمربند...

در چه هنگامی بگویم؟

یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان.

آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید،

نان به سفره جامه تان بر تن،

یک نفر در آب می خواهد شما را

موج سنگین را به دست خسته می کوبد،

باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده

سایه هاتان را ز راه دور دیده،

آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابی اش افزون.

می کند زین آب ها بیرون

گاه سر، گه پا، آی آدمها!

او ز راه مرگ این کهنه جهان را باز می پاید،

می زند فریاد و اُمید کمک دارد.

آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!

موج می کوبد به روی ساحل خاموش؛

پخش می گردد چنان مستی بجای اُفتاده. بس مدهوش

می رود، نعره زنان این بانگ باز از دور می آید،

آی آدمها!

و صدای باد هر دم دلگزاتر؛

در صدای باد بانگ او رها تر،

از میان آبهای دور و نزدیک

باز در گوش این نداها،

آی آدمها!

"نیما یوشیج"

شعر زیبا از نیما...که غم درون گفتن را بهتر از هر نوشته ای...در آن یافتم... با صدای هر سه عزیز...به امید...به امیـــــــــد... رهایی هر 4 نفر گرچه همیشه 5 نفر خواهند ماند ...یادش گرامی

https://soundcloud.com/#samir_blue69/hmkz3rxfirmi( سهیل نفیسی)

https://soundcloud.com/#adham-safarzadeh/maani-rahnama-ay-adamha(مانی رهنما)

و...شاملو بزرگ

https://soundcloud.com/#navid-zahmatkesh/ydqumuavnyk7




از: خودم
وآنگاه که کاملا بی ربط مینویسم...
مینویسم بر دیواری از جنس مجازیت ...
بر دیواری غریب و بی پایان ...
بر دیواری که مینماید من را،بی چهره!
اما چرا من!؟
چرا تو!؟
دیواری که غریب بود ولیکن گشت قریب !
تاآنگاه که به ناگاه میگردد قریب.
قریبگی ها را میپسندم ...
و قریبگی های از پس غریبگی را بیشتر!!
مینویسم برایش!
مینویسم تا بزدایم غبار غربت!
و چه زیباست قریبگی ای نوپا...
.
بر پا باش!!!

از:خود

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
محمد.م عزیز و گرامی
زیباست...
سپاس
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید