درباره سوکوبوس:
ایده سوکوبوس در شهریور ۱۴۰۳ با محوریت کاراکتر لیدی مکبث به ذهنم رسید. بر اساس حس جاه طلبی لیدی مکبث و در کنارش اغواگری های او از این رو وقتی گروه شکل گرفت نقش هیچ کدام از اعضای گروه مشخص نشده بود تا در ناخودآگاه میزانی از رقابت بین افراد برای رسیدن به لیدی مکبث آغاز گردد. مثل تفکر لیدی مکبث که برای رسیدن به جاه و مقام باید به کارهای مهمی دست زد حتی آدم کشی نقش لیدی مکبث همچون افتخاری در سرزمین بریتانیا نمود دارد. تمرینها جلو رفت و من در نقشها مطمئن تر میشدم و فضایی بین اعضای گروه شکل گرفت به بازیگر اصلی کار ارتباطی با یک شخصیت خیالی اضافه شد. ارتباطی خطرناک و به مانند ارتباطی با شیطان او فردی را حس میکرد که هیچ یک از اعضای گروه قادر به دیدنش نیستند. باعث شد جاهایی در صحنه را ببیند که تا کنون ندیده بودیم از جایی به بعد با من صحبت کرد و ارتباط چشمی گرفت. قرار نبود من تا این حد وارد صحنه شوم. البته من در میان تماشاچیان نشسته ام ساکت و در آرامش و او مرا میبیند و با من سخن میگوید تمام صحنه ها و دیگر اعضای گروه در کنار این رابطه قرار گرفتند. گاهی شاخ و برگ میدهند و گاهی مانع میشوند. بالاخره کابوسی ۳ ساعته شکل گرفت که هیچ کدام نمی دانیم چگونه در آن قرار گرفتیم و اکنون نمی دانیم چگونه از آن رها شویم.
اکنون بازیگر اصلی دیگر نتوانست این کابوس را تحمل کند و گروه را ترک کرد حالا این کابوس طور دیگری ادامه دارد. کابوسی که همه ما دوستش داریم و انگار باید باشد و برای بودنش جنگیدیم.
تنها چیزی که بسیار واضحه اجباره و واقعا دیگر چیزی از لیدی مکبث نمانده است.
سلام بر سوکوبوس