نمایش، درست مانند واقعیت خود، با خاموشی آغاز میشود.
خاموش اما نه خفته، که افتادهاند آسیب دیدگان «بختک» که وقتی همدلانه چشم میدوزیم و گوش میسپاریم، برای گفتن روایت تلخشان، دقایقی بر پا میایستند. آنها قربانیان خاموشیاند. میایستند و میگویند تا بدانیم و انکار نکنیم؛ نه آنها را؛ نه رنجشان را و نه ریشههای این کابوس شکننده را که در خاموشی، خود را میگستراند.
بازیگران، بانوان جوانی هستند که نقش بازی نمیکنند. آنها هر یک به خود قول دادهاند که با تمام احساسِ یکی از قربانیان غایب، حاضر باشند. به خصوص در حالات چهره فائزه مصباح، سحر قاسمی و زهرا یعقوبی، میشود ترس و اندوهی را دید که حتی خشم را به حاشیه رانده است و با به کارگیری همه عناصر برقرار کننده ارتباط، گاه بُهتی را نشان میدهد که سرد و سنگین است و گویی بیانتها.
هنرِ روی صحنه میخواهد که رو در روی یکی از لایههای پنهان درد، نگاه از خود برداریم و آنانی را ببینیم که ریسمان بر گردن، سرگردان هویتی
... دیدن ادامه ››
ناخواستهاند؛ آنانی که کم نیستند؛ آنانی که دردشان در خفا گریبانمان را در چنگ دارد و شاید تا پیش از تماشا هنوز در نمییابیم که بیگانهاند یا آشنا. سر بلند میکنیم؛ میبینیم و به تأمل سر فرو میاندازیم تا یافتن راهی به زندگی؛ آن زندگی که اگر باشد، خانه به خانه سرایت خواهد کرد و شادمانی را سخاوتمندانه و یکسان خواهد بخشید.
گروه نمایشی، سخنگویی درباره دختران و زنانی را به عهده گرفته است که آسیب دیدگان مستقیم هوسهای بیمرز جنسیاند و به نظر میرسد که میتواند گام بلندتری بردارد و از ریشههای اجتماعی این بلا هم بگوید.
همچنین، جا دارد که در آثار بعدی و با همکاری کارشناسان، برخی ایدههای نظری امروزی در جهت حذف الگوی ازدواج دائم و موقتی شدن نهاد خانواده یا عادیسازی روابط بیرون از ازدواج افراد متأهل (که مورد تبلیغ برخی روشنفکران حوزه اخلاق و جامعهشناسی است)، با همه یا برخی پیامدهای سیاهش به نظاره در آید و این ولنگاری تقدس یافته در قاب خرد جنسی، مورد چون و چرایی شایسته قرار بگیرد.
با سپاس از تهیه کننده و کارگردان نمایش، سرکار خانم آناهیتا زینیوند که متعهدانه، پژوهشی دو ساله را به شاهراه هنر رسانده است و بازیگرانی که همدلانه و هماهنگ با هم، هنرنمایی کردند.
با سپاس از همه دستهای همراه!