« به نامش و به یادش »
بی¬سوادی که مهم نیست ... !!!
نگاهی به نمایش «دومینو»
به نویسندگی «مهتاب صفدری» و کارگردانی «محسن زمانی»
عرفان پهلوانی
فروردین 1394
نمایش «دومینو» یکی از بهترین و شرافتمندانه¬ترین نمایش¬هایی است که در چند سال گذشته در جریان تئاتر خصوصی ایران روی پای خود ایستاده است
... دیدن ادامه ››
و به دور از رفتن به سوی جذابیت¬های نابخردانه¬ای چون بهره¬گیری از چهره¬های سینمایی یا ورزشی ناهنرمند و کارنابلد و یا شوخی¬های رکیک جنسی به صحنه آمده است، می¬درخشد و رسالت هنری و انسانی خود را به انجام می¬رساند.
دومینو، نمایشی برخوردار از بار و رنگ و بوی کمدی است که شرافتمندانه و اخلاق¬مدارانه، هوشمندانه و ماهرانه، تماشاگر را از شیرینی خنده برخوردار می¬سازد؛ اما هرگز پا را از حد فراتر نمی¬نهد و رو به سوی مشمئزکنندگی نمی¬نهد. این نمایش به خوبی می¬تواند با تماشاگرانی از گروه¬های گوناگون جامعه پیوند و ارتباط برقرار سازد و ایشان را به درنگ و اندیشه کردن پیرامون مفاهیم زمان¬شمول، مکان¬شمول و والایی همچون «سرنوشت»، «مرگ»، «دانش» و ... و همچنین عامل تاثیرگزاری همچون «پول» دعوت کند.
نمایش دومینو که اجراهای خود را از نیمه¬های فروردین 1394 در نمایشخانه¬ی استاد عزت¬ا... انتظامی خانه¬ی هنرمندان ایران آغاز کرده است و تا نیمه¬های اردیبهشت 1394 ادامه خواهد داشت، نمایشی برخوردار از «هماهنگی» است. هماهنگی یکی از عناصر 24 گانه¬ی یک طرح (Plot) دراماتیک است و شاید بتوان هماهنگی را تنها قاون مشترک میان سبک¬ها و ایسم¬ها، شیوه¬ها و رسانه¬ها و جهان¬بینی¬ها و ایدیولوژی¬های گوناگون هنری دانست. ارکان، اجزا و عناصر سازنده¬ی نمایش دومینو به خوبی برخوردار از هماهنگی هستند؛ هنرمندی و زبردستی «محسن زمانی» در مقام نمایشنامه¬نویس، گروه بازیگران، طراحان صحنه و لباس، طراح گریم، آهنگساز و طراح افکت و ... آن¬چنان با کارگردانی هوشمندانه و ماهرانه¬ی «مهتاب صفدری» هماهنگ با یکدیگر پرداخت شده و عمل می¬کند که در این نمایش شهری باورپذیر، فانتزی و برخوردار از رنگ و بوی کمدی¬ای خردمندانه بر صحنه جان می¬گیرد و بازنمایی می¬شود. هر اندازه هم که یک اثر هنری و به ویژه دراماتیک، فضایی فانتزی را بازبنمایاند، اگر بتواند میان ارکان، اجزا و عناصر خود ایجاد هماهنگی بکند، خواهد توانست که تماشاگر ار به باور برساند؛ مهتاب صفدری کارگردانی کاربلد و چیره¬دست است که از پس این مهم به خوبی و سرافرازانه برآمده است. تماشاگر در پیوند با نمایش برخوردار از هماهنگی دومینو، آدم¬های جان یافته بر روی صحنه را باور می¬کند، چالش میان این کاراکترها برایش مهم می¬شود و با ایشان احساس «همدلی» می¬کند.
نمایش «دومینو» برخوردار از «ستیز» میان کاراکترها و اندیشه و منش ایشان است و به شایستگی توانسته است با بهره¬گیری از تعلیق، کنایه، گره¬افکنی و گره¬گشایی، احتمال و ضرورت ایجاد کشش کند و تماشاگر را با خود همراه سازد.
نمایش دومینو یک نمایش چند پرده¬ای است که از دیدگاه کیفی، می¬توان آن را یک نمایش فلسفی (Philosophy) دانست. در نمایش¬های فلسفی و از آن جمله نمایش دومینو، اندیشه و تفکر در بنیان اثر وجود دارد و ستیز میان دیدگاه-ها، اندیشه¬ها و منش¬ها، بخش جدانشدنی این گونه آثار است. در این دست از آثار و از آن جمله نمایش دومینو، اثر، تماشاگر و مخاطب را تشویق و دعوت به اندیشیدن می¬کند، اما به او نمی¬گوید به چه بیاندیشد و اندیشه و دیدگاه ویژه-ای را به تماشاگر و مخاطب تحمیل نمی¬کند. نمایش دومینو همچون دیگر آثار دراماتیک فلسفی پیرامون چالش¬هایی هستی¬شناسانه و کاینات سخن می¬گوید، اما چندان راهِ کار و حلی را پیش نمی¬نهد و نمی¬گذارد.
نمایش دومینو، آغازی جذاب و تاثیرگذار دارد و هوشمندانه تماشاگر را دعوت به تماشا می¬کند. پایان این نمایش نیز که میزانسن آن چون و مانند آغاز آن است، به یادماندنی است. آغاز، میانه، پایان و کلیت و تمامیت این نمایش به گونه¬ای است که پس از پایان در ذهن و یاد تماشاگر باقی می¬ماند، ادامه می¬یابد و او را درگیر می¬سازد. نمایش دومینو دارای داستان است و چگونگی روایت این داستان، با توجه به شکست¬هایی که در روایت آن ایجاد می¬شود، بر جذابیت¬های این نمایش می¬افزاید.
حریم صحنه¬ی نمایش و تماشاگر، با توجه به معماری نمایشخانه¬ی استاد عزت¬ا... انتظامی خانه¬ی هنرمندان ایران، به خوبی با پارچه¬ای آبی رنگ که آن را می¬توان نماد و نشانه¬ای از رودخانه و دریای شهر رخدادگاه نمایش دانست، جدا شده است. یکی از زیباترین و خلاقانه¬ترین صحنه¬ها و میزانسن¬های این نمایش، صحنه¬ی غرق شدن پدر و پسرانش (لیوناردو، ورنون و ارل) هست که با بهره¬گیری از همین پارچه¬ی آبی رنگ ریخت می¬یابد.
بازیگران نمایش دومینو، در مجموع به خوبی توانسته¬اند در این نمایش ظاهر شوند، اما بیش از دیگران «سینا کرمی» در نقش ورنون، «ارسطو خوش¬رزم» در نقش ادنا، «امیر محمدی» در نقش لول و «فاطیما نوفلی» در نقش جینی درخشان ظاهر شده¬اند. به گمان من هر هنرمندی در هر رسانه¬ی هنری نخست می¬باید «درست» خویشکاری و وظیفه-ی خود را به انجام رساند. یکی از مترها و معیارهای سنجش این درستی پایبندی به اصول و دانش آن رسانه¬ی هنری است. اگر هنرمندی توانست به درستی از عهده¬ی انجام خویشکاری و وظیفه¬ی خود برآید، سپس می¬توان «خوب» بودن کار او را به داوری نشست. نوآوری و خلاقیت یکی از مترها و معیارهای سنجش خوب بودن یک اثر هنری است. نویسنده¬ی نمایش دومینو، کارگردان این نمایش، گروه بازیگرانی که نام برده شدند و طراحان صحنه، لباس، گریم، آهنگساز و طراح افکت نمایش دومینو به گونه¬ای «درست» و «خوب» توانسته¬اند هنرنمایی کنند.
نمایش دومینو از ریتم و ضرباهنگی متناسب با ذات و فضای این اثر و رویدادها و کاراکترهای آن برخوردار است؛ اما در عین حال گمان می¬رود در برخی صحنه¬ها دیالوگ¬ها رو به سوی اطناب دارد و جا دارد تا با اندکی حک و حذف و اصلاح، آن صحنه¬ها موجزتر و شسته-رفته¬تر اجرا شوند.
یکی از مهم¬ترین و درخور درنگ و اندیشه¬ترین نکته¬هایی که در نمایش دومینو به خوبی و زیبایی بدان پردخته شده است، تفاوت در گام نخست خنده¬دار و در گام¬های پسین اندهبار میان گروه¬ها و کاست¬های اجتماعی است؛ که گویا متر و معیار سنجش این تفاوت، تنها «پول»، این شوم¬ترین آفریده¬ی انسان است: جینی و جایلز، پولدارترین دختر و پسر شهر با یکدیگر ازدواج کرده¬اند که گویا مهم¬ترین هدف و انگیزه¬ی آن¬ها از این ازدواج و در ادامه مهم¬ترین دلیل پایداری ازدواج ایشان، پولداتر شدن خانواده¬هایشان است که با هم شریک تجاری هم شده¬اند. این دو جوان بی¬پایه و بی¬مایه، حتی از سواد خواندن و نوشتن هم بی¬بهره هستند. جینی (با بازی خوب و به یادماندنی فاطیما نوفلی) در روز عروسیشان به آسانی می¬گوید: «بی¬سوادی که مهم نیست ... !!!». او تنها نگران این است که مبادا شوهرش از مردی، آن هم به معنای نرینگی و نه جوانمردی، بیافتد. او به هر قیمتی که شده است، دشتی پر از آهو، برای زمین گلفشان طاووس، نوکرانی دانش¬آموخته¬ی دانشگاه و تارک¬الدنیایی برای غار واقع در ملک بزرگ و باشکوهشان می¬خواهد. کمی آن سوتر «ادی» (با بازی شایان فصیح¬زاده) که جوانی زیبا، آراسته، باسواد، آداب¬دان و دانش¬آموخته¬ی دانشگاه است، مجبور است تا برای «پول» و تکه¬ای نان به پیشخدمتی زوج جوان پولدار و بی¬سواد شهر درآید. در گوشه¬ای دیگر از این شهر هم «ورنون» (با بازی خوب سینا کرمی) هست که حتی در هنگام رانندگی از لذت کتاب خواندن دست نمی-کشد، اما مجبور می¬شود تا دنیا را ترک بگوید و تارک¬الدنیای غار پولدارهای شهر شود.
نمایش دومینو با این دیالوگ به یادماندنی رو به سوی پایان می¬نهد:
«وقتی از بالا به قضایا نگاه می¬کنی، تازه می¬فهمی که همه چیز به همه چیز ربط داره ... بدجوری هم ربط داره!»
به شما پیشهاد می¬کنم اگر می¬خواهید ساعتی را از «لذت شادی» و ساعت¬هایی را از «لذت اندیشیدن» بهره¬مند شوید، حتما در فرصت باقی مانده به تماشای نمایش «دومینو» بنشینید.