این نمایش با بازی نسیم ادبی و توماج دانش بهزادی داستان مردی است که با ازدستدادن وطنش، بسیار بیرحم شده و زنی که با ترکشدن از سوی همسرش و نبودن عشق، ماحصل آن را که یک فرزند پسر است در رودخانه غرق میکند.
دکور، دو اتاقک یا دو سلول را در کنار هم نمایان میکند و انگار این دو، لحظات بههمپیوسته را با همدیگر دارند مرور میکنند و هر یک در خلوت خود واگویههایی از عذاب انسانی را به دلیل حضور در فضایی شقاوتانگیز نمایان میکند و البته هردو به دنبال اعتراف و فراتر از آن انکار کشتن هستند. زیبایی متن هم در همینجاست که گرهگاههایی برای بیان اینهمه خشونت و شقاوت لحاظ شده است، اما انسان گناهکار همیشه زیرش میزند و این همان انگیزه اصلی میتواند باشد برای تداوم گناه و دامنهدارشدنش که مفهوم انسان را زیر سؤال خواهد برد.
چند شب پیش به تماشای نمایش جناب رایگان نشستیم و در این هیاهوی بسیار برای هیچی که بعضا، در فضای نابسامان نمایشها میبینیم، از صرف حضور فروتنانه استاد در تیاتر، کارگردانی سنجیده ایشان، بازیهای حرفه ای و تواناییهای بازیگرانشان، طراحی ها و...حظ بردیم! تنها نکته ای که به نظرم رسید در نقد بیان کنم، احساس سردر گمی مختصری بود که بر عده ای از تماشاگرانی که به متن آشنا نبودند، عارض شده بود. و شاید به دلیل انبوهی دیالوگ، ریتم سریع نمایش، و مقایسه مداوم کاراکترها برای درک ارتباطشان رخ میداد و ذهن را از هدف اصلی نمایش، تحلیل و قضاوت شرایط شخضیتها ، کمی دور میکرد. رقص انتهایی نمایش بسیار جداب و لازم و توانایی بدنی بازیگران تحسین برانگیز بود که به انتخاب درست جناب رایگان برمیگشت. خانم ادبی که نیاز به تعریف ندارند. اما آقای دانش بهزادی، با خاطره بازی به یاد ماندنی و پر چالش نمایش بیرون پشت در، این حس را به انسان میدهند که چه حیف است از پتانسیل بازیگری ایشان، در فضای کنونی تیاتر، به شایستگی تمام استفاده نمیشود! در کل چنین نمایشی برای تماشاگران حرفه ای تیاتر لذتبخش تر است.
تئاتر واقعا قشنگیه. بازی عالی فضا ساری عالی
من دوبار دیدم ولی بازم میخوام برم
با تشکر از عوامل این تئاتر